۱۳۹۷ آبان ۷, دوشنبه

آيا تنها هستي



 
آیا تنها هستی‌؟ آیا همه رهایت کرده‌اند؟ آیا دلت از سنگ‌های زمانه شکسته؟ آیا فشارهای زندگی‌ و ناملایماتش کمرت را خمّ کرده؟ میدانم که حمل این کوله بار نگرانی و تلخی برایت آسان نیست. بیا و از راه کارهای انسانیت دست بردار، اجازه بده من وارد قلب و زندگیت شوم، به تو قول می دهم که تو را از درون متحول خواهم کرد. برای تو و مشکلات جسم پوشیدم و قادرم آنها را برایت حمل کنم. باور داری که میتوانم؟
 فکر میکنی‌ از آنچه که بر تو گذشته خبر ندارم؟ من در تمامی اوقات با تو بودم، اما تو به من توجه نداشتی و اجازه نمیدادی کمکت کنم. سال‌هاست که میخواهم نظرت را به خودم جلب کنم. اما تو همیشه به بهانه‌ای خودت را از من دور کردی. آنقدر دوستت دارم که بجای تو، خودم را قربانی کردم. آیا کسی‌ تا بحال برای تو مرده؟ آیا از این محبّت بالاتر وجود دارد که برایت روی صلیب انجام دادم؟ چرا اینقدر سخت و کم ایمان هستی‌؟
 بیا فرزندم، هیچ جایی‌ را بهتر از آغوش من پیدا نخواهی کرد. من از اسرار تو آگاه هستم و سرزنشت نمی کنم. اگر از گناهانت توبه کنی، تو را می بخشم و همیشه با تو خواهم بود. حال انتخاب با توست. آیا خجل میشوی که دیگران بدانند که من عیسی مسیح، نجات دهنده تو هستم؟

رابطه جديد با خدا



پس چون بوسیله ایمان به عیسی مسیح در نظر خدا پاک و بی‌ گناه محسوب شده ایم، از رابطه مسالمت آمیزی با خدا بهره مند هستیم. این رابطه زمانی ایجاد شد که خداوند ما عیسی مسیح جانش را روی صلیب در راه ما فدا کرد. بسبب همین ایمان است که عیسی مسیح ما را در چنین مقام و موقعیت عالی و ممتازی قرار داده است، مقام و موقیعتی که اکنون نیز در آن قرار داریم، و با اطمینان و شادی فراوان، مشتاق هستیم بصورتی در آییم که خدا برای ما در نظر گرفته است. اما نه تنها از این بابت شادیم، بلکه وقتی با مشکلات زندگی‌ و سختی های روزگار روبرو میشویم،  باز خوشحال هستیم زیرا میدانیم این سختی‌ها به خیر و صلاح ما هستند چون به ما می‌‌آموزند که صبر و تحمل داشته باشیم. صبر و تحمل نیز باعث رشد و استحکام شخصیت ما میشود و به ما یاری میکند تا ایمانمان به خدا روزبروز قوی تر گردد. چنین ایمانی سرانجام، امید ما را نیز نیرومند و پایدار می سازد، تا بتوانیم در برابر هر پیش آمدی بایستیم و اطمینان داشته باشیم که هر پیش آمدی به خیر و صلاح ماست. زیرا ما می دانیم که خدا چقدر نسبت به ما مهربان است. ما این محبّت گرم او را در سراسر وجود خود احساس می‌کنیم، زیرا او روح مقدس را به ما عطا کرده تا دلهای ما را از عشق و محبتش لبریز سازد. ( رومیان ۵ : ۱ - ۵ )

اهميت و ارزش حضور مسيح در زندگي



اکنون که همراه مسیح از نو زنده شده اید، به برکات و شادیهای آسمان چشم بدوزید، جایی‌ که مسیح در کنار خدا، بر تخت عزت و قدرت نشسته است. همواره به آنچه در آسمان است بیندیشید، و برای امور این دنیای زودگذر غصه نخورید. به این دنیای فانی‌ همانقدر دل‌ ببندید که یک شخص مرده دل‌ می‌بندد! زیرا زندگی‌ واقعی شما در آسمان است، همراه مسیح در حضور خدا. وقتی مسیح که زندگی‌ واقعی ماست بازگردد، شما نیز با او خواهید درخشید و در جلال و شکوه او شریک خواهید شد.   
پس به گناهان این دنیا نزدیک نشوید، هوسهای ناپاک را که در وجودتان کمین می کنند، نابود سازید، هرگز خود را با گناهانی چون بی‌عفتی، ناپاکی، شهوت رانی و هوسهای ننگین دیگر آلوده نکنید. به چیزهای خوش ظاهر این دنیا نیز طمع نورزید، چون طمع نوعی بت پرستی است. آنانی‌ که مرتکب چنین اعمالی می شوند، یقیناً گرفتار خشم خدا خواهند شد. شما نیز زمانی که هنوز به این دنیای گناه آلود تعلق داشتید، اسیر همین عادتهای شرم آور بودید.
اما اکنون وقت آن رسیده که خشم و کینه و فحش و سخنان زشت را همچون جامه‌ای پوسیده از تن‌ خود درآورید و دور بیندازید. به یکدیگر دروغ نگویید، زیرا آن طبیعت کهنه و فاسد شما که دروغ می گفت، دیگر مرده و از بین رفته است، و اکنون زندگی‌ کاملاً تازه‌ای را در پیش گرفته اید، که طی آن در شناخت راستی‌ ترقی می کنید و می کوشید هر روز بیشتر شبیه مسیح، خالق این زندگی‌ تازه شوید. در این زندگی‌ تازه، ملیت شخص، نژاد، سواد و مقام اجتماعی او اهمیت و ارزشی ندارد، چون همه مردم می توانند به یک اندازه به حضور مسیح بیایند. آنچه واقعاً اهمیت و ارزش دارد، حضور مسیح در زندگی‌ شخص است. ( کولسیان ۳ : ۱ - ۱۱ )

عمر دوباره در مسيح



روزگاری شما نیز بعلت خطایا و گناهانتان، زیر لعنت خدا قرار داشتید و محکوم به مرگ ابدی بودید. شما هم مانند دیگران غرق در گناه بودید و شیطان را اطاعت می کردید، شیطانی که رئیس نیروهای پلید است و هم اکنون در قلب مخالفین خدا عمل می کند. ما نیز همگی مانند آنها بودیم. طرز زندگی‌ ما، نشان دهنده ذات ناپاک ما بود. ما اسیر هوسها و افکار کثیف خود بودیم و دست به هر کار زشتی میزدیم، ما با همین طبیعت سرکش به دنیا آمدیم و درست مانند دیگران، زیر خشم و غضب خدا بودیم. اما خدا که لطف و رحمتش بیش از حد تصور ماست، ما را آنقدر دوست داشت که به ما عمر دوباره داد، زیرا ما بسبب گناهانمان، روحاً مرده بودیم و می بایست تا به ابد دور از خدا بسر ببریم. اما وقتی خدا مسیح را پس از مرگ زنده کرد، به ما نیز عمر دوباره داد. پس ما صرفاً در اثر لطف و فیض خدا نجات پیدا کردیم. بلی، او به دلیل کاری که مسیح برای ما کرد، ما را از این مرگ روحانی زنده ساخت و همراه مسیح، عزت و جلال بخشید. از اینرو، اکنون جای ما با مسیح در آسمان است. اینک خدا می تواند با اشاره به لطفی که توسط عیسی مسیح در حق ما کرده است، عظمت و عمق لطف و محبّت خود را به مردم همه قرون و اعصار نمایان سازد. بنابراین، در اثر بخشش رایگان و مهربانی خدا و توسط ایمانتان به مسیح است که نجات یافته اید، و این کار شما نیست، بلکه هدیه خداست. نجات نتیجه اعمال خوب ما نیست، از اینرو هیچکس نمی تواند به خود ببالد. این خداست که ما را از نو آفرید و این زندگی‌ جدید را از فیض وجود عیسی مسیح به ما داده است، و از زمانهای دور دست، نقشه خدا این بوده که ما این زندگی‌ جدید را صرف خدمت به دیگران نماییم. ( افسسیان ۲ : ۱ - ۱۰ )

۱۳۹۷ مهر ۲۳, دوشنبه

انسان بايد چه كند تا از گناه نجات يابد




بدیهی است کسی که به چاه عمیقی افتاده است نمی تواند خود را نجات دهد ، و فقط با قبول کردن کمک دوستانش که به چاه نیفتاده اند می تواند رهایی یابد . لازم است این شخص بدبخت به طنابی که دوستانش بطرف او می اندازند محکم بچسبد تا آنها او را از آب و گل بیرون بکشند . همینگونه شخص گناهکار نمیتواند خود را از گناه و مرگ رهایی دهد ، ولی می تواند وسیلۀ نجاتی را که خدا فراهم کرده است قبول کند. در فصل سوم بیان کردیم که خدا برای نجات گناهکاران چه کرده است . اکنون این سوال پیش می آید : شخص گناهکار چه باید کند تا نجاتی که خدا فراهم کرده است نایل بشود؟ او باید از گناهان خود توبه کند ، به عیسی مسیح نجات دهنده ایمان آورد ، و به وسیلۀ تعمید او در حضور مردم اقرار نماید. 
۱– توبه (مرقس ۱۴:۱و ۱۵، لوقا ۳:۱۳-۵ و ۴۷:۲۴، اعمال ۳۸:۲ و ۱۹:۳ و ۲۱:۲۰) 
معنی «توبه» برگشتن است . انسان گناهکار خدا را ترک کرده به طرف شیطان رفته است و خدا با صدای محبت آمیز او را دعوت می کند که شیطان و گناه را ترک کرده ، به سوی او بازگشت نماید.پس قدم اول در یافتن نجات توبه است ، و توبه حقیقی شامل موارد زیر میباشد: 
الف= اعتراف به گناه_چونکه خدا حق است تنها راه برای نزدیک شدن به او راه حقیقت است. انسان گناهکار است ، پس برای اینکه بتواند به سوی خدا بازگشت کند ، لازم است راجع به خود راست بگوید ، یعنی گناه خود را اقرار کند. اعتراف به گناه کار مشکلی است ، زیرا گناهکار نمی خواهد گناهش کشف شود و خجالت می کشد کارهای بدی را که نسبت به خدا و مردم کرده است بر زبان آورد ، و شیطان همیشه میکوشد که مردم را از اقرار به گناهان خودشان باز دارد . ولی گناهی که به آن اعتراف نشده است چون جراحت زیر زخم در قلب شخص میماند و موجد امراض روحانی و مرگ گناهکار می شود. پس کلام خدا می فرماید که شرط بخشیده شدن و نجات یافتن اقرار کردن به گناه است ( اول یوحنا ۸:۱ _۱۰) وقتی که داود گناه کرد با اشکها به گناه خود معترف شد و خدا او را بخشید. 
ب= نفرت از گناه_شخص گناهکار گناه خود را دوست دارد و نمی خواهد آن را ترک کند. ولی وقتی که از روی حقیقت توبه می کند این علاقه به نفرت مبدل می شود ، و در عوض اینکه مایل باشد آن را در دل خود نگاه دارد میکوشد آن را از خود دور سازد و هرگز دیگر آن را نبیند. گاهی وقتی که گناه شخص کشف می شود و گناهکار تنبیه می گردد ، او با گریه برای کارهایی که کرده است اظهار پشیمانی می کند. ولی توبۀ او حقیقی نیست زیرا غصه او از آن جهت نیست که گناه کرده است ، بلکه از آن است که گاه او کشف و مجازات شده است. کسی که از روی حقیقت توبه کرده است ، از گناهان خود نفرت دارد و برای رهایی از آن حاضر می شود به همۀ خطاهای خود اعتراف کند. 
ج=تصمیم برای ترک گناه در توبه حقیقی: گناهکار تصمیم می گیرد که گناه را به کلی ترک کرده با پاکی و قدوسیت زیست کند. او نمی گوید « انشاء اللّه روزی از گناهانم رهایی خواهم یافت » بلکه بیدرنگ سعی می کند که با کمک خدا گناهان خود را ترک کند البته ممکن نیست کسی بدون هیچ گناهی در این دنیا زندگی کند ، ولی کسانی که مایلند نجات یافته به سوی خدا بازگشت کنند از شیطان نفرت خواهند داشت و همیشه از وی و از اعمال شرارت بارش گریزان خواهند بود . معنی توبه به خوبی در سرگذشت «پسر گمشده» نمودار است (لوقا باب ۱۵) آن جوان بدبخت نسبت به پدر مهربان خود گناه کرد ، ولی وقتی فهمید که بدی کرده است آن مملکت بعید را ترک کرده به منزل پدرش بازگشت و گفت : « ای پدر ، من گناه کرده ام ».خواندن این حکایت برای کسی که می خواهیم او را به توبه دعوت کنیم بسیار مفید خواهد بود ، زیرا به وسیلۀ این می توانیم به خوبی بیان کنیم که گناهکار چگونه باید توبه کرده به سوی خدا برگردد. 

دعاها



چرا شركت در جلسات كليسايي مهم است؟



چرا شرکت در جلسات کلیسایی مهم است؟
کتاب مقدس به ما می گوید که ما نیاز به شرکت در کلیسا داریم تا بتوانیم خدا را با ایمانداران دیگر پرستش کنیم و از کلام خدا برای رشد روحانی خود تعلیم بگیریم (اعمال رسولان 2 : 42 ، عبرانیان 10 : 25). کلیسا جایی است که ایمانداران می توانند همدیگر را محبت کنند (1 یوحنا 4 : 12)، همدیگر را تشویق کنند (عبرانیان 3 : 13)، ملاحظة یکدیگر را بکنند (عبرانیان 10 : 24)، همدیگر را خدمت کنند (غلاطیان 5 : 13)، همدیگر را راهنمایی کنند (رومیان 15 : 14)، به همدیگر افتخارکنند (رومیان 12 : 10)، و با هم مهربان و دلسوز همدیگر باشند (افسسیان 4 : 32). وقتی کسی به عیسی مسیح برای نجاتش اعتماد می کند، او عضو بدن مسیح می شود (1 قرنتیان 12 : 27). برای اینکه یک کلیسا درست عمل کند، همة "قسمتهای بدن" آن باید موجود باشند (1 قرنتیان 12 : 14-20). همینطور، یک ایماندار بدون کمک و تشویق ایمانداران دیگر نمی تواند به بلوغ کامل روحانی برسد (1 قرنتیان 12 : 21-26). به این دلایل، شرکت در کلیسا، و مشارکت باید جنبة منظمی در زندگی یک ایماندار داشته باشد. شرکت هفتگی در کلیسا برای ی ایماندار بعنوان یک امر قانونی و "واجب" نیست، اما کسیکه به مسیح تعلق دارد باید خودش اشتیاق پرستش خدا، دریافت کلام او، و مشارکت با ایمانداران دیگر را داشته باشد.

 هدف کلیسا چیست؟ 

 اعمال رسولان 2 :42 را می توان عبارتی دانست برای بیان هدف کلیسا: "در تعلیم رسولان و مشارکت ایشان و شکستن نان و دعاها مواظبت می نمودند. " بر اساس این آیه، هدف/ فعالیتهای کلیسا باید 1) تعلیم اصول کتاب مقدس، 2) تامین محلی برای مشارکت ایمانداران، 3) انجام عشاء ربانی، و 4) دعا باشد. کلیسا باید اصول کتاب مقدس را تعلیم بدهد تا ما بتوانیم در ایمانمان ریشه کنیم. افسسیان 4 : 14 به ما می گوید، "تا بعد از این اطفال متموج و رانده شده از باد هر تعلیم نباشیم از دغل بازی مردمان در حیله اندیشی برای مکرهای گمراهی." کلیسا باید محلی باشد برای مشارکت، جایی که مسیحیان به همدیگر تعهد دارند و همدیگر را احترام می کنند (رومیان 12 : 10)، همدیگر را راهنمایی می کنند (رومیان 15: 14)، مهربان و دلسوز یکدیگر هستند (افسسیان 4 : 32)، همدیگر را تشویق می کنند (1 تسالونیکیان 5: 11)، و از همه مهمتر، یکدیگر را دوست دارند (1 یوحنا 3 : 11). کلیسا باید جایی باشد که ایمانداران عشاء ربانی را دریافت کنند، مرگ و ریختن خون او را بجای ما بیاد بیاورند (1 قرنتیان 11 : 23-26). مفهوم "شکستن نان" (اعمال 2 : 42) ایدة با هم غذا خوردن را هم می دهد. این مثال دیگریست از تشویق به مشارکت. و بالاخره هدف کلیسا بر اساس اعمال رسولان 2 : 42 دعاست. کلیسا جایی است که دعا را تشویق می کند، دعا کردن را تعلیم می دهد، و دعا کردن مرتبا انجام می شود. فیلیپیان 4 : 6-7 ما را تشویق می کند، "برای هیچ چیز اندیشه مکنید بلکه در هر چیز با صلوه و دعا با شکرگزاری مسئولات خود را به خدا عرض کنید. و سلامتی خدا که فوق از تمامی عقل است دلها و ذهنهای شما را در مسیح نگاه خواهد داشت." وظیفة دیگری که به کلیسا داده شده است، بشارت دادن به خبر خوش نجات از طریق عیسی مسیح است (متی 28 : 18-20، اعمال رسولان 1 : 8). کلیسا خوانده شده است تا در رساندن خبر خوش از طریق کلام و اعمال وفادار باشد. کلیسا باید در جامعه یک " فانوس دریایی" باشد، که خداوند و نجات دهندة ما عیسی مسیح را نشان بدهد. کلیسا هم انجیل را انتشار می دهد و هم اعضا را آماده می کند که خبر خوش را به مردم برسانند (1 پطرس 3 : 15). هدف نهایی کلیسا در کتاب یعقوب 1 : 27 بیان شده است "پرستش صاف و بی عیب نزد خدا و پدر این است که یتیمان و بیوه زنان را در معصیت ایشان تفقد کنند و خود را از آلایش دنیا نگاه دارند." کلیسا برای خدمت به نیازمندان است. این فقط شامل رسانیدن خبر خوش نجات نیست، بلکه تامین احتیاجات جسمانی لازم و مناسب نیز هست (غذا، لباس، خانه). کلیسا همچنین برای مسلح کردن ایمانداران در مسیح با سلاح هایی است که لازم دارند تا بر گناه تسلط بیابند و از آلودگی دنیا آزاد شوند. این بوسیلة تعالیم کتاب مقدسی و مشارکت مسیحیان انجام می شود. بنابراین، هدف کلیسا چیست؟ پولس رسول تصویری به ایمانداران قرنتس می دهد. کلیسا دستهای خدا، دهان، و پاهای خدا در این دنیاست- یعنی بدن مسیح (1 قرنتیان 12 : 12-27). ما باید کارهایی را انجام دهیم که اگر عیسی مسیح اینجا در جسم روی زمین بود انجام می داد. کلیسا باید "مسیحی" ، "شبیه مسیح"، و پیرو مسیح باشد.  

اسم او عجيب خواهد بود





ای خداوند، تو خوشی قوم خود را افزودی و به ایشان شادمانی بخشیدی. آنها همچون کسانی که با شادی محصول را درو می کنند، و مانند آنانی که با خوشحالی غنایم را بین خود تقسیم می نمایند، در حضور تو شادمانی می کنند. زیرا تو یوغی را که بر گردن آنها بود شکستی و ایشان را از دست قوم تجاوزگر رهانیدی، همچنان که در گذشته مدیانی‌ها را شکست داده، قومت را آزاد ساختی. تمام اسلحه‌ها و لباس‌های جنگی که به خون آغشته اند خواهند سوخت و از بین خواهند رفت. زیرا فرزندی برای ما به دنیا آمده! پسری به ما بخشیده شده! او بر ما سلطنت خواهد کرد. نام او " عجیب "، " مشیر "، " خدای توانا "، " پدر جاودانی " و " سرور سلامتی " خواهد بود. او بر تخت پادشاهی داوود خواهد نشست و بر سرزمین او تا ابد سلطنت خواهد کرد. پایه حکومتش را بر عدل و انصاف استوار خواهد ساخت، و گسترش فرمانروائی صلح پرور او را انتهایی نخواهد بود. خداوند قادر متعال چنین اراده کرده است و این را انجام خواهد داد. ( اشعیا ۹ : ۳ - ۷ )

۱۳۹۷ مهر ۱۴, شنبه

چگونه بشارت دهيم؟

مهمترین چیزی که ما می توانیم برای کسانی انجام دهیم که درگیر یک مذهب دروغین هستند این است که برایشان دعا کنیم. ما باید دعا کنیم که خدا قلب آنها را عوض کرده چشمانشان را به حقیقت باز نماید (2 قرنتیان 4: 4). ما باید دعا کنیم که خدا به آنها نشان بدهد که به نجات بوسیلة عیسی مسیح نیاز دارند (یوحنا 3: 16). بدون قدرت خدا و ملزم شدن بوسیلة روح القدس، ما هیچوقت نمی توانیم کسی را نسبت به حقیقت متقاعد کنیم (یوحنا 16: 7-11).

ما در عین حال باید زندگی مسیحی خداپسندانه ای داشته باشیم، تا آنهایی که در مذاهب دروغین گرفتار شده اند بتوانند ببینند که خدا در زندگی خود ما چه تغییراتی ایجاد کرده است (1 پطرس 3: 1-2). ما باید برای داشتن حکمتی دعا کنیم که دیگران را با قدرت خدمت می کند (یعقوب 1: 5). علاوه بر همة اینها، ما باید در بیان انجیل شهامت داشته باشیم. ما باید خبر نجات از طریق عیسی مسیح را بیان کنیم (رومیان 10: 9-10). ما همیشه باید آماده باشیم تا از ایمانمان دفاع کنیم (1 پطرس 3: 15)، اما باید اینکار را با آرامی و احترام انجام دهیم. ما می توانیم خبر نجات را بطور صحیح اعلام کنیم، می توانیم بحث را برنده شویم، ولی بعلت عصبانیت و یا خود بهتر بینی نتیجة اصلی را نگیریم.

در نهایت، ما باید نجات کسانی را که به آنها بشارت می دهیم به خد واگذاریم. این قدرت خدا و فیض اوست که مردم را نجات می دهد، نه سعی ما. در حالیکه خوب و حکیمانه است که برای دفاع از ایمانمان آماده باشیم و از مذاهب دروغین مطلع باشیم، اما هیچکدام از اینها باعث نجات کسانی که در تلة دروغهای مذاهب دروغین افتاده اند نمی شود. بهترین کاری که ما می توانیم انجام دهیم این است که برای آنها دعا کنیم، به آنها بشارت دهیم، و زندگی مسیحی داشته باشیم و اعتماد کنیم که روح القدس کار جذب کردن، متقاعد کردن، و تبدیل کردن آنها را انجام می دهد.

انسان بايد چه بكند كه نجات پيدا كند؟


 
بدیهی است کسی که به چاه عمیقی افتاده است نمی تواند خود را نجات دهد ، و فقط با قبول کردن کمک دوستانش که به چاه نیفتاده اند می تواند رهایی یابد . لازم است این شخص بدبخت به طنابی که دوستانش بطرف او می اندازند محکم بچسبد تا آنها او را از آب و گل بیرون بکشند . همینگونه شخص گناهکار نمیتواند خود را از گناه و مرگ رهایی دهد ، ولی می تواند وسیلۀ نجاتی را که خدا فراهم کرده است قبول کند. در فصل سوم بیان کردیم که خدا برای نجات گناهکاران چه کرده است . اکنون این سوال پیش می آید : شخص گناهکار چه باید کند تا نجاتی که خدا فراهم کرده است نایل بشود؟ او باید از گناهان خود توبه کند ، به عیسی مسیح نجات دهنده ایمان آورد ، و به وسیلۀ تعمید او در حضور مردم اقرار نماید. 
 
۱– توبه (مرقس ۱۴:۱و ۱۵، لوقا ۳:۱۳-۵ و ۴۷:۲۴، اعمال ۳۸:۲ و ۱۹:۳ و ۲۱:۲۰) 
 
معنی «توبه» برگشتن است . انسان گناهکار خدا را ترک کرده به طرف شیطان رفته است و خدا با صدای محبت آمیز او را دعوت می کند که شیطان و گناه را ترک کرده ، به سوی او بازگشت نماید.پس قدم اول در یافتن نجات توبه است ، و توبه حقیقی شامل موارد زیر میباشد: 
 
الف= اعتراف به گناه_چونکه خدا حق است تنها راه برای نزدیک شدن به او راه حقیقت است. انسان گناهکار است ، پس برای اینکه بتواند به سوی خدا بازگشت کند ، لازم است راجع به خود راست بگوید ، یعنی گناه خود را اقرار کند. اعتراف به گناه کار مشکلی است ، زیرا گناهکار نمی خواهد گناهش کشف شود و خجالت می کشد کارهای بدی را که نسبت به خدا و مردم کرده است بر زبان آورد ، و شیطان همیشه میکوشد که مردم را از اقرار به گناهان خودشان باز دارد . ولی گناهی که به آن اعتراف نشده است چون جراحت زیر زخم در قلب شخص میماند و موجد امراض روحانی و مرگ گناهکار می شود. پس کلام خدا می فرماید که شرط بخشیده شدن و نجات یافتن اقرار کردن به گناه است ( اول یوحنا ۸:۱ _۱۰) وقتی که داود گناه کرد با اشکها به گناه خود معترف شد و خدا او را بخشید. 
 
ب= نفرت از گناه_شخص گناهکار گناه خود را دوست دارد و نمی خواهد آن را ترک کند. ولی وقتی که از روی حقیقت توبه می کند این علاقه به نفرت مبدل می شود ، و در عوض اینکه مایل باشد آن را در دل خود نگاه دارد میکوشد آن را از خود دور سازد و هرگز دیگر آن را نبیند. گاهی وقتی که گناه شخص کشف می شود و گناهکار تنبیه می گردد ، او با گریه برای کارهایی که کرده است اظهار پشیمانی می کند. ولی توبۀ او حقیقی نیست زیرا غصه او از آن جهت نیست که گناه کرده است ، بلکه از آن است که گاه او کشف و مجازات شده است. کسی که از روی حقیقت توبه کرده است ، از گناهان خود نفرت دارد و برای رهایی از آن حاضر می شود به همۀ خطاهای خود اعتراف کند. 
 
ج=تصمیم برای ترک گناه در توبه حقیقی: گناهکار تصمیم می گیرد که گناه را به کلی ترک کرده با پاکی و قدوسیت زیست کند. او نمی گوید « انشاء اللّه روزی از گناهانم رهایی خواهم یافت » بلکه بیدرنگ سعی می کند که با کمک خدا گناهان خود را ترک کند البته ممکن نیست کسی بدون هیچ گناهی در این دنیا زندگی کند ، ولی کسانی که مایلند نجات یافته به سوی خدا بازگشت کنند از شیطان نفرت خواهند داشت و همیشه از وی و از اعمال شرارت بارش گریزان خواهند بود . معنی توبه به خوبی در سرگذشت «پسر گمشده» نمودار است (لوقا باب ۱۵) آن جوان بدبخت نسبت به پدر مهربان خود گناه کرد ، ولی وقتی فهمید که بدی کرده است آن مملکت بعید را ترک کرده به منزل پدرش بازگشت و گفت : « ای پدر ، من گناه کرده ام ».خواندن این حکایت برای کسی که می خواهیم او را به توبه دعوت کنیم بسیار مفید خواهد بود ، زیرا به وسیلۀ این می توانیم به خوبی بیان کنیم که گناهکار چگونه باید توبه کرده به سوی خدا برگردد.

چگونه ميتوانيم بر گناه چيره شويم؟



کلام خدا منابعی را معرفی میکند که ما به وسیلۀ آنها میتوانیم درمقابله با گناهانمان، پیروز شویم. 1) روح القدس: یکی از نعماتی که خداوند به ما (کلیسایش) بخشیده تا بوسیلۀ آن بتوانیم زندگی مسیحی پیروزمندی داشته باشیم، روح القدس است. در غلاطیان 16:5-25 خداوند اعمال جسم را با ثمرات روح القدس مقایسه میکند. در این قسمت از کلام، ما خوانده شده ایم که در روح قدم برداریم. همۀ ایمانداران روح القدس را دارند، اما این قسمت از کلام خدا به ما میگوید که باید در روح القدس قدم برداریم و خود را به کنترل او بسپاریم. به این مفهوم که پایهای ما باید در جایی گذارده شوند که روح راهنمایی میکند نه اینکه خواسته های جسم را متابعت کند. تغییری که روح القدس میتواند در زندگی ایماندار ایجاد کند، در زندگی پطرس به خوبی به تصویرکشیده شده است. او کسی بود که قبل از اینکه از روح القدس پُر شود، سه بار عیسی مسیح را انکار نمود؛ آن هم درست بعد از ادعایش مبنی بر متابعت مسیح حتی تا به موت. اما بعد از پُر شدن از روح القدس درروز پنطیکاست، خطاب به یهودیان ، او آشکارا و با اقتدار راجع به مسیح سخن گفت. قدم برداشتن در روح به این معنی است که شخص ایماندار بر آنچه کلام هدایت میکند سرپوش نگذارد (اول تسالونیکیان 5: 19 آن را "محزون کردن روح" مینامد). در عوض او در پی این است که از روح پُر شود (افسسیان 5: 18–21). یک فرد ایماندار چگونه میتواند از روح پُر شود؟ اول اینکه، این خداوند است که انتخاب میکند، همانطور که در عهد عتیق بود. خداوند در عهد عتیق اشخاصی را در موقعیتهای خاص برگزید تا اعمالی را که او خواسته بود به انجام رسانند (پیدایش 41: 38؛ خروج 31: 3؛ اعداد 24: 2؛ اول سموئیل 10: 10 و ...). من معتقدم که در افسسیان 5: 18–21 و کولسیان 3: 16 شواهدی وجود دارد که نشان میدهند خداوند اشخاصی را برای پُر شدن از روح انتخاب میکند که خود را از کلام خدا پُر نموده اند. این مسئله از آن جهت مصداق دارد که با توجه به آیات فوق، نتایج هر دو نوع پُر شدن یکسان است. بنابراین، این مسئله ما را به منبع دیگری سوق میدهد. 2) کلام خدا: کتاب مقدس در دوم تیموتائوس 3: 16–17 میگوید که خدا کلام خود را به ما داده است تا ما را به هر عمل نیکو تجهیز کند. این کلام به ما تعلیم میدهد که چطور زندگی کنیم، به چه چیزی اعتقاد داشته باشیم، و حتی راه غلطی را که در پیش گرفته ایم آشکار میسازد. کلام خدا ما را کمک میکند که دوباره به راه درست برگردیم و در آن استوار بمانیم. همانطور که عبرانیان 4: 12 میگوید، کلام خدا زنده و مقتدر است و قادر است عمیق ترین مشکلات لاینحل انسانی را برطرف نماید. نویسنده مزامیر در مزمور 119: 9، 11، 105 ودر آیات دیگر، راجع به قدرت کتاب مقدس در تبدیل زندگی مردم مینویسد . به یوشع تعلیم داده شده بود که رمز پیروزی او بر دشمنانش (تمثیلی برای جنگ روحانی ما ) در این بود که این کلام از دهانش دور نشود بلکه روز و شب در آن تفکر کند تا بهتر مَد نظرش باشد. این رمز پیروزی او در رسیدن به سرزمین وعده بود. یوشع از این فرمان الهی اطاعت نمود؛ حتی زمانی که دستورات خدا برای او غیر قابل درک بود. معمولاً کتاب مقدس منبع مهمی تلقی نمیشود . اغلب آن را با خود به کلیسا میبریم و شاید روزانه بخشهایی از آن را به عنوان عبادت روزانه قرائت میکنیم. اما اغلب آن را حفظ نمیکنیم، در آن تعمق نمیکنیم، به آن بعنوان عاملی کاربُردی در زندگی نگاه نمیکنیم، گناهانی را که آشکار میکند اعتراف نمیکنیم، و وقتی نشان میدهد که چه عطایائی به ما بخشیده شده اند، خدا را شکر نمیکنیم. اغلب وقتی نوبت خواندن کلام خدا میرسد به انواع و اقسام امراض عصبی و روانی دچار میشویم. آنقدر کم از کلام تغذیه میکنیم که به لحاظ روحانی، فقط ما را زنده نگاه میدارد تا بتوانیم در جلاسات کلیسایی شرکت کنیم ( یعنی متاًسفانه، به اندازه ای در کلام تغذیه نمیکنیم تا به مسیحیان سالم و قوی تبدیل شویم). بندرت از آن تغذیه می کنیم؛ هر گز آنقدردر آن تعمق نمیکنیم که از لحاظ روحانی، ما را اغناع کند. اگر مطالعۀ روزانۀ کلام خدا بر مبنای برنامه ای هدفمند هنوز عادتتان نشده است و یا اینکه عادت نکرده اید قسمتهایی را که روح خدا بوسیلۀ آنها شما را تحت تأثیر قرار میدهد حفظ کنید، مهم است که به این نوع مطالعه کردن عادت کنید. حتی پیشنهاد میکنم که مطالبی را که یاد میگیرید در دفتری بنویسید ( اگر تایپ شما سریع است، از کامپیوتر استفاده کنید). عادت کنید تا زمانی که آنچه را از کلام گرفته اید در دفتر خود ننوشته اید، آنرا رها نکنید. وقتی خدا از طریق کلام نکات تاریک زندگیم را آشکار میکند، من برای تغییر آنها دعا میکنم و اغلب این دعاها را نیز یادداشت میکنم. کلام خدا چون ابزاری است دردست روح القدس که آنرا در زندگی ما و دیگران بکار میبرد (افسسیان 6: 17)، و یک قسمت اساسی و ضروری از سلاح روحانی است که خدا در نبَرد روحانی به ما داده است (افسسیان 6: 12– 18). 3) دعا: این یکی دیگر از منابع مهمی است که خدا برای ما فراهم آورده است. دعا نیز یکی از منابعی است که مسیحیان زیاد راجع به آن صحبت میکنند وخیلی کم آنرا بکار میبرند. ما صحبت از جلسات دعا ، وقت دعا، ... میکنیم، اما هیچ وقت مثل کلیسای اولیه آنرا بکار نبرده ایم (اعمال 3: 1؛ 4: 31؛ 6: 4؛ 13: 1–3 و ...). پولس مُکرراً خاطر نشان میسازد که چقدر برای مَردُمی که آنها را خدمت مینمود دعا کرده است. اما ما حتی برای خودمان نیز، این منبعی را که در اختیار داریم، مورد استفاده قرار نمیدهیم. اما خدا راجع به دعا وعده های عجیبی داده است (متی 7: 7–11؛ لوقا 18: 1–8؛ یوحنا 6: 23–27؛ اول یوحنا 5: 14– 15). و باز پولس در متنی که در رابطه با آمادگی برای جنگ روحانی نوشته است دعا را نیز خاطر نشان میسازد (افسسیان 6: 18). چقدر مهم است؟ وقتی باز به پطرس نگاه میکنیم (پیش از آنکه مسیح را انکار کند)، سخنان مسیح را به یاد میآوریم. آنجا مسیح دعا میکند اما پطرس خوابیده است. مسیح او را بیدار میکند و میگوید: "بيدار باشيد و دعا كنيد تا در معرض آزمايش نيفتيد! روح راغب است، ليكن جسم ناتوان." ( متی 41:26) همانند پطرس شاید شما هم میخواهید آنچه را صحیح است انجام دهید ولی خود را ناتوان میبینید. ما احتیاج داریم از هر نصیحت، تشویق، و تنبیه در کلام خدا اطاعت کنیم تا یاد بگیریم دائماً بجوئیم، بکوبیم، و بطلبیم ... و او نیز قوتی را که بدان نیاز داریم به ما خواهد بخشید. (متی 7:7) دعا باید چیزی عمیق تر از سخنان زبان ما باشد. من نمیگویم که دعا سحرآمیز است؛ اینطور نیست. خدا عجیب و پُر هیبت است. دعا صرفاً فرصتی است برای اقرار به محدودیت خود و نامتناهی بودن قدرت خداوند. با توجه به این دو حقیقت، در دعا ما به سوی او بازمیگردیم و به او توکل میکنیم تا برای انجام خواسته هایش ما را تقویت بخشد. 4) کلیسا: آخرین منبع، موردی است که ما اغلب از آن اجتناب میکنیم. وقتی مسیح شاگردان خود را فرستاد، او آنها را به شکل دو به دو گسیل نمود (متی 10: 1). وقتی در کتاب اعمال رسولان راجع به سفرهای بشارتی میخوانیم میبینیم که آنها تنها به سفر نمیروند بلکه اکثراً در گروههای دو نفره و یا بیشتر به اینگونه خدمات میپردازند. مسیح میگوید: "زيرا جايی كه دو يا سه نفر به اسم من جمع شوند، آنجا در ميان ايشان حاضرم" (متی 18: 20). همچنین خداوند به ما فرمان داده است که: "و ملاحظۀ يكديگر را بنماييم تا به محبت و اعمال نيكو ترغيب نماييم. و از با هم آمدن در جماعت غافل نشويم چنانكه بعضی را عادت است، بلكه يكديگر را نصيحت كنيم" (عبرانیان 10: 24–25). و به ما میگوید که: "نزدِ يكديگر به گناهان خود اعتراف كنيد" (یعقوب 5: 16). در ادبیات حکیمانۀ عهد عتیق آمده است: "آهن، آهن را تيز میكند، همچنين مَرد روی دوست خود را تيز میسازد" (امثال 27: 17). "ريسمان سه لا بزودی گسيخته نمیشود" (جامعه 4: 11-12). در تعدّد ، قوت بسیار وجود دارد. من افرادی را میشناسم که با خواهران و برادرانی که در مسیح یافته اند بصورت حضوری و یا با تلفن در تماس میباشند. آنها جویای حال و احوال روحانی یکدیگر هستند و یکدیگر را از مشکلات پیش آمده مطلع میسازند. اینها با خود عهد بسته اند که برای یکدیگر دعا کنند. آنها خود را مسئول میدانند در اینکه کلام خدا را در روابطشان بکارگیرند. تغییرات، گاهی خیلی زود و در بعضی شرایط خیلی دیر، حاصل میشوند. اما خدا وعده داده است که اگر ما این منابع را در زندگی خود بکار گیریم، او زندگی ما را تغییر خواهد داد. هیچ وقت فراموش نکنید که او در وعده های خود امین است