روح خداوند نه تنها به خلق و يا ذهن او اشاره داشته، بلکه به قدرت بيان افکار او نيز اشاره دارد. نتيجتاً انتظار می رود که کلام روح خداوند فقط اظهارت ذهن او نبوده و دارای قدرت پويايی باشد.
درک صحيح عظمت اين قدرت بايد ما را مشتاق به اجرای آن بسازد. هرگونه احساس خجالت يا شرمندگی در رابطه با اجرای اين احکام در برابر آگاهی ما از اين مطلب که اطاعت از کلام خداوند به ما قدرت لازم جهت گريز از مسائل کوچک زندگی و پيشروی به سوی رستگاری ميدهد، برطرف میشود. پولس با تجربه بسياری در اين مورد نوشته است:
" زيرا من به انجيل عيسی مسيح افتخار میکنم، چون قدرت خداست برای نجات تمام کسانی که ايمان بياورند" (روميان ۱:۱۶).
آيه ۱:۳۷ لوقا نيز به همين موضوع اشاره می کند: "زيرا برای خدا هيچ کاری محال نيست! "
مطالعه انجيل و به کارگيری آن در زندگيمان فرايندی پوياست. اين فرايند به برخورد خشک و علمی خداشناسان و همچنين مسيحيت "خوشگذران" بسياری از کليساها که چند آيه را به طور مختصر نقل کرده، ولی تلاشی جهت درک اين آيات يا بکارگيری آنان در زندگی نمی کنند، شباهتی ندارد."کلام خدا بانفوذ و زنده است." "کلام نيرومند او"(عبرانيان۴:۱۲،۱:۳) "اين پيغام، وقتی به آن ايمان آورديد، زندگی شما را دگرگون میکند."(اول تسالونيکيان ۲:۱۳). خداوند از طريق کلام خود به طور فعال در تمام ساعات روز بر ذهن مؤمنين واقعی تأثير می گذارد.
بنابراين آنچه به عنوان پيام اصلی انجيل می آموزيد، قدرت واقعی خداوند است، اگر به آن اجازه دهيد، در زندگيتان تأثير گذاشته و شما را به فرزند خداوند تبديل کند. روح و يا ذهن خداوند را تا حدی در زندگی شما نمايان کرده و شما را برای تغيير در جهت طبيعت معنوی خداوند که هنگام بازگشت مسيح نمايان می شود، آماده می سازد (دوم پطرس ۱:۴). موعظه های پولس "در جهت نمايش روح و قدرت" بود (اول قرنتيان ۲:۴).
بسياری از اطرافيان ما با اينکه مدعی تعهد به مسيح هستند، ايمانی ناقص به انجيل به عنوان کلام خداوند دارند. آنها به طور مشابهی ادعا می کنند که به خداوند اعتقاد دارند، ولی او را به عنوان يک شخص حقيقی نمی پذيرند. با انکار وجود الهام کامل زمان نگارش انجيل و تسلط مطلق آن بر عقايد و احساسات شخصی ما، آنها در واقع قدرت خداوند را انکار می کنند. در اين رابطه گفتههای آيه ۳:۵ دوم تيموتائوس به ذهن می آيد که می گويد: "به ظاهر افرادی مؤمن، ولی در باطن نسبت به قدرت الهی بیايمان خواهند بود."منظور از قدرت الهی همان قدرت کلام انجيل است.
بنيادگرايی ما مورد تمسخر جهان قرار می گيرد("نمی خواهيد بگوييد که واقعاً اينطور فکر می کنيد؟!")، ولی همين موضوع در مورد پولس و کشيشان او نيز صادق بود: "من بخوبی میدانم که برای آنانی که بسوی هلاکت میروند، چقدر احمقانه بنظر میرسد وقتی میشنوند که عيسی مسيح بر روی صليب جان خود را فدا کرد تا انسان را نجات بخشد. اما برای ما که در راه نجات پيش میرويم، اين پيغام نشانه قدرت خداست."
(اول قرنتيان ۱:۱۸) .
حال اين سوال مطرح است که با به ياد داشتن تمام اين مطالب آيا نمی توانيم انجيل را با احترامی بيشتر در دست بگيريم و با اشتياقی بيشتر جهت درک و اطاعت از آن، مورد مطالعه قرار دهيم؟
طرز برخورد خلق خدا با کلام خداوند
مطالعه دقيق کتابهای انجيل نشان می دهد که کاتبان انجيل نه تنها پذيرفته بودند که تحت الهام هستند، بلکه در مورد ساير کاتبان انجيل نيز همين نظر را داشتند. مولايمان مسيح مثال برجسته اين موضوع است. هنگامی که مسيح آيات مزامير داود را نقل قول کرد، اين کلمات را به آغاز آيات مذکور اضافه کرد: " روح در داود ... " (متی ۲۲:۴۳). او بدين ترتيب اذعان داشت که گفته های داود تحت الهام بيان شده است. مسيح از " مکتوبات " موسی نيز سخن گفته است (يوحنا ۵:۴۵.۴۷) و نشان داده که به اعتقاد او موسی شخصاً کتب پنجگانه عهد عتيق را نوشته است. مسيحيان به اصطلاح "رده بالا" سواد نوشتن موسی را زير سؤال برده اند، ولی نظر مسيح به طور واضح غير از اين بوده است. او مکتوبات موسی را "فرمان خداوند" ناميده است (مرقس ۷:۸.۹). همان دسته از شکاکان عاری از صداقت ادعا میکنند که بسياری از عهد عتيق افسانه بوده است، درحاليکه مسيح و پولس چنين نظری نداشتند. مسيح هنگام صحبت از ملکه سباء آنرا به عنوان يک واقعه تاريخی پذيرفته شده، ياد کرده است (متی ۱۲:۴۲). او نگفته است: " مطابق قصه، ملکه سباء ...".
برخورد حواريون نيز مشابه با نظر مسيح بود. مثال بارز آنها پطرس است که می گويد تجربه شخصیاش از شنيدن کلام مسيح با گوش خود تحتالشعاع "پيشگويی های قاطع تر" قرار گرفته است. پطرس بر اين عقيده بود که نامههای پولس نيز همانند "ساير کتابهای مقدس" کتابی مقدس بوده است و اين اصطلاح معمولاً در مورد نوشته های عهد عتيق بکار می رود ... بنابراين پطرس نامه های پولس را به اندازه عهد عتيق موثق و معتبر ميدانست.
در بسياری از آيات اعمال رسولان، نامههای عهد جديد و مکاشفه بارها به کتب عهد عتيق اشاره شده است (مثلاً اعمال رسولان ۱۳:۵۱ و متی ۱۰:۱۴) و اين موضوع نشان می دهد که نه تنها همگی آنان تحت الهام يک روح واحد نوشته شدهاند، بلکه حتی نوشتههای عهد عتيق نيز از ديد کاتبان عهد جديد تحت الهام مکتوب شده اند. پولس در اول تيموتائوس ۵:۱۸ از هردو آيه تثنيه ۲۵:۴ (در عهد عتيق) و لوقا ۱۰:۷ به عنوان "کتاب مقدس" ياد می کند. پولس بر اين نکته تکيه می کند که پيامش از سوی مسيح است و نه از سوی خودش (غلاطيان ۱:۱۱.۱۲ و اول قرنتيان ۲:۱۳ ۱۱:۲۳ ۱۵:۳). حواريون ديگر نيز به اين موضوع اذعان داشته اند و آيه يعقوب ۴:۵ از گفتههای پولس در آيه غلاطيان ۵:۱۷ به عنوان "کتاب مقدس" ياد می کند.
خداوند از طريق مسيح با ما "صحبت کرده است"، بنابراين نيازی به هيچ (آشکارسازی) ديگری نيست (عبرانيان ۱:۲). ديده می شود که انجيل به نوشته های ناشی از الهام ديگری که اکنون موجود نيستند نيز اشاره می کند. ( مثلاً کتاب ياشر، نوشته های ناتان، الينجان، پولس خطاب به کرينث، و رساله سوم يوحنا، حاکی از اين است که يوحنا نامهای نامحفوظ به کليسا نوشته که ديوترفيس از اطاعت آن خودداری کرده است). چرا اين نوشتهها برای ما محفوظ نماندهاند؟ واضح است که اين نوشته ها مورد نياز ما نبودند. بنابراين میتوانيم مطمئن باشيم که خداوند آنچه را که برای ما لازم است، محفوظ نگه داشته است.
برخی اوقات ادعا می شود که کتابهای عهد جديد نيز به تدريج به عنوان نوشتههای ناشی از الهام پذيرفته شدهاند ولی اين حقيقت که حواريون مکتوبات يکديگر را ناشی از الهام می دانستند اين ادعا را رد می کند. اينبار روح خداوند بصورت هديهای معجزهآميز خودنمايی میکند که امکان بررسی صحت و سقم نامهها و نوشته هايی بود که ادعا می شد تحت الهام مکتوب شدهاند را فراهم آورد (اول قرنتيان ۱۴:۳۷ و اول يوحنا ۴:۱ و مکاشفه ۲:۲). اين نکته بدين معناست که نامههای ناشی از الهام بلافاصله تشخيص داده میشدند. اگر انتخاب مطالبی که وارد انجيل شده است، نوعی انتخاب انسانی و بدون هدايت میبود، کتاب مقدس هيچ اعتباری نداشت.
درک صحيح عظمت اين قدرت بايد ما را مشتاق به اجرای آن بسازد. هرگونه احساس خجالت يا شرمندگی در رابطه با اجرای اين احکام در برابر آگاهی ما از اين مطلب که اطاعت از کلام خداوند به ما قدرت لازم جهت گريز از مسائل کوچک زندگی و پيشروی به سوی رستگاری ميدهد، برطرف میشود. پولس با تجربه بسياری در اين مورد نوشته است:
" زيرا من به انجيل عيسی مسيح افتخار میکنم، چون قدرت خداست برای نجات تمام کسانی که ايمان بياورند" (روميان ۱:۱۶).
آيه ۱:۳۷ لوقا نيز به همين موضوع اشاره می کند: "زيرا برای خدا هيچ کاری محال نيست! "
مطالعه انجيل و به کارگيری آن در زندگيمان فرايندی پوياست. اين فرايند به برخورد خشک و علمی خداشناسان و همچنين مسيحيت "خوشگذران" بسياری از کليساها که چند آيه را به طور مختصر نقل کرده، ولی تلاشی جهت درک اين آيات يا بکارگيری آنان در زندگی نمی کنند، شباهتی ندارد."کلام خدا بانفوذ و زنده است." "کلام نيرومند او"(عبرانيان۴:۱۲،۱:۳) "اين پيغام، وقتی به آن ايمان آورديد، زندگی شما را دگرگون میکند."(اول تسالونيکيان ۲:۱۳). خداوند از طريق کلام خود به طور فعال در تمام ساعات روز بر ذهن مؤمنين واقعی تأثير می گذارد.
بنابراين آنچه به عنوان پيام اصلی انجيل می آموزيد، قدرت واقعی خداوند است، اگر به آن اجازه دهيد، در زندگيتان تأثير گذاشته و شما را به فرزند خداوند تبديل کند. روح و يا ذهن خداوند را تا حدی در زندگی شما نمايان کرده و شما را برای تغيير در جهت طبيعت معنوی خداوند که هنگام بازگشت مسيح نمايان می شود، آماده می سازد (دوم پطرس ۱:۴). موعظه های پولس "در جهت نمايش روح و قدرت" بود (اول قرنتيان ۲:۴).
بسياری از اطرافيان ما با اينکه مدعی تعهد به مسيح هستند، ايمانی ناقص به انجيل به عنوان کلام خداوند دارند. آنها به طور مشابهی ادعا می کنند که به خداوند اعتقاد دارند، ولی او را به عنوان يک شخص حقيقی نمی پذيرند. با انکار وجود الهام کامل زمان نگارش انجيل و تسلط مطلق آن بر عقايد و احساسات شخصی ما، آنها در واقع قدرت خداوند را انکار می کنند. در اين رابطه گفتههای آيه ۳:۵ دوم تيموتائوس به ذهن می آيد که می گويد: "به ظاهر افرادی مؤمن، ولی در باطن نسبت به قدرت الهی بیايمان خواهند بود."منظور از قدرت الهی همان قدرت کلام انجيل است.
بنيادگرايی ما مورد تمسخر جهان قرار می گيرد("نمی خواهيد بگوييد که واقعاً اينطور فکر می کنيد؟!")، ولی همين موضوع در مورد پولس و کشيشان او نيز صادق بود: "من بخوبی میدانم که برای آنانی که بسوی هلاکت میروند، چقدر احمقانه بنظر میرسد وقتی میشنوند که عيسی مسيح بر روی صليب جان خود را فدا کرد تا انسان را نجات بخشد. اما برای ما که در راه نجات پيش میرويم، اين پيغام نشانه قدرت خداست."
(اول قرنتيان ۱:۱۸) .
حال اين سوال مطرح است که با به ياد داشتن تمام اين مطالب آيا نمی توانيم انجيل را با احترامی بيشتر در دست بگيريم و با اشتياقی بيشتر جهت درک و اطاعت از آن، مورد مطالعه قرار دهيم؟
طرز برخورد خلق خدا با کلام خداوند
مطالعه دقيق کتابهای انجيل نشان می دهد که کاتبان انجيل نه تنها پذيرفته بودند که تحت الهام هستند، بلکه در مورد ساير کاتبان انجيل نيز همين نظر را داشتند. مولايمان مسيح مثال برجسته اين موضوع است. هنگامی که مسيح آيات مزامير داود را نقل قول کرد، اين کلمات را به آغاز آيات مذکور اضافه کرد: " روح در داود ... " (متی ۲۲:۴۳). او بدين ترتيب اذعان داشت که گفته های داود تحت الهام بيان شده است. مسيح از " مکتوبات " موسی نيز سخن گفته است (يوحنا ۵:۴۵.۴۷) و نشان داده که به اعتقاد او موسی شخصاً کتب پنجگانه عهد عتيق را نوشته است. مسيحيان به اصطلاح "رده بالا" سواد نوشتن موسی را زير سؤال برده اند، ولی نظر مسيح به طور واضح غير از اين بوده است. او مکتوبات موسی را "فرمان خداوند" ناميده است (مرقس ۷:۸.۹). همان دسته از شکاکان عاری از صداقت ادعا میکنند که بسياری از عهد عتيق افسانه بوده است، درحاليکه مسيح و پولس چنين نظری نداشتند. مسيح هنگام صحبت از ملکه سباء آنرا به عنوان يک واقعه تاريخی پذيرفته شده، ياد کرده است (متی ۱۲:۴۲). او نگفته است: " مطابق قصه، ملکه سباء ...".
برخورد حواريون نيز مشابه با نظر مسيح بود. مثال بارز آنها پطرس است که می گويد تجربه شخصیاش از شنيدن کلام مسيح با گوش خود تحتالشعاع "پيشگويی های قاطع تر" قرار گرفته است. پطرس بر اين عقيده بود که نامههای پولس نيز همانند "ساير کتابهای مقدس" کتابی مقدس بوده است و اين اصطلاح معمولاً در مورد نوشته های عهد عتيق بکار می رود ... بنابراين پطرس نامه های پولس را به اندازه عهد عتيق موثق و معتبر ميدانست.
در بسياری از آيات اعمال رسولان، نامههای عهد جديد و مکاشفه بارها به کتب عهد عتيق اشاره شده است (مثلاً اعمال رسولان ۱۳:۵۱ و متی ۱۰:۱۴) و اين موضوع نشان می دهد که نه تنها همگی آنان تحت الهام يک روح واحد نوشته شدهاند، بلکه حتی نوشتههای عهد عتيق نيز از ديد کاتبان عهد جديد تحت الهام مکتوب شده اند. پولس در اول تيموتائوس ۵:۱۸ از هردو آيه تثنيه ۲۵:۴ (در عهد عتيق) و لوقا ۱۰:۷ به عنوان "کتاب مقدس" ياد می کند. پولس بر اين نکته تکيه می کند که پيامش از سوی مسيح است و نه از سوی خودش (غلاطيان ۱:۱۱.۱۲ و اول قرنتيان ۲:۱۳ ۱۱:۲۳ ۱۵:۳). حواريون ديگر نيز به اين موضوع اذعان داشته اند و آيه يعقوب ۴:۵ از گفتههای پولس در آيه غلاطيان ۵:۱۷ به عنوان "کتاب مقدس" ياد می کند.
خداوند از طريق مسيح با ما "صحبت کرده است"، بنابراين نيازی به هيچ (آشکارسازی) ديگری نيست (عبرانيان ۱:۲). ديده می شود که انجيل به نوشته های ناشی از الهام ديگری که اکنون موجود نيستند نيز اشاره می کند. ( مثلاً کتاب ياشر، نوشته های ناتان، الينجان، پولس خطاب به کرينث، و رساله سوم يوحنا، حاکی از اين است که يوحنا نامهای نامحفوظ به کليسا نوشته که ديوترفيس از اطاعت آن خودداری کرده است). چرا اين نوشتهها برای ما محفوظ نماندهاند؟ واضح است که اين نوشته ها مورد نياز ما نبودند. بنابراين میتوانيم مطمئن باشيم که خداوند آنچه را که برای ما لازم است، محفوظ نگه داشته است.
برخی اوقات ادعا می شود که کتابهای عهد جديد نيز به تدريج به عنوان نوشتههای ناشی از الهام پذيرفته شدهاند ولی اين حقيقت که حواريون مکتوبات يکديگر را ناشی از الهام می دانستند اين ادعا را رد می کند. اينبار روح خداوند بصورت هديهای معجزهآميز خودنمايی میکند که امکان بررسی صحت و سقم نامهها و نوشته هايی بود که ادعا می شد تحت الهام مکتوب شدهاند را فراهم آورد (اول قرنتيان ۱۴:۳۷ و اول يوحنا ۴:۱ و مکاشفه ۲:۲). اين نکته بدين معناست که نامههای ناشی از الهام بلافاصله تشخيص داده میشدند. اگر انتخاب مطالبی که وارد انجيل شده است، نوعی انتخاب انسانی و بدون هدايت میبود، کتاب مقدس هيچ اعتباری نداشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر