۱۳۹۸ آبان ۱۹, یکشنبه

صداي خداوند


تقریبا 98 درصد مردم این موضوع را که خدا با ما حرف میزند را باور ندارند.حتی درصد بالایی از ایمانداران هم این موضوع را رد میکنند.
زمانیکه ما با خدا حرف میزنیم همه صداهای اطراف را می شنویم ،صدای افراد،صدای باد وموج دریا و حتی صدای سکوت را.این به ما نشان میدهد که یک جای کار ما ایراد دارد؛ چون خدا واقعا با ما حرف می زند.
خدا انسان را آفرید تا با او مشارکت داشته باشد.او از روز ازل با ما حرف می زد.کتاب مقدس در رابطه با تاریخچه زنده خدا با ما می گوید: "در آن تاریکی مطلق خدا حرف زد و روشنایی به وجود آمد." یعنی خدا صدا زد و روشنایی به وجود آمد ، خدا صدا زد و آسمان به وجود آمد ؛ خدا صدا زد وزندگی به وجود آمد.
بعد خدا گفت انسان را شبیه خودم بسازیم، او را از خاک درست کرد و از روح خود در آن دمید، خدا از صدایش استفاده کرد نه از دستهایش ؛ او گفت وانجام شد.
به خواست خدا انسان آفریده شده جسمی شد که صدا داشت و می توانست افکاری را که در ذهن دارد را با حرف بیان کند.خدا از آفرینش آدم و حوا خوشحال بود و با آنها حرف میزد تا اینکه انسان یاد گرفت که به صداهای دیگر هم گوش دهد ودر این میان با صدای مار(شیطان ) هم آشنا شد. حالا دیگر فقط صدای خدا نبود بلکه صداهای اطراف هم بود واینکه انسان تشخیص دهد کدام یک صدای خداست ، کاری شد بس دشوار.
از زمانیکه مار موفق به نافرمانی حوا شد؛ صدای خدا یکی از صداهای موجود در طبیعت شد. از آن روز شاید هفته ای یک صدا اضافه شد بعد روزی یک صدا ؛ و اکنون ثانیه ای یک صدا . و در زمان ماکه میلیونها صدا در گوش داریم چقدر بیشتر باید تلاش کنیم و روی شنوایی خود کار کنیم که بتوانیم صدای خدا را بین آنها تشخیص دهیم.
بعد از سرپیچی حوا ؛ ترس بوجود آمد که به هیچ عنوان نقشه خدا نبود وبا گناه به انسان وارد شد.
انسان بر اثر گناه نه تنها از خدا ؛ بلکه از تمام طبیعت و مخلوقات دور شد.اما خدا انسان را برای حکومت بر بقیه جانداران انتخاب کرده است.او می خواهد ما دلسوزی اش را بفهمیم و برای این کار باید صدایش را بشناسیم.اما چگونه؟؟
ما باید کلام خدا را خوب بدانیم.یعنی خوانده باشیم وبلد باشیم تا هیچ صدای دیگری نتواند ما را گول بزند.
صدای خدا قوی ؛ محکم و استوار؛نرم و لطیف و ملایم است ،در صدایش عدالت و راستی موج می زند و به ما قوت قلب می دهد.
وقتی ما دعا می کنیم؛ خدا در افکارمان با ما حرف میزند و فکر ما را به قدرت خویش باز می کند. ما باید در صحبت کردن با خدا تمرین داشته باشیم نه اینکه در اثر باور نکردن فراموشش کنیم.کسیکه هر روز این کار را انجام می دهد چقدر برایش تشخیص آسانتر است ؛بعد از هر دعا صبر کنید ؛ فرصت دهید تا او هم حرف بزند ، حتما صدایش را خواهی شنید.
 صدای خدا پر قدرت و با شکوه است.(مزامیر 29)


مفهوم نجات در مسيحيت


در اول قرنتیان 15 : 1 - 4  : ای برادران، اکنون میخواهم مژدۀ را که قبلاً به شما اعلام کرده بودم و شما قبول نمودید و در آن پایدار هستید، به یاد شما بیاورم. اگر در آن محکم باشید، بوسیلۀ آن نجات می یابید، مگر اینکه ایمان شما واقعی نباشد. آنچه را که به من رسیده بود، یعنی مهمترین حقایق انجیل را به شما سپردم و آن اینست که مطابق پیشگویی های تورات و نوشته های انبیا، مسیح برای گناهان ما مُرد و دفن شد و نیز مطابق نوشته ها، در روز سوم زنده شد.

اعتقاد و ایمان مسیحی در این آیات مشخص است، آنچه که مسیحیت را در مقایسه با ادیان دیگر متمایز میسازد اینست که، مسیحیت بیش از آن که در رابطه با مراسم مذهبی باشد، در مورد یک مشارکت و رابطۀ شخصی بحث میکند.

شخص مسیحی به جای آنکه خود را مجبور به اطاعت از امر و نهی های مذهبی نماید، این هدف را   دنبال میکند که رابطۀ بسیار نزدیک و صمیمانه با خدای پدر داشته باشد. ایجاد این رابطه تنها حاصل کار عیسی مسیح و عملکرد روح القدس در زندگی ایمانداران است.

مسیحیان ایمان دارند که هدف خدا از آفرینش انسان این بوده است تا انسان با خدا رابطه داشته باشد، اما گناه، تمام بشریت را از خدا جدا ساخت ( رومیان 3 : 23 و 5 : 12 ). مسیحیت تعلیم میدهد و مسیحیان ایمان دارند که عیسی مسیح خدای کامل وانسانی بی عیبی بود که بر این جهان خاکی قدم نهاد ( فلیپیان 2 : 6 الی 11 ) و بر صلیب جان داده پس از مرگ مدفون و روز سوم از مردگان برخاست و حال به دست راست خدای پدر نشسته تا برای ایمان داران شفاعت کند ( عبرانیان 7 : 25 ).

پیام مسیحیت، اعلام این  حقیقت است که مرگ عیسی به روی صلیب برای پرداخت جریمۀ گناۀ تمام بشر کافی بوده و این همان عاملی اصلی است که رابطۀ گسیخته شده بین خدا و انسان را باز سازی میکند (عبرانیان 9 : 11 تا 14 و 10 : 10 ) ( رومیان 6 : 23 و 5 : 8 ). انسان برای اینکه نجات پیدا کند و به این رابطۀ احیا شده دست یابد، باید ایمان داشته باشد به کاری که عیسی مسیح بر روی صلیب به کمال رسانید. به اینکه مسیح به جای او مُرد و با مرگ خویش جریمۀ گناهان وی را پرداخت و بعد از سه روز از مرگ قیام کرد. اگر ایمان بیاورد، آن شخص نجات یافته است.

هیچ کس قادر نیست نجات را برای خود حاصل کند، در واقع هیچکس نمیتواند آنقدر نیکو و بی گناه باشد که بتواند خدا را خوشنود سازد، زیرا همۀ ما گنهکار هستیم ( اشعیا 64 : 6 - 7 و 53 : 6 ) علاوه بر این چون مسیح، آنچه را که برای نجات ما لازم بود بطور تمام و کمال انجام داد، نمیتوان چیزی بر آن افزود به همین دلیل هنگامیکه بر روی صلیب جان خود را فدا میساخت فرمود : تمام شد ( یوحنا 19 : 30 ) .

همان گونه که هیچ کس قادر نیست بواسطۀ اعمال نیک خود را نجات دهد، هیچ عاملی نیست که شخص نجات یافته را از نجاتیکه با ایمان، دریافت کرده است محروم سازد باید همیشه به خاطر داشت که عمل نجات، کار به کمال رسیدۀ است که با مرگ مسیح فراهم شد. پس در عمل نجات، فاعل مسیح است و مفعول شخص نجات یافته، یعنی دریافت کنندۀ این نجات عظیم.

 یوحنا 10 : 27 - 29 میگوید : گوسفندان من صدای مرا میشنوند و من آنها را میشناسم، و آنها بدنبال من می آیند من به آنها زندگی ابدی می بخشم و آنها هرگز هلاک نخواهند شد و هیچ کس نمیتواند آنها را از دست من بگیرد. پدری که آن ها را به من بخشیده است از همه بزرگتر است و هیچکس نمیتواند آنها را از دست پدر من بگیرد. شاید عده ای اشتباهاً تصور کنند : یک بار و برای همیشه نجات یافتم و حال میتوانم هر طوری که بخواهم زندگی کنم و هر گناهی را انجام دهم و ... و هیچ چیزی نمیتواند نجات را از من بگیرد، ولی باید بخاطر داشت، هنگامی که شخص نجات می یابد، از فرمانبرداری طبیعت کهنه و گناه آلود خویش آزاد میشود، او در واقع شخص آزادیست که میخواهد مشتاقانه در رابطۀ نزدیک و صمیمی با خدا رشد کند و تا زمانیکه ایماندار بر روی زمین زندگی میکند، همواره وسوسه میشود تا گناه کند.

در رابطه بین انسان و خدا، گناه همواره به صورت دیوار عمل میکند. اگر فردی در گناه زندگی میکند و به آن ادامه میدهد، از روابطی که  خدا مایل است با او داشته باشد، لذت نخواهد برد و تنها طریقۀ پیروزی بر وسوسه و گناه اینست که ایمانداران خود را به مطالعه و اطاعت از اوامر کتاب مقدس بسپارند و هر روزه تحت ارادۀ روح القدس زندگی کنند.

زندگی تحت ارادۀ روح القدس ، یعنی سر سپردگی و پیروی از رهبری و نفوذ آن در زندگی روزمره. در حالیکه بسیاری از مذاهب پیروانان خود را به اطاعت از یک تعداد قوانین ترغیب میکنند، ولی مسیحیت یعنی رابطۀ شخصی و زنده با خدا، ایمان به عیسی مسیح، که با مرگ بر روی صلیب دَین گناهان بشر را پرداخت و روز سوم از مردگان برخاست. حالا همۀ ما  میتوانیم با خدا مشارکت داشته باشیم، در مسیحیت قادر میشویم تا بر طبیعت گناه آلود خود غلبه کرده، در دوستی و اطاعت از خدا بسر بریم. این است مفهوم واقعی مسیحیت که کتاب مقدس به ما تعلیم میدهد. 

ايمان به خداوند

برای خودت دعا کن که آرام باشی.
وقتی طوفان می آید، تو همچنان آرام باشی تا طوفان از آرامش تو آرام بگیرد.
برای خودت دعا کن تا صبور باشی؛
آنقدر صبور باشی تا بالاخره ابرهای سیاه آسمان کنار بروند و خورشید دوباره بتابد.
برای خودت دعا کن تا خورشید را بهتر بشناسی...
ﺯﻧﺪﮔﻲﻫﻴﭻﮔﺎ ﺑﻪ ﺑﻦبست نمیرسد. کافیست چشم باز کنیم و راههای گشوده ی بیشماری را فرا روی خود ببینیم. خدا که باشد، هرمعجزه ای ممکن میگردد. ایمان داشته باش که قشنگترین #عشق
نگاه مهربان خداوند به بندگانش است
زندگی را به او بسپار….
و مطمئن باش
که تا وقتی پشتت به خدا گرم است
تمام هراس های دنیا

خنده دار است....