۱۳۹۸ مرداد ۷, دوشنبه

تصميم بگيريم كه ببخشيم


«نسبت به هم مهربان و دلسوز باشید و یکدیگر را ببخشید همانطور که خدا نیز شما را بخاطر مسیح بخشیده است‌» (افسسیان ۴:‏۳۲)

نبخشیدن یکی از دلایلی است که شیطان در زندگی روحانی ما از آن به بهترین نحو استفاده می‌کند. کتاب‌مقدس در این مورد اخطار داده و ما را تشویق می‌کند که دیگران را ببخشیم تا بدین ترتیب شیطان نتواند از ما سوءاستفاده کند (دوم قرنتیان‌ ۲:‏۱۰ و ۱۱).
بخشیدن دیگران، بخاطر نفعی است که خود ما بیشتر از آن بهره‌مند می‌شویم تا دیگران‌! زمانی که دیگران را می‌بخشیم‌، خود ما آزاد می‌گردیم‌.


چرا بخشیدن در آزادی ما اینقدر مهم است‌؟ بخاطر صلیب‌. خدا آنچه را که سزاوار آن بودیم به ما نداد. خدا آنچه را که به آن احتیاج داشتیم به ما عطا کرد، آنهم بر اساس رحمت خود.« ما را لازم است که مانند پدر آسمانی خود رحیم و دلسوز باشیم» (لوقا ۶:‏۳۶). ما باید چنانکه خود بخشیده شده‌ایم‌، ببخشیم‌.
بخشیدن فراموش کردن نیست‌. بسیاری از مردم تلاش می‌کنند که فراموش کنند ولی در عمل می‌بینند که قادر به انجام اینکار نیستند. 

خدا در کلام خود می‌فرماید که «...گناهانشان را دیگر بیاد نخواهم آورد» (عبرانیان ۱۰:‏۱۷)، ولی خدا که آگاه و عالم بر همه چیز است‌، چطور می‌تواند فراموش کند؟ عبارت «گناهانشان را دیگر بیاد نخواهم آورد» به این معنی است که خدا دیگر از گذشته جهت محکوم کردن ما استفاده نخواهد کرد (مزمور ۱۰۳:‏۱۲). فراموش کردن شاید نتیجه‌ای از بخشیدن باشد ولی به هیچوجه نمی‌تواند خود بخشیدن باشد. زمانی که ما گذشته را بیرون کشیده و از آن به ضد دیگران استفاده می‌کنیم‌، به این معنی است که آنها را نبخشیده‌ایم‌ .

بخشیدن انتخابی است که در زندگی با آن روبرو می‌گردیم و آنجاست که خواست و اراده ما دچار بحران می‌گردد. ما تصمیم بر این می‌گیریم که با ناراحتی و تنفری که در مورد فرد دیگری در ما هست‌، روبرو شویم تا بتوانیم او را از دل ببخشیم‌. از آنجا که خدا هم از ما انجام این امر را می‌طلبد، پس این امر چیزی است که انجام آن در قدرت ما هست‌، زیرا خدا چیزی از ما نخواهد خواست اگر بداند که انجام آن در قدرت ما نیست‌. ولی بخشیدن دیگران برای ما امری بسیار مشکل می‌نماید زیرا با آن مفهومی که از عدالت در ذهن ما هست منافات دارد
ما بخاطر آن کار غلطی که نسبت به ما انجام شده‌، بیشتر طالب تلافی و انتقام هستیم‌. ولی خدا به ما امر کرده است که نباید به دنبال انتقام باشیم (رومیان ۱۲:‏۱۹)، و وقتی این فرمان خدا را می‌شنویم‌، صدای اعتراض ما بلند می‌شود: «آخه چرا؟ چرا بگذارم از دستم قصر در رود؟». او از دست شما قصر در می‌رود ولی از دست خدا نمی‌تواند. خدا با او به انصاف و عدالت معامله خواهد کرد؛ چیزی که ما بهیچوجه قادر به انجام آن نیستیم‌.

اگر ما آنهایی را که نسبت به ما خطا کرده‌اند، از قلاب خود رها نکنیم‌، خود ما به قلاب آنها و قلاب گذشته گرفتار خواهیم بود که آن هم یعنی اینکه دائم در رنج و عذاب زندگی کنیم‌. باید به این عذاب پایان داد. باید دیگران را از قلاب خود رها کنیم‌. ما دیگران را بخاطر خود آنها نمی‌بخشیم بلکه بخاطر شخص خودمان می‌بخشیم‌. احتیاج شما بـه شما به بخشیدن دیگران مطلبی نیست که صرفاً بین شما و دیگران باشد، بلکه مطلبی است که بین شما و خداست‌.

بهای بخشیدن‌ :

«برادرتان را از ته دل ببخشید!» (متی ۱۸:‏۳۵)
بخشیدن یعنی اینکه انسان می‌پذیرد که با نتایج گناه شخصی دیگر در زندگی خود زندگی کند. بخشیدن بها دارد. این ما هستیم که با بخشیدن خطا و بدی‌ای که نسبت به ما صورت گرفته است‌، بهای آن را می‌پردازیم‌. ولی باید دانست چه ببخشیم و چه نبخشیم در هر حال با نتایج این خطا و بدی در زندگی خود زندگی خواهیم کرد. تنها چیزی که اینجا برای ما باقی می‌ماند، این است که آن را یا در اسارت تلخی و دلخوری انجام دهیم و یا در آزادی ناشی از بخشش‌. عیسی‌مسیح ما را بدین شیوه بخشید؛ او نتایج گناه ما را خود بگردن گرفت‌. بخشش حقیقی همیشه بها می‌طلبد، زیرا هیچ کس نمی‌تواند حقیقتاً ببخشد اگر جزا و مکافات خطا و گناه شخص دیگر را متحمل نگردد
پس چرا دیگر ببخشیم‌؟ برای اینکه مسیح ما را بخشید. خدای پدر «بار گناه ما را بر دوش مسیح بیگناه گذاشت تا ما بعنوان پیروان او، آنطور که مورد پسند خداست‌، نیک و عادل شویم‌» (دوم قرنتیان ۵:‏۲۱ )
پس عدالت چه می‌شود؟ صلیب مسیح است که این بخشش را هم از نظر قانونی و هم از نظر اخلاقی کاری صحیح می‌نماید. «مسیح مُرد تا قدرت گناه را یک بار برای همیشه در هم بکوبد» (رومیان ۶:‏۱۰)
بخشش حقیقی همیشه بها می‌طلبد، زیرا هیچ کس نمی‌تواند حقیقتاً ببخشد اگر جزا و مکافات خطا و گناه شخص دیگر را متحمل نگردد. عیسی مسیح ما را به این شیوه بخشید چطور از دل ببخشید؟ اول قبول کنید که دلخوری و تنفر در شما هست‌. اگر بخشیدن شما طوری باشد که عذاب این دلخوری و نفرت را در شما از بین نبرد، کاری ناقص خواهد بود. ما مسیحیان اغلب در این مورد خود را گول می‌زنیم رنج ناشی از دلخوری و نفرت در ما هست‌، ولی دائم آن را انکار کرده قبول نمی‌نماییم‌. اجازه دهید که خدا سرپوش از روی این رنجی که می‌کشید بردارد تا بتواند آن را در زندگی شما شفا دهد. تا سرپوش برداشته نشود، شفا هم شروع نخواهد شد
از خدا بخواهید که آنهایی که احتیاج به بخشیدن‌شان دارید، به ذهن شما بیاورد. فهرستی از کسانی که به نحوی موجب ناراحتی شما شده‌اند، درست کنید. از آنجا که خدا با فیض خود آنها را بخشیده است‌، شما هم می‌توانید آنها را ببخشید. برای هر فرد مذکور در لیست به حضور خدا دعا کنید: «خداوندا فلانی را برای فلان خطا می‌بخشم‌». در دعاهایتان آنقدر به این مطلب ادامه دهید تا زمانی که بتوانید با اطمینان بگویید که رنج خطایی که آنها به زندگی شما ریخته‌اند، از بین رفته است‌. در این باره سعی نکنید که به نحوی دلیلی برای رفتار ناهنجار کسی که شما را آزرده است بتراشید و آن را منطقی جلوه دهید. بخشش بیشتر با رنجی که شما می‌کشید سروکار دارد تا رفتار ناهنجار فرد دیگر
بیاد داشته باشید که احساسات منفی در شما در طول زمان جای خود را به احساساتی مثبت خواهد داد. آزادسازی خود از بند و اسارت گذشته امری است بسیار مهم و حیاتی‌

من با كلامش اورا شناختم




توسط یك انسان گناه و مرگ وارد جهان شد. و مرگ بر تمامی نسل بشر سایه افكند چرا كه همه گناه كردند.
سپس گفت:

هر كه گناه كند می میرد.
از او پرسیدم كه گناه چیست؟
گفت:
گناه سرپیچی از احكام خداست.
سپس احكام را خواندم.

ترا خدایان دیگر نزد من نباشد.
هیچگونه بتی برای خود درست نكن
از نام من كه خداوند خدای تو هستم سوء استفاده نكن
روز سبت را به یاد داشته باش و آن را مقدس بدار
پدر و مادرت را احترام كن
قتل نكن
زنا نكن
دزدی نكن
دروغ نگو
چشم طمع به مال و ناموس دیگران نداشته باش


و بعد آیات مقدس را خواندم كه می گوید:
آیا نمی دانید كه بدكاران از ملكوت خدا نصیبی نمی برند. همچنین شهوت پرستان، بت پرستان و زناكاران را جایی در ملكوت نیست.
و
اما ترسویان، بی ایمانان، فاسدان، قاتلین، شهوت پرستان، جادوگران و زناكاران و دروغگویان جای همه در دریاچه ای است كه با آتش و گوگرد می سوزد. این همان مرگ دوم است. (مكاشفه ۲۱: ۸)

ناگهان متوجه مطلبی شدم
و آن اینكه من به دفعات قانون خدا را شكستم.
و در روز داوری محكوم به جهنم خواهم بود.
نه تنها خداوند تمامی گناهانم را دیده است
بلكه وجدانم نیز مرا محكوم می سازد.
وقتی از خداوند پرسیدم چه باید بكنم
او گفت:
من فرزندم را نفرستادم تا محكوم نماید
در آن لحظه بود كه فهمیدم
خداوند مرا بیش از اندازه دوست دارد.



و راهی را برای بخشش گناهانم مهیا نموده است:
عیسی مسیح برای من رنج كشید و مرد
او مجازات مرا بر خود گرفت
محبّت واقعی این است. ما او را محبّت نكردیم، بلكه او ما را محبّت كرد و فرزندش را فرستاد تا به جای گناهان ما بمیرد.

ما احكام خدا را كه در ده فرمان است شكستیم
و عیسی مسیح جریمه كامل ما را پرداخت كرد.
خداوند محبتش را شامل حال ما نمود.
در این محبّت
وقتی كه ما هنوز گناهكار بودیم
مسیح به جای ما مرد.
سپس از مردگان برخاست و بر مرگ غلبه یافت

ناگهان از رویایم بیدار شدم
و متوجه شدم كه من حق انتخاب دارم
می توانستم در خیال و تصورات خود بمانم كه خداوند از گناهانم عصبانی نیست
و برای همین افکار غلط به جهنم بروم
و یا
می توانستم توبه كنم و به عیسی مسیح ایمان بیاورم
به عنوان خداوند و نجات دهنده خودم
و هدیه حیات ابدی را از خداوند دریافت كنم.
تو نیز چنین انتخابی داری.

اعتقادنامه مسيحي


من ایمان دارم به خدای پدر قادر مطلق
خالق آسمان و زمین و به پسر یگانه او، خداوند ما عیسی که
به واسطه روح القدس در رحم قرار گرفت و از مریم باکره متولد شد
و در حکومت پنطیوس پیلاطس الم کشید
و مصلوب شده بمرد و مدفون گردید
و به عالم ارواح نزول کرد
و روز سوم از مرگ برخاست، به آسمان صعود نموده ، وبه دست راست خدای پدرقادر مطلق نشسته است
و از آنجا خواهد آمد تا زندگان و مردگان را داوری کند
ومن ایمان دارم به روح القدس وبه کلیسای مقدس جامع
وبه شرکت مقدسین و به آمرزش گناهان وبه قیامت ابدان و به حیات جاویدان

آمین

۱۳۹۸ تیر ۲۵, سه‌شنبه

مفهوم نجات در مسيحيت


در اول قرنتیان 15 : 1 - 4  : ای برادران، اکنون میخواهم مژدۀ را که قبلاً به شما اعلام کرده بودم و شما قبول نمودید و در آن پایدار هستید، به یاد شما بیاورم. اگر در آن محکم باشید، بوسیلۀ آن نجات می یابید، مگر اینکه ایمان شما واقعی نباشد. آنچه را که به من رسیده بود، یعنی مهمترین حقایق انجیل را به شما سپردم و آن اینست که مطابق پیشگویی های تورات و نوشته های انبیا، مسیح برای گناهان ما مُرد و دفن شد و نیز مطابق نوشته ها، در روز سوم زنده شد.

اعتقاد و ایمان مسیحی در این آیات مشخص است، آنچه که مسیحیت را در مقایسه با ادیان دیگر متمایز میسازد اینست که، مسیحیت بیش از آن که در رابطه با مراسم مذهبی باشد، در مورد یک مشارکت و رابطۀ شخصی بحث میکند.

شخص مسیحی به جای آنکه خود را مجبور به اطاعت از امر و نهی های مذهبی نماید، این هدف را   دنبال میکند که رابطۀ بسیار نزدیک و صمیمانه با خدای پدر داشته باشد. ایجاد این رابطه تنها حاصل کار عیسی مسیح و عملکرد روح القدس در زندگی ایمانداران است.

مسیحیان ایمان دارند که هدف خدا از آفرینش انسان این بوده است تا انسان با خدا رابطه داشته باشد، اما گناه، تمام بشریت را از خدا جدا ساخت ( رومیان 3 : 23 و 5 : 12 ). مسیحیت تعلیم میدهد و مسیحیان ایمان دارند که عیسی مسیح خدای کامل وانسانی بی عیبی بود که بر این جهان خاکی قدم نهاد ( فلیپیان 2 : 6 الی 11 ) و بر صلیب جان داده پس از مرگ مدفون و روز سوم از مردگان برخاست و حال به دست راست خدای پدر نشسته تا برای ایمان داران شفاعت کند ( عبرانیان 7 : 25 ).

پیام مسیحیت، اعلام این  حقیقت است که مرگ عیسی به روی صلیب برای پرداخت جریمۀ گناۀ تمام بشر کافی بوده و این همان عاملی اصلی است که رابطۀ گسیخته شده بین خدا و انسان را باز سازی میکند (عبرانیان 9 : 11 تا 14 و 10 : 10 ) ( رومیان 6 : 23 و 5 : 8 ). انسان برای اینکه نجات پیدا کند و به این رابطۀ احیا شده دست یابد، باید ایمان داشته باشد به کاری که عیسی مسیح بر روی صلیب به کمال رسانید. به اینکه مسیح به جای او مُرد و با مرگ خویش جریمۀ گناهان وی را پرداخت و بعد از سه روز از مرگ قیام کرد. اگر ایمان بیاورد، آن شخص نجات یافته است.

هیچ کس قادر نیست نجات را برای خود حاصل کند، در واقع هیچکس نمیتواند آنقدر نیکو و بی گناه باشد که بتواند خدا را خوشنود سازد، زیرا همۀ ما گنهکار هستیم ( اشعیا 64 : 6 - 7 و 53 : 6 ) علاوه بر این چون مسیح، آنچه را که برای نجات ما لازم بود بطور تمام و کمال انجام داد، نمیتوان چیزی بر آن افزود به همین دلیل هنگامیکه بر روی صلیب جان خود را فدا میساخت فرمود : تمام شد ( یوحنا 19 : 30 ) .

همان گونه که هیچ کس قادر نیست بواسطۀ اعمال نیک خود را نجات دهد، هیچ عاملی نیست که شخص نجات یافته را از نجاتیکه با ایمان، دریافت کرده است محروم سازد باید همیشه به خاطر داشت که عمل نجات، کار به کمال رسیدۀ است که با مرگ مسیح فراهم شد. پس در عمل نجات، فاعل مسیح است و مفعول شخص نجات یافته، یعنی دریافت کنندۀ این نجات عظیم.

 یوحنا 10 : 27 - 29 میگوید : گوسفندان من صدای مرا میشنوند و من آنها را میشناسم، و آنها بدنبال من می آیند من به آنها زندگی ابدی می بخشم و آنها هرگز هلاک نخواهند شد و هیچ کس نمیتواند آنها را از دست من بگیرد. پدری که آن ها را به من بخشیده است از همه بزرگتر است و هیچکس نمیتواند آنها را از دست پدر من بگیرد. شاید عده ای اشتباهاً تصور کنند : یک بار و برای همیشه نجات یافتم و حال میتوانم هر طوری که بخواهم زندگی کنم و هر گناهی را انجام دهم و ... و هیچ چیزی نمیتواند نجات را از من بگیرد، ولی باید بخاطر داشت، هنگامی که شخص نجات می یابد، از فرمانبرداری طبیعت کهنه و گناه آلود خویش آزاد میشود، او در واقع شخص آزادیست که میخواهد مشتاقانه در رابطۀ نزدیک و صمیمی با خدا رشد کند و تا زمانیکه ایماندار بر روی زمین زندگی میکند، همواره وسوسه میشود تا گناه کند.

در رابطه بین انسان و خدا، گناه همواره به صورت دیوار عمل میکند. اگر فردی در گناه زندگی میکند و به آن ادامه میدهد، از روابطی که  خدا مایل است با او داشته باشد، لذت نخواهد برد و تنها طریقۀ پیروزی بر وسوسه و گناه اینست که ایمانداران خود را به مطالعه و اطاعت از اوامر کتاب مقدس بسپارند و هر روزه تحت ارادۀ روح القدس زندگی کنند.

زندگی تحت ارادۀ روح القدس ، یعنی سر سپردگی و پیروی از رهبری و نفوذ آن در زندگی روزمره. در حالیکه بسیاری از مذاهب پیروانان خود را به اطاعت از یک تعداد قوانین ترغیب میکنند، ولی مسیحیت یعنی رابطۀ شخصی و زنده با خدا، ایمان به عیسی مسیح، که با مرگ بر روی صلیب دَین گناهان بشر را پرداخت و روز سوم از مردگان برخاست. حالا همۀ ما  میتوانیم با خدا مشارکت داشته باشیم، در مسیحیت قادر میشویم تا بر طبیعت گناه آلود خود غلبه کرده، در دوستی و اطاعت از خدا بسر بریم. این است مفهوم واقعی مسیحیت که کتاب مقدس به ما تعلیم میدهد. 

غلبه بر مشكلات با اعتماد به عيسي مسيح




عیسی بی درنگ شاگردان را بر آن داشت تا در همان حال که مردم را مرخص می کرد ، سوار قایق شوند و پیش از او به آن سوی دریا بروند.پس از مرخص کردن مردم خود به کوه رفت تا به تنهایی دعا کند.شب فرا رسید و او آنجا تنها بود .در این هنگام ، قایق از ساحل بسیار دور شده بود و دستخوش تلاطم امواج بود. زیرا باد مخالف بر آن می وزید.در پاس چهارم از شب ، عیسی گام زنان بر روی آب به سوی 


آنان رفت. چون شاگردان او را درحال راه رفتن روی اب دیدند. وحشت کرده  و گفتند : " شبح است."و از ترس فریاد می زدند. اما عیسی بی درنگ به آنان گفت : " دل قوی دارید . من هستم ، مترسید. "
پطروس پاسخ داد : " سرور من ، من اگر تویی ، مرا بگو تا روی آب نزد تو بیایم . " فرمود: " بیا !آنگاه پطرس از قایق بیرون آمد و روی آب به سوی عیسی به راه افتاد.اما چون طوفان را دید ، ترسید و در حالیکه در اب فرو می رفت ، فریاد براورد:" سرور من ، نجاتم بده."
عیسی بی درنگ دست خود را دراز کرد و او را گرفت و گفت : " ای کم ایمان ، چرا شک کردی ؟" چون به قایق برآمدند ، باد فرو نشست. سپس کسانی که در قایق بودند دربرابرعیسی روی بر زمین نهاده ، گفتند :" براستی که تو پسر خدایی !(متی)


وقتی مشکلات در زندگی بر ما فشار می آورند تا زمانیکه چشم به عیسی مسیح داشته باشیم میتوانیم بر آنها غلبه داشته باشیم .چشم به عیسی مسیح بدوزیم و روی آنها راه رویم. اما اگر از سختیها بترسیم در آنها فرو میرویم.
مشکلاتمان را به حضورش میبریم و در خداوند شاد می مانیم تا خودش به زمان صلاحدید خودش آنها را حل نماید.

شكوه و عظمت خداوند

شکوه و عظمت خداوند...مزامیر






ای خداوند ، ای خداوند ما، شکوه نام تو سراسر زمین را فرا گرفته است و عظمت تو از آسمانها نیز فراتر رفته است.کودکان وشیرخواران زبان به ستایش تو می گشایند و دشمنانت را سرافکنده و خاموش می سازند.
وقتی به آسمان تو و به ماه وستارگانی که آفریده ای نگاه میکنم ، می گویم انسان چیست که به فکر او باشی و او را مورد لطف خود قرار دهی؟
تو مقام او را فقط اندکی پایین تر از فرشتگان قرار دادی و تاج عزت واحترام را بر 

سر او نهادی. او را برتمام خلقت خود گماردی و همه چیز را زیر فرمان او درآوردی : گوسفندان و گاوان ، حیوانات وحشی ، پرندگان آسمان ،ماهیان دریا و جاندارانی که در آبها زندگی می کنند.
ای خداوند! ای خداوند ما! شکوه نام تو سراسر زمین را فرا گرفته است

۱۳۹۸ تیر ۱۹, چهارشنبه

روح القدس


در کتاب پیدایش به قلم موسی ، خدا برای اولین بار خود را " الوهیم " نامید. یعنی خدای قادر. یا به نام " ادونای " یعنی صاحب و مالک.
هر دو نام خدا در اینجا ، جمع هستند نه مفرد. در واقع باور اینکه بیشتر از یک خدا و خالق وجود داشته باشد، تقریبا خیلی مسخره کننده است! اما اینکه بدانیم خدا در ذات خود در خلقت تنها نبود، باید این سوال را در ما ایجاد کند که چه کسانی با او در خلقت بوده اند. در همان خطوط اولیه نوشتۀ موسی می خوانیم که:" و زمین تهی و بائر بود و تاریکی بر روی لجّه و روح خدا سطح آبها را فرا گرفت." ( پیدایش 1: 2). حتی دشمنان مسیح نتوانستند او را دروغگو خطاب کنند، چه رسد به محققین و روشنفکران مترقی دنیای امروز! عیسای مسیح رو به رهبران یهود کرده و میگوید:" آمین آمین به شما می گویم که بیش از آنکه ابراهیم پیدا شود من هستم." ( یوحنا 8: 58). پس اگر روح خدا در ابتدا بوده و مسیح سی و چند ساله می فرماید قبل از تولد ابراهیم بوده ، آن عبارت الوهیم یا ادونای میتواند معنا دهد اگر جمع بکار رفته است. یعنی خدای خالق. عیسای مسیح. روح القدس. سه خدا در یک شخصیت. یک خدا در سه شخصیت. خدای پدر، خدای پسر ، خدای روح القدس. آنچه که قصد داریم بیان کنیم این است که شخصیت واقعی روح القدس برای شما روشن شود. او وجدان نیست! او یک انرژی مثبت در هوا نیست! او شبه نیست! او فرشته هم نیست! او خود خدا است. اما خدا نیست.

این مبحث بسیار عمیق می باشد. و بررسی تمام این گفتگو در این نوشته کوتاه هرگز نمی گنجد. امید است که شما پس از درک و هضم این گفته ها ، تشویق شوید که در خصوص این شخصیت خدا بیشتر و بیشتر در کتابمقدس تحقیق کنید.

اینجا قصد داریم تا با بیان دو آیه از نوشتۀ اشعیاء نبی حقیقت این سه شخصیت خدا را که در کتابمقدس به آن اشاره شده و آن را تایید نموده را به شما نشان دهیم.

اشعیاء نبی تقریبا 700 سال قبل از تولد مسیح در کتاب خود می نویسد:

اشعیاء نبی 11: 1- 2 اشعیاء نبی 61: 1-2

شما به وضوح در دو ایۀ اول ، خدا، روح او و مسیح( شاخه) را می بینید.

در دو آیۀ دوم ، خدا ، روح او و خدمتگزاری را می بینید که مسح می شود تا مسکینان را بشارت دهد ( مسیح ).

روح القدس به نام های متفاوت در کتابمقدس به ما معرفی شده است. درک معنای سادۀ او همان: روح پاک خدا می باشد.نه مسیح و نه مسیحیت بر خلاف باور دیگر ادیان دروغین دنیای امروز به سه خدا معتقد نبوده و نیست.
بلکه به یک خدا و یک واحد. یوحنا 10: 29-30 یوحنا 17: 10 و 21

در این نوشته، تمرکز ما بر شخصیت سوم تثلیث ، یعنی روح القدس است. درک و برداشت درست از معنا وهدف روح القدس بدون شک برای یک ایماندار مسیحی فوق العاده حائز اهمیت است.


دعا در مسيحيت


همه ما ایمانداران زمانی را در زندگی روزمره باید به دعا کردن اختصاص دهیم.زمانیکه شروع به دعا میکنیم ابتدا باید خداوند را به خاطر تمام محبتهایی که بعنوان فرزندان خویش به ما داشته است ؛ شکرگوییم و بعد خواسته هایمان را به پدر مهربان بازگو کنیم.
زمانیکه دعاهای ما بر حسب اراده خداوند باشد و هیچ گونه مردم آزاری در آن نباشد خدا جواب می دهد واز این بابت خدا را شکر میکنیم که پدر آسمانی دعاهای ما را تا جایی که باعث دوری ما از خدا نباشد و آسیبی به ما ودیگران نرسانند برآورده می سازد.این پدر مهربان ازتمام خواسته های ما آگاه است.
اما همیشه اینطور به نظر نمی رسد و ما دچار تردید می شویم. ما در زندگی به مشکلاتی بر میخوریم که بر زندگی روحانی ما مسیحیان هم تاثیر می گذارد.زمانیکه احساس می کنیم هیچ چیز درست نمی شود در بیایان بی آب و علف قرار گرفته ایم بر اساس باورهایمان خدا را صدا میزنیم اما خدا نمی شنود درمانده می شویم ...پس کجایی؟ خداوندم چرا نیستی؟ اکنون نیاز به کمکت دارم...اما بی فایده است.شما از صمیم قلب صدا میزنید ولی صدایی از جانب او شنیده نمی شنوید ، احساس می کنید که صدایتان از سقف بالاتر نمی رود و اگر در ایمانتان رشد نکرده باشید دچار شک و تردید در باورهایتان می شوید.ولی این را بدانید که خداوند برای اینکه فرزندانش به رشد روحانی برسند آنها را در بیابان زندگی قرار می دهد .او نیازهای اولیه را برطرف می کند و می گذارد که فرزندان برگزیده در این بیابان به رشد روحانی برسند.
زمانیکه شما در سختی قرار می گیرید ایمانتان سنجیده می شود و اگر به باور قلبی رسیده باشید که خداوند همراهتان می باشد؛ اینگونه است که وارد ملکوت خداوند می شوید.زمانیکه عیسی مسیح بوسیله یحیی تعمید شد برای تحکیم این ایمان چهل روز در بیابان روزه گرفت و بارها توسط شیطان مورد حمله قرار گرفت ، اما هر بار بخاطر اینکه روح خدا درونش قرار داشت از وسوسه ها دورنگه داشته شد .او به شاگردانش اینچنین دعا کردن را آموخت :
" ای پدر
نام تو گرامی باد
ملکوت تو برقرار باد
نان مورد نیاز ما را 
هر روز به ما ارزانی فرما
گناهان ما را ببخش
چنانکه ما نیز آنانی را که به ما خطا کرده اند را می بخشیم
ما را از وسوسه شیطان دور نگه دار."
زمانیکه ما به مسیح ایمان می آوریم شکل عوض می کنیم و شکل مسیح می شویم.در این زندگی اگر شکست بخوریم همیشه برایمان جای برگشت هست ..فقط باید طلب کنید..وزمانیکه اشتباهی میکنید باید با فروتنی کامل به خداوند اقرار کنید.این پدر مهربان سریع می بخشد وبه شما برکت می دهد.زمانیکه دعا می کنید ، در نام عیسی مسیح دعا کنید و بدانید که نامش معجزه می کند.


يك مسيحي چگونه ميتواند ببخشد


برای همه این پیش آمده است که کسی به او خطا کرده و یا او را ناراحت کرده باشد. مسیحیان در مواقعی که به آنها جفا می شود ، چطور باید برخورد کنند؟ براساس کتاب مقدس ما باید ببخشیم. افسسیان 4 : 32 می گوید، "با یکدیگر مهربان باشید و رحیم و همدیگر را عفو نمایید چنانکه خدا در مسیح شما را هم آمرزیده است". به همین نحو، کولسیان 3: 13 می گوید، "متحمل یکدیگر شده همدیگر را عفو کنید هر گاه بر دیگری ادعایی داشته باشید. چنانکه مسیح شما را آمرزید شما نیز چنین کنید." کلید هر دو قسمت در این است که همانطوری که خدا ما را بخشیده است، ما هم باید دیگران را ببخشیم. چرا می بخشیم؟ چون ما هم بخشیده شده ایم! آنهایی که مسیحی نیستند، بوسیله خدا بخشیده نشده اند، پس نه قدرت بخشیدن و نه تمایلی به آن دارند.

بخشش آسان بود اگر فقط آنرا در مورد کسانی انجام می دادیم که پشیمان بودند و از کارشان توبه می کردند. کتاب مقدس به ما می گوید که ما باید کسانی را که به ما گناه کرده اند بدون شرط ببخشیم. اگر از بخشیدن واقعی خودداری کنیم، تلخی و عصبانیت، نشان می دهیم که هیچکدام نشانه یک مسیحی حقیقی نیست. در دعای ربانی، ما از خدا می خواهیم که گناهان ما را ببخشد چنانکه ما هم کسانی را که به ما گناه کرده اند بخشیده ایم (متی 6: 12). عیسی مسیح در متی 6: 14-15 گفت "زیرا هر گاه تقصیرات مردم را بدیشان بیامرزید، پدر آسمانی شما، شما را نیز خواهد آمرزید. اما اگر تقصیرهای مردم را نیامرزید پدر شما هم تقصیر های شما را نخواهد آمرزید." متی 6: 14-15 این معنی را می دهد که مردمی که دیگران را نمی بخشند، خودشان واقعا بخشش خدا را نچشیده اند.

وقتی ما از یکی از فرمان های خدا سرپیچی می کنیم، یعنی به او گناه می کنیم. وقتی به کسی گناه می کنیم، نه تنها به او گناه کرده ایم، بلکه به خدا هم گناه کرده ایم. وقتی ما می خواهیم خدا همه گناهان ما را ببخشد، پس باید این را متوجه باشیم که حق نداریم این فیض را از دیگران بگیریم. ما قطعا بر علیه خدا بیش از آنچه کسی بتواند به ما گناه کند، گناه کرده ایم. اگر خدا ما را اینهمه می بخشد، چطور می توانیم از بخشیدن دیگران خودداری کنیم؟ مثالی که عیسی مسیح در متی 18: 23-35 گفت نمونه پرقدرتی از این حقیقت است. خدا وعده می دهد که وقتی پیش او می آییم و از او بخشش می طلبیم، او ما را به سخاوتمندی می بخشد (1 یوحنا 1: 9). بخششی که ما نسبت به دیگران داریم هم باید همینطور نامحدود باشد (لوقا 17: 3-4). خداوندا کمک کن که ما هم قدرت بخشش داشته باشیم.

اعدام مرگي تلخ...اما واقعي

سازمان عفو بین الملل ؛ که یکی از گروههای وابسته به سازمان ملل است و در زمینه حقوق بشری فعالیت دارد از آمار تصاعدی اعدام درایران ابراز نگرانی کرد؛ واشاره کرد که این خود نشانگر نقض حقوق بشر در ایران است.
طبق آمار به دست آمده ایران با 624 اعدامی ؛دومین رتبه اعدام در جهان را بعد چین با 778 اعدامی دارد . از این تعداد آمار ایران 324 مورد از منابع رسمی و290 مورد از منابع غیر رسمی اعلام شده است؛ که با توجه به جمعیتی که ایران دارد رتبه اول است
بارها جمهوری اسلامی برای این اعدامها از سوی سازمان حقوق بشر مورد انتقاد قرار گرفته است و لاریجانی در جواب به این اعتراضها گفت:"اعدام از احکام شرعی است و اعتراض به آن یعنی مخالفت با احکام اسلام". اعدامهادر ایران بیشتر بدون اطلاع به وکلای زندانی وفقط با توجه به اعترافاتی که احتمالا زیر شکنجه گرفته شده است صورت می گیرد؛ وجوانانی که اعدام می شوند در زمان ارتکاب جرم شاید کمتر از 18 سال داشتند که این نشان این است که حقوق بشر کاملا منقضی است 
اعدام یک قتل قانونی است.نوعی کیفر است که اشد مجازات را در بر می گیرد و این مجازات در ایران با دار زدن در زندان یا در ملاء عام ازمتداولترین نوع اجرای حکم می باشد.ونظرقانونگذاران در به نمایش گذاشتن آن می تواند نشانگر عاقبت جرم وجنایت در جامعه باشد که از نظر جامعه شناسان این نیز می تواند اثر عکس بر نسل جدید و نوجوان داشته باشد .زیرا حس انتقام جویی را در آنان تقویت می کند.

تا امروز خودم نه مراسم اعدام را نه در محل دیده ام ونه در اینترنت.حتی کنجکاو هم نشده ام تا نظاره گر مرگ یک انسان باشم .حتی اگر آن یک نفر بدترین کارها را مرتکب شده باشد.

ولی گاهی اعدامها با حضور هزاران تماشاچی اجرا می شود و این واقعیتی تلخ است که مردم با اراده خود به دیدن این صحنه ها می روند.آنها در ابتدا با فرد اعدامی ابراز همدردی می کنندودر پایان با سوت وسلام و صلوات به همه چیز پایان می دهند و این چقدر چهره این دین را کریه تر می کند.
انسان شبیه خدا آفریده شده واز اینجا ارزش وشان او شکل میگیرد.دیگران اجازه ندارند ؛خودسرانه بر علیه زندگی انسان دیگرتصمیم بگیرد. 
این زندگی هدیه ای است الهی؛ که تا آخرین لحظه زمینی آن وحتی بعد از آن نیز صبورانه بوسیله خدا همراهی شده وبه سوی او رهنمون است.پایان دادن به این زندگی به هر شکل وفرمی , قتل وگناهی بزرگ محسوب میشود.آیا کسانیکه با احکام 1400 سال پیش جوانان این مملکت را به حد اسلامی می سپارند( حال با هر جرمی ) خودشان انسانهای ناکرده گناهی هستند؟
در یوحنا (8)زمانیکه فریسیان ؛زنی را برای سنگسار نزد عیسی می آورند واز او میخواهند که بنا به شریعت موسی حکم اجرا شود؛عیسی به آنها میگوید:"هرکدام از شما که تا حالا گناهی نکرده اولین سنگ را به این زن بزند."فریسیان از پیر وجوان یک به یک بیرون میروند وکسی نمی ماند.عیسی به زن گفت:"من نیز تو را محکوم نمی کنم؛برو ودیگر گناه نکن." حتی فرزند خدا هم حکم قتل صادر نکرد.
اعدام ؛ اعدام است .بی گناه یا گناهکار نتیجه آن یکی است.آنجاست که دنیا برایت به ابعاد یک چهارپایه کوچک می شودوتنها تکیه گاه آدمی.....زیرش که بزنند ؛ مرگ آغوش باز می کند؛ باور کردنی نیست ؛ دمی که فرو می رود وباز دمی که بر نمی آید.
مرگی تلخ....اما واقعی