۱۳۹۶ بهمن ۱۱, چهارشنبه

مسيح آرام جان

نتیجه تصویری برای عکس عیسی مسیح

🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿عیسی مسیح کیست؟

1-عيسي كيست؟/شخصيتي بي‌نظيرمسيح/ موعود يگانه خدا و تجلّي وحدت خدا و انسان است. (اول يوحنا 5: 20 )
 2-عيسي چه گفت؟/ادعايي بي‌نظير/ من راه و راستي و حيات هستم. هيچكس نزد پدر (خدا) جز به وسيله من نمي‌آيد.(يوحنا 14: 6 )
3-عيسي چه كرد؟/فداكاري بي‌نظير/او به خاطر گناهان بشر بر روي صليب قرباني گرديد. (اول قرنتيان 15: 3-4؛ عبرانيان 10: 12؛ اول پطرس 3: 18)
4-عيسي براي شما چه مي تواند بكند؟/اعطاي نجاتي بي‌نظير/او قادر است همه كساني را كه بوسيله او به حضور خدا مي‌آيند، كاملاً و براي هميشه نجات بخشد، زيرا او تا به ابد زنده است و براي آنان شفاعت مي‌كند.(عبرانيان 7: 25)
 ولادت بي‌نظير او از مريم باكره، زندگي سرشار از قدوسيّت و قدرت، قرباني شدن بر صليب به خاطر آمرزش گناه بشر، رستاخيز پيروزمندانه از مردگان و صعودش به آسمان، اين واقعيت را ثابت مي‌كند كه او يگانه منجي انسان است

عیسی مسیح تنها راه حلی است که خدا برای آمرزش گناه بشر فراهم نموده است . بوسیله او شما میتوانید به محبت و نقشه خدا برای زندگی خود دست یابید بی نظیر بودن عیسی مسیح تمام جزئیات زندگی مسیح ( قریب 300 پیشگویی ) که شامل نکات زیر نیز می باشند توسط پیامبران قبل از او پیشگویی شده و عینا بوقوع پیوسته است .
1- تولد بی نظیر او از مریم باکره . ( لوقا 1 : 30-35 )
2- زندگی پاک و بی گناه مسیح ، معجزات و تعالیم بی مانند او .  (اول پطرس 2: 22)  (متی 9 : 35)
3- قربانی او بر روی صلیب به خاطر گناهان ما بود . رومیان ( 8 : 5 )
4- قیام پیروزمندانه او بر مرگ و صعودش به آسمان .
” مسیح بر حسب کتب ( نبوت ها ) در راه گناه ما مرد … مدفون شد و در روز سوم بر حسب کتب ( نبوت ها ) برخواست ”  اول قرنتیان 15 : 3-6
تمام نکات فوق گویای این حقیقت است که …
او یگانه راه نجات است
” عیسی باو گفت : من راه و راستی و حیات هستم ، هیچکس جز بوسیله من نزد پدر نمی آید ” ( یوحنا 14 : 6 )
یحیی پیامبر درباره عیسی مسیح چنین شهادت داد
” .. اینک بره خدا که گناه جهان را بر میدارد ” ( یوحنا 1 : 29 )
خدا توسط فرستادن عیسی مسیح بره خدا که بجای ما بر بالای صلیب جان داد بر روی این شکافی که بین ما جدایی انداخته بود پلی ساخت .
” … مسیح برای همیشه یک قربانی به جهت گناهان تقدیم نمود ” ( عبرانیان 10  : 12 )
اما فقط دانستن این سه اصل کافی نیست .

عيسي مسيح: تنها راه نجات و رستگاري
ما بر اثر گناه، به مرگ محكوم شديم. ليكن خدا، فرزند يگانه خود را فرستاد تا به جاي ما جان بدهد. مسيح، مانند پلي، بر روي درّه‌اي كه ما را از خدا جدا مي‌سازد، قرار گرفته است

عيسي مسيح كيست؟


نتیجه تصویری برای عکس عیسی مسیح
برادر / خواهر عزیز
عیسی مسیح، خداوند و نجات دهنده جهان بر در قلب تو مطابق کلامش در کتاب مکاشفه ایستاده است و در را می کوبد تا وارد قلب و زندگیت بشود. گشودن در قلبت به روی عیسی مسیح با برداشتن قدم ایمان در دعا انجام می پذیرد.
دعا گفتگوی ساده تو با خداست. او تو را می شناسد. حالت قلبی و بی ریا بودن تو برای او بسیار مهم است. می توانی دعای زیر را تکرار کنی:
” پدر آسمانی، خالق آسمان و زمین در حضور تو اعتراف می کنم که گناهکارم و از گناه خود توبه می کنم و ایمان دارم که عیسی مسیح بخاطر گناهان من بر روی صلیب جان داد و سه روز پس از مرگ زنده شد و او پسر خدا و خداوند من است. می خواهم که بر قلب من سلطنت کنی و گناهان مرا ببخشی و سکان زندگی مرا به دست خود بگیری. این دعا را به نام عیسی مسیح خداوند کردم. آمین “
با دعای فوق عیسی مسیح طبق وعده اش وارد زندگی شما می شود. اگر این دعا را انجام دادید حتما دگمه آمین را کلیک کنید تا به عنوان یک نو ایمان مسیحی با حقایق الهی صفحه بعد آشنا شوید.

۱۳۹۶ بهمن ۹, دوشنبه

شفا



ما انسانها در زندگی های خود با یک سری اعتقادات و باورهای نادرست رشد می کنیم. هنگامیکه وارد ایمان مسیحی می شویم ممکن است خیلی از آنها را با خود در زندگی جدید یدک بکشیم، ما در ایمان هستیم ولی در خیلی از مسائل شفا حاصل نشده است. ایماندار باید شفای الهی را دریافت کند، اگر شفای روحانی دراو جاری نشود به مشکل برخواهد خورد، البته اینجا منظور شفای جسم نیست بلکه شفای الهی می باشد  آمین که شفای جسم هم می آید ولی هدف خدا شفای روح ما می باشد.

در کلام خیلی به این موضوع اهمیت داده شده است در چهار انجیل 3774 آیه داریم که 484 آیه درباره شفا می باشد این خود نشان دهندۀ اهمیت این موضوع است . در کتاب مقدس شفا دو مفهوم کلی دارد، یکی شفای جسمانی و درونی ودیگری زنده ساختن و سالم گردانیدن است . در مسیحیت هدف اصلی شفا رهایی انسان از رنج نیست بلکه آزاد ساختن فرد از گناه است. مسیحیت به این معنا نیست که وقتی شخص دعوت الهی را دریافت می کند وعیسی را می پذیرد در زندگی هیچ مشکلی نخواهد داشت، ایماندار در نام مسیح شفای روحانی را دریافت می کند که خدا را بطور کامل بشناسد و او را خدمت کند. 
در این مقوله شفای روح مهمتر از شفای جسم است . مهمترین شفاها با روح ما انسانها سروکار دارد، مثل شفای روابط، شفای عقل، شفای درون ،که از همه مهمتر شفای درون است، زیرا اگر ما از درون شفا را نداشته باشیم روح القدس در ما کار نمی کند. در این مورد ما با خدا همکاری کرده و اجازه می دهیم که او در ما داخل شده و در روح ما کارکند و شفای درون حاصل گردد.

مواردی که احتیاج به شفای درون دارند چند دسته می باشند:

1- اتفاقاتی که در این جهان گناه آلود از کنترل وانتخاب ما خارج بوده است: مثل بیماریهای ارثی، طلاق، شما با قدرت نام مسیح می توانید مانع موارد این چنینی شوید.

2- زخم هایی که از دیگران برما وارد می شود: زخم ها و ناراحتی هایی که از دوستان، فامیل، کلیسا، همکاران وغیره به ما رسیده باشد، دل زخم دیده احتیاج به شفای الهی دارد.

3- پیامدهای گناهان شخصی: برخی از مشکلات زندگی به دلیل اشتباه خود ما می باشد، مانند کسی که به دلیل بی بندو باری ایدز می گیرد یا به دلیل رابطه نامشروع سقط جنین می کند. سقط و ایدز هر دو نتیجه و پیامد گناه خودِ شخص می باشد.

4- انتخاب های نادرست: با انتخاب نادرست در زندگی روح افراد زخمی می شود، کسیکه سریع عاشق شده و ممکن است در یک سال این اتفاق چندین بار برایش پیش بیاید احتیاج به شفا دارد.

5- افراد دو شخصیتی: کسانیکه نمی توانند درست تصمیم بگیرند ومرتب از این شاخه به آن شاخه می پرند (یعقوب1: 5-8  شخص یعقوب نمونۀ کامل یک انسان دوشخصیتی است) اینچنین اشخاصی با اولین بحران در زندگی به این سوال می رسند که شاید انتخاب عیسی درست نبوده است ( پطرس به همین دلیل در شب جتسیمانی سه بار خداوند را انکار نمود) 
6- کسانیکه اعتقاد به خرافات دارند: کسانیکه حتی بعد از ایمان مسیحی هنوز به سراغ فال ورق ، قهوه و غیره می روند این اشخاص احتیاج به شفا دارند.

امروزه برخی از کلیساها شفا را باور نداشته و اعتقاد دارند که این موضوع مختص زمان عیسی مسیح بوده است آنها با اعلم کردن یک آیه در متی 24:24 این لطف خداوندی را نادیده می گیرند، آنها می گویند چون انبیای کذبه و دروغین خواهند آمد شاید ما با این کار راه را برای آنها باز کنیم و این شفا از خداوند نباشد پس بی خیال این موضوع می شوند. اما عیسی هر لحظه می خواهد که ما را برکت دهد.

برای دفع شدن این موارد و جاری شدن شفا باید به زانو افتاده و از خداوند درخواست نماییم که این مشکل را از ما دور کند، اعتراف می تواند با خود شفا بیاورد، اگر رفتاری ناپایدار دارید زانو زده و به خدا بگویید من مثل پطرس هستم، ضعف هایم را تو بپوشان. اعتراف ما نوعی اعلام نارضایتی از وضعیت موجود به خدا می باشد که من از داشتن این ضعف ها در زندگیم ناراضی هستم و تو مرا شفا بده. عیسی مسیح می خواهد ما را برکت دهد، او می خواهد ما در همه چیز تغییر کنیم ولی گاهی انسانها به شرایط حاضر خود عادت کرده اند و ترک کردن آن برایشان ناخوشایند است ولی خدای ما با احترامی که به شخصیت انسان می گذارد، می خواهد از خودِ شخص طلب شفا را بخواهد در( یوحنا5: 1-9 ) شفای شخص کور را می خوانیم که با اینکه عیسی می دانست او چه نیاز دارد ولی از او پرسید چه َمی خواهی برایت انجام دهم؟ 

مسیحیت عوض کردن یک باور مذهبی نیست، مسیحیت به این معنا نیست که مشکلات ما تمام شده و فارغ از هر ناراحتی زندگی می کنیم ، مسیحیت یک باور سازندگی می باشد، سازندگی فکر، سازندگی روح ، سازندگی احساسات و در نهایت سازندگی جسم. این باور از درون ما را تغییر می دهد و به واقع انسانی جدید می سازد.َ 

ايمان و سپردن در ايمان

هرگز بقدر کافی مواظب عزیزانت نخواهی بود مگر اینکه آنها را با ایمان کامل به دست خداوند بسپاری.
تو هر چقدر هم که عاقل و دانا به نظر بیایی، فقط سد راه خواهی بود. تنها آن چیزیکه از طرف خداوند میاید، میتواند مشکلات تو را حل کند.
خود تو قادر نیستی که کسی را وادار کنی که به سوی خداوند بازگردد. زندگی پر از مشکلات و لحظات سخت است، تنها خداوند است که قلبهای ما را در دستش نگه داشته است. او تو را قوت بخشیده، همچنانکه دیگر ایمانداران را قوت میبخشد.
اگر میخواهی که گله ات را به سلامتی راهنمایی کنی، بطور مداوم در حضور خدا بمان. “انتظار داشته باش که خداوند شهر را حفظ کند چرا که اگر غیر از این بود نگهبان، نگهبانیش بیهوده میبود. مزمور ۱۲۷ آیه یک
فقط هنگامی میتوانی به خداوند گوش دهی که خود را برای شنیدن صدای او ساکت کنی. آیا این اتلاف وقت بنظر میرسد؟! اگر در وظایف دنیویت به خداوند که در درونت است تکیه کنی، دست آوردهایت به مراتب بیشتر خواهند بود. اگر میخواهی خواست پدر آسمانیت را اجابت کنی، با کشف خواست خداوند از خود، باطناً تغذیه خواهی شد.
به نظر میاید که برای معامله با قصور دیگران، نیاز به وسعت قلب بیشتری داری. چرا نسبت به کسانیکه اشتباهاتشان را فوراً تصحیح نمیکنند این همه بی حوصله هستی؟ هر کسی خطاها و ضعفهایی دارد. من میدانم که نه میتوانی از دیدن آنها بازبمانی و نه میتوانی در مورد انگیزه های اطرافیانت بی تفاوت باشی. اگر کامل میبودی، میتوانستی با نقصانهای دیگران بی آنکه موجب آزارت شوند؛ سر کنی.
از دیدن نقایص در آدمهای خوب متعجب مشو. خداوند در وجود همه ما نقص گذاشته است.
در انسانهای متعالی، ضعف مقیاس تکامل در زندگی است. در یک مزرعه، یک کارگر ممکن است که ستونی از خاک را برای اندازه گیری چیزهایی که برداشته باقی بگذارد. خداوند نیز ستونهای مشابهی را درون آنهایی که مخواهد متکامل کند باقی میگذارد. یک شخص با کمبودهای آشکار میتواند از لحاظ روحی پیشرفته تر از کسی باشد که از چنین نقصهایی مبری است. انسانهای کامل همیشه بدنبال عیب جویی در انسانهای ناکامل هستند. عیب جویی حتی از وجود خودت، فقط یک اشتیاق روانی است. روش خداوند کاملاً متفاوت است گاهی خداوند اجازه میدهد که افراد عمیقاً نقص دار باقی بمانند به این علت که بیش از خد از خود راضی و خشنود نگردند. برای آنها ساده تر است که از شکستهایشان اصلاح شوند تا اینکه احساس کنند که مغبون ضعفای خودشان شده اند.
انسانها بایستی بیاموزند که ضعفهای خود و دیگران را تحمل کنند. چرا از اشتباهات همسایگانت ناراحت میشوی؟ زمانیکه حتی خود عاری از خطا نیستی؟ انگیزه تو از اینکه مردم را کامل میخواهی تماماً خالصانه نیست. عیبهای مردم تو را اذیت میکند چرا که بسیار عیب جو هستی و به سختی چیزی تورا خشنود میسازد.
با رفع عیب خود میتوانی برای دیگران موثرتر باشی تا اینکه در رفع نقص دیگران بکوشی. به خاطر تجربه شخصی خود بخاطر داشته باش که آسان نیست که بگذاری خداوند تو را اصلاح کند. با دیگران صبور باش و به خداوند اجازه بده هر طور که میخواهد بر روی آنها کار کند.
تو بایستی نسبت به اشتباهات دیگران رئوف القلب تر و صبورتر باشی. اجازه بده هر آنچه که تو را آزار میدهد همانند رودی که از زیر یک پل میگذرد، جریان یابد. همواره در حضور خداوند زیست کن.
بر گرفته از نوشته های فیلسوف و عارف مسیحی فنولون
بازنویسی و گردآوری” راشین سایروس”
منبع: The Seeking Heart

۱۳۹۶ بهمن ۷, شنبه

هويت من در عيسي مسيح


گاهی ما به عنوان ایماندار و فرزندان خدا، ارزش و جایگاه واقعی خود را گم کرده و بدون اینکه بخواهیم، افکار و ذهن خود را در اختیار شیطان قرار می دهیم و زمانی این اتفاق می افتد که ما بعنوان فرزند مسیح ارزش واقعی خود را درک نکرده ایم و با هر شکست و بحرانی در زندگی ، شیطان با این تلقین که تو نمی توانی، تو موفق نمی شوی،  به سراغ ما و افکار ما می آید، ولی اگر کلام را درست بخوانیم و به آن واقف باشیم، به صراحت می بینیم که خدا هدیه ای بس ارزشمند به ما عطا کرده است و نیازی به تلاش برای به دست آوردن آن نمی باشد، بلکه بعنوان ایماندار و فرزندان خداوند باید فقط  به آن باور داشته  و در حفظ آن کوشا باشیم تا هر روز و هر لحظه افکار و ذهنت خود را در اختیار شیطان که کاری غیر از تضعیف ما ندارد؛ قرار ندهیم. برای این کار هر روز خود را زیر خون مسیح می بریم و کارهایی را که خدا برای نجات و ابدیت ما انجام داده را اعلام می کنیم. 

من فرزند خدا هستم.
من هم ارث با مسیح هستم.
من خلقت تازه ای هستم.
من با مسیح مصلوب شدم و از این پس مسیح در من زیست می کند.
من فرزند عدالت هستم.
من هم ارث با آسمان هستم.
من در مسیح قدرت انجام هر کاری را دارم.
من نمک جهان هستم .
من نور عالم هستم.
من شاخه ای از تاک حقیقی هستم.
من مجرایی برای جاری شدن حیات هستم.
مسیح مرا برگزیده تا برای او ثمر بیاورم.
من غلام عدالت هستم.
من فرزند نور هستم و در من تاریکی نیست.
من با خداوند متحد شده و با او یک روح گشته ام
من عضوی از بدن مسیح هستم.
من با خدا مصالحه کرده ام و خدمتم مصالحه دادن است.
من صنعت دست خدا هستم.
من عادل ومقدس هستم.
من تجلی حیات مسیح هستم و او حیات من است.
من در دعوت سماوی شریک هستم.
من شریک میسح هستم و در حیات او زیست می کنم.
من یکی از سنگهای زنده خدا هستم.
من فرزند خدا هستم و در زمان بازگشت مسیح به شباهت او در خواهم آمد.
من ، هستم بزرگ نیستم اما به فیض او تر آنچه که هستم، هستم.

بيداري روحاني


بسیاری از آنانی که برای نخستین بار نزد مسیح می آیند و به او ایمان می آورند ، عمیقأ احساس خوشی ، محبت و آزادی می کنند . آنان خود را به مسیح نزدیک احساس می کنند و قلبشان در اشتیاق به خدمت او می سوزد . اما با گذشت زمان ، شور و شوق ابتدایی آنان به تدریج کاهش یافته ، و دیگر اثری از آن همه شور و شوق و عشق اولیه نیست ،
چرا چنین می شود ؟! چه اتفاقی می افتد ؟! ما چگونه می توانیم تجارب اولیهٔ روحانی خود را تجربه کنیم ؟ 

( مکاشفه ۲: ۴_۵ )
« لکن بحثی بر تو دارم که محبت نخستین خود را ترک کرده ای . پس به خاطر آور که از کجا افتاده ای و توبه کن و اعمال نخست را بعمل آور و الا بزودی نزد تو می آیم و چراغدانت را از مکانش نقل می کنم ، اگر تویه نکنی. »

هر گاه شخصی ملکوت ظلمت شیطان را ترک می کند و توسط ایمان به مسیح وارد ملکوت خدا می شود، شیطان بسیار خشمگین می گردد. بنابر این ، از این لحظه شیطان با هر سلاحی سعی میکند او را مورد حمله قرار دهد .او می داند که نمی تواند یک ایماندار را از دستان عیسی برباید.
( یوحنا : ۱۰_۲۸) 

اما می تواند او را به ایمانداری غیر مؤثر تبدیل کند و او را به شخصی عاری از محبت و نشاط تبدیل سازد . به همین جهت ما اغلب نیاز داریم از نظر روحانی بیدار شویم . و نه تنها ما، بلکه این یک نیاز مبرم تمام کلیساها ست ؛ « بیداری روحانی »

بیداری روحانی چیست ؟!؟

بیداری روحانی ؛ احیا شدن محبت نخستین مان نسبت به مسیح است.
بیداری روحانی ؛ به معنی سلوک کردن در نور همراه با عیسی است.
بیداری روحانی ؛ نیز به این معنی است که به او اجازه بدهیم که در ما زندگی کند.
بیداری روحانی ؛ به معنی بازگشت به حالت سلامت روحانی پس از یک دوران ضعف و رکود است.
بیداری روحانی ؛ به معنی تصدیق گناهانمان و در خواست از عیسی به جهت آمرزش و پاک شدن است .
بیداری روحانی ؛ به معنی سپردن عنان بخشهای مختلف زندگی مان به دستهای عیسی مسیح است .
بیداری روحانی ؛ همچنین زمان عیان شدن دورویی و خود فریبی ماست .
بیداری روحانی ؛ زمان آشکار شدن روحیه نزاع ، عیب جویی و تلخی در کلیسا و نیز زمان توبه کردن از آنها است .
بیداری روحانی ؛ زمان وقوع تغییرات عمیق در ما است به گونه ای که دیگران تحت تأثیر قرار گیرند و جذب مسیح شوند .
بیداری روحانی ؛ زمان نازل شدن قدرتمندانهٔ روح القدس بر ما است تا هم در ما و هم در کلیسا عمل کند .

( غلاطیان ۵ ؛ ۱۸ )
« اما می گویم به روح رفتار کنید ، پس شهوات جسم را به جا نخواهید آورد »
این امر کلید اصلی موفقیت و پیروزی در زندگی مسیحی است . داشتن یک زندگی پیروزمندانه و آن بدین معنی است که مسیح خودش در ما زندگی کند . ( غلاطیان ۲: ۲۰ )
قابل ذکر است که تمام این گامها توسط روح القدس تحقق می یابد ، به طریقی که او می خواهد و در زمانی که او معین می کند .

( دوم تواریخ ۷: ۱۴ )
« و قوم من که یه اسم من نامیده شده اند ، متواضع شوند ، و دعا کرده ، طالب حضور من باشند، و از راههای بد خویش باز گشت نمایند ، آنگاه من از آسمان اجابت خواهم فرمود ، و گناهان ایشان را خواهم آمرزید و زمین ایشان را شفا خواهم داد . »
آه ای خداوند ، ما را بیدار ساز ، و با روحت ما را پر کن .

۱۳۹۶ بهمن ۶, جمعه

روح القدس

روح‌القدس کیست؟ 
روح‌القدس خود خدا است. او یکی از سه شخصیت تثلیث است. همه مسیحیان ایمان دارند که خدا در ذات خود، واحد است، اما در عین حال، همواره در این ذات واحد، سه شکل یا حالت هستی وجود دارد که هر سه کاملا خدا هستند؛ این سه شکل یا حالت عبارتند از : «پدر» ما که در آسمان است، «پسر» که به زمین آمد و انسان شد، و «روح‌القدس» که در قلب ایمانداران زندگی می‌کند. عیسی مسیح و روح‌القدس بخشهایی از خدا نیستند؛ آنان به شکل کامل خدا هستند. درک این موضوع برای ما مشکل است، اما این حقیقتی است که در کتاب مقدس تعلیم داده شده است. برای مثال، هنگامی که عیسی تعمید گرفت، روح‌القدس به شکل کبوتری بر او نازل شد و پدر از آسمان سخن گفت و فرمود: «تو پسر حبیب من هستی» (مرقس ۱: ۹-۱۱). عیسی به ما فرمود که به اسم اب و ابن و روح‌القدس تعمید دهیم (متی ۲۸: ۱۹). پولس رسول چنین دعا کرد: فیض خداوند و محبت خدا و شراکت روح‌القدس با جمیع شما باد (دوم قرنتیان ۱۳: ۱۴). سه شخصیت تثلیث پیوسته در کنار یکدیگر ذکر شده اند (افسسیان ۲: ۱۸؛ ۴: ۴-۶؛ یهودا ۲۰: ۲۱). 
هر سه شخصیت یعنی پدر، پسر و روح‌القدس از یکدیگر متمایزند (یوحنا ۱۴: ۱۶-۱۷، ۲۶ ۱۶: ۷-۱۵؛ اول قرنتیان ۱۲: ۴-۶؛ اول پطرس ۱: ۲). اما آنان در عین حال با یکدیگربرابرند. هر سه شخصیت «خدا» خوانده می‌شوند (یوحنا ۶: ۲۷؛ عبرانیان ۱: ۸؛ اعمال ۵: ۳-۴). هر سه حیات می‌بخشند (یوحنا ۵: ۲۱؛ رومیان ۸: ۱۱). هر سه حرمتی را که شایستۀ خدا است، دریافت می‌دارند (یوحنا ۵: ۲۳؛ دوم قرنتیان ۱۳: ۱۴). هر سه ازلی هستند (یوحنا ۱: ۱؛ عبرانیان ۹: ۱۴). 
شعلۀ روح‌القدس را می‌توان اطفا کرد (اول تسالونیکیان ۵: ۱۹). اما روح‌القدس نوعی نیرو یا انرژی نیست. او نیز دارای شخصیت است، روح‌القدس نیز همانند دیگر اعضای تثلیث، در رابطه خود با ما، شخصیت دارد. او سخن می‌گوید (اعمال ۱۳: ۲)؛ می‌تواند محزون شود (اشعیا ۶۳: ۱۰؛ افسسیان ۴: ۳۰)؛ و می‌تواند مورد بی حرمتی قرار گیرد (عبرانیان ۱۰: ۲۹). سخن گفتن بر ضد روح‌القدس کفر گویی قلمداد می‌شود و گناهی است که آمرزیده نخواهد شد (مرقس ۳: ۲۸-۲۹). 
روح‌القدس با پدر و پسر یکی است . ما می‌توانیم این امر را در رومیان ۸: ۹-۱۰ مشاهده کنیم؛ در این آیه ها، کلمات «روح‌القدس» «روح خدا"، «روح مسیح»، و «مسیح» به طور هم معنی به جای یکدیگر بکار می‌روند و همه به معنی «خدا» هستند. این یکی بودن بدین معنی نیست که هویت پدر و پسر و روح‌القدس یکی است. پسر پدر نیست، بلکه پسر یگانه پدر است (یوحنا ۳: ۱۶)؛ و روح‌القدس نیز پدر و پسر نیست، بلکه توسط پسر و پدر فرستاده می‌شود (یوحنا ۱۵: ۲۶). اما فکر، اراده و هدف هر سه شخصیت واحد است، همانگونه که ذاتشان نیز واحد است. برخی خدای تثلیث را به تخم مرغی تشبیه کرده اند که از سه بخش پوسته، سفیده و زرده تشکیل شده، اما هر سه با هم تخم مرغ را تشکیل می‌دهند. اما خدا سه بخش ندارد، زیرا او ذات واحد است. همچنین برخی نیز تشبیه آب را به کار می‌برند که به سه شکل آب، یخ و بخار وجود دارد، اما در اصل یک چیز واحد است. در مقایسه قبلی، این تشبیه مناسب تر است، زیرا در هر سه شکل، ماده واحدی دیده می‌شود. اما مشکل این تشبیه آن است که آب همزمان نمی‌تواند در هرشکل وجود داشته باشد، در حالی که خدا در آن واحد، دارای سه شخصیت است (مرقس ۱: ۱۰-۱۱). 
بهتر است خدای پدر را نویسنده‌ای در نظر بگیریم که نمایشنامه‌ای می‌نویسد. نمایشنامه نمایانگر دنیایی است که ما در آن زندگی می‌کنیم. نویسنده شخصیتی را در نمایشنامه جای می‌دهد که شخصیت وی دقیقا همانند شخصیت خود او است. این شخصیت که دقیقا شبیه نویسنده نمایشنامه است، عیسی است. روح نویسنده نیز در کل اثر دیده می‌شود و بر همۀ شخصیت‌های نمایشنامه اثر می‌گذارد و به یک شخصیت قوت بخشیده، از دیگری قوت را باز می‌ستاند. این روح نیز شبیه روح‌القدس است که در جهان فعال است. 
عمل روح‌القدس 
نخست آنکه روح‌القدس در آفرینش جهان فعال بود (پیدایش ۱: ۱-۲). وی در بخشیدن دم حیات به انسان نقش داشت (پیدایش ۲: ۷؛ ایوب ۳۳: ۴). روح‌القدس همچنین به نویسندگان کتاب مقدس الهام بخشید و ایشان را هدایت کرد تا دقیقا آنچه را بنویسند که خدا می‌خواست (اعمال ۲۸: ۲۵؛ عبرانیان ۹: ۸، ۱۰: ۱۵؛ دوم پطرس ۱: ۲۱). 
روح‌القدس در عهد عتیق فعال بود؛ او قوم اسرائیل را تعلیم می‌داد (نحمیا ۹: ۲۰، ۳۰)، و بر ایشان نازل می‌شد تا بدیشان قدرت و عطایا ببخشد (اعدا ۱۱: ۱۷، ۲۷: ۱۸؛ اول سموئیل ۱۹: ۲۰-۲۴، دوم پادشاهان ۲: ۹-۱۴). اما داود از این واهمه داشت که مبادا خدا روح مقدس خویش را از او بگیرد (مزمور ۵۱: ۱۱). بنابراین، شاید بتوان گفت که در دوران عهد عتیق، روح‌القدس در درون هر ایمانداری ساکن نمی‌شد، بلکه بر بعضی اشخاص در زمانهایی خاص نازل می‌گشت تا ایشان توانایی آن را بیابند که خدمتی خاص را انجام دهند. 
توسط روح‌القدس، نطفه مسیح در رحم مریم بسته شد (متی ۱: ۲۰). عیسی توسط روح‌القدس به قدرت مسح شد تا خدمت خود را آغاز کند (مرقس ۱: ۱۰؛ لوقا ۴: ۱۸؛ اعمال ۱۰: ۳۸). عیسی نیز همانند ما به مساعدت و قدرت روح‌القدس نیاز داشت، زیرا وی کاملا انسان شده بود. هنگامی که وی بر زمین بود، اگر چه طبیعت الهی خود را حفظ کرده بود، اما قدرت و جلال خود را کنار گذارد (یوحنا ۱۷: ۵؛ فیلپیان ۲: ۷). 
در یوحنا بابهای ۱۴ تا ۱۶، عیسی وعدۀ آمدن عصر نوین روح را به شاگردان می‌دهد، زیرا وی قبلا با ایشان زندگی کرده بود (یوحنا ۱۴: ۱۶-۱۷). «فرستاده شدن» روح‌القدس، بدین شکل نوین، بدین معنی نبود که وی پیش از آن در جهان حضور نداشت؛ اما در عهد جدید روح‌القدس به طریقی خاص به جهان می‌آید تا برخی کارهای جدید انجام دهد. 
روح‌القدس به شکلی خاص نازل می‌شود تا کلیسا یعنی بدن مسیح را تاسیس کند (افسسیان ۱: ۲۲-۲۳؛ ۵: ۲۹-۳۰).روح‌القدس سر منشا یگانگی و مشارکت ما با یکدیگر است (اول قرنتیان ۱۲: ۱۳؛ افسسیان ۴: ۳). روح‌القدس در روز پنطیکاست به کلیسا قدرت بخشید (اعمال ۲: ۱-۴)؛ این واقعه در عهد عتیق پیشگویی شده بود (یوئیل ۲: ۲۸-۲۹؛ اعمال ۲: ۱۷-۱۸). روح‌القدس عطایایی خاص به کلیسا می‌بخشد تا به کلیسا در خدمتش کمک کند (رومیان ۱۲: ۶-۸؛ اول قرنتیان ۱۲: ۸-۱۰). او کلیسا را هدایت می‌کند تا افراد مناسب برای خدمت انتخاب شوند (اعمال ۱۳: ۲). او توسط نبوت ها، رویا‌ها و مکاشفات، کلام خود را به کلیسا می‌فرستد (اعمال ۱۰: ۹-۱۶، ۱۶: ۹، ۲۱: ۹- ۱۰؛ اول قرنتیان ۱۴: ۲۶-۳۲؛ اول تیموتائوس ۴: ۱۴؛ مکاشفه ۱: ۱). 
اما عصر نوین روح‌القدس فقط برای کلیسا که جامعه الهی است، فرا نمی‌رسد؛ روح‌القدس عمیقا در زندگی هر ایماندار نیز عمل می‌کند. این روح‌القدس است که انسانها را به گناهانشان ملزم می‌سازد (یوحنا ۱۶: ۸-۱۱). حزقیال نبوت کرد که خدا روح خود را در درون هر یک از ما خواهد نهاد (حزقیال ۳۶: ۲۵-۲۸). وعده‌ای که عیسی به شاگردانش داد، فقط این نبود که روح‌القدس در کنارشان باشد، بلکه وعده داد که روح‌القدس در درون ایشان ساکن خواهد شد (یوحنا ۱۴: ۱۸). عیسی پیش از صعود خود به آسمان، بر شاگردان دمید و فرمود: «روح‌القدس را بیابید» (یوحنا ۲۰: ۲۲). روح‌القدس در همه مسیحیان زندگی می‌کند (رومیان ۸: ۹؛ اول قرنتیان ۶: ۱۹؛ غلاطیان ۴: ۶). هنگامی که ایمان می‌آوریم، از روح متولد می‌شویم (یوحنا ۳: ۳-۶؛ اول یوحنا ۵: ۱)؛ روح‌القدس بر روح‌های ما شهادت می‌دهد که فرزندان خدا هستیم (رومیان ۸: ۱۶؛ اول یوحنا ۵: ۶-۸). روح‌القدس این حق را به ما می‌دهد که خدا را پدر خود بخوانیم (رومیان ۸: ۱۵؛ غلاطیان ۴: ۶). عیسی وعده داد که روح‌القدس ما را تعلیم خواهد داد (یوحنا ۱۴: ۲۶، ۱۵: ۲۶، ۱۶: ۱۳-۱۴) و ما را هدایت خواهد کرد (مرقس ۱۱: ۱۳). در اعمال ۱۵: ۲۸ و ۱۶: ۶-۷ نمونه‌هایی از این امر را می‌بینیم. روح‌القدس همچنین به ما کمک می‌کند تا مطابق اراده خدا دعا کنیم (رومیان ۸: ۲۶-۲۷).
روح‌القدس در درون هر مسیحی زندگی می‌کند (رومیان ۸: ۹). اما وی در هر ایماندار به گونه‌ای متفاوت کار می‌کند. پولس رسول فرموده که هنگامی که ما ایمان آوردیم، با روح مختوم شدیم (افسسیان ۱: ۱۳-۱۴). اما در عین حال به ما می‌گوید که از روح پر شویم (افسسیان ۵: ۱۸). شاگردان در یوحنا ۲: ۲۲ روح‌القدس را یافتند، اما در اعمال ۲: ۴ از روح پُر گشتند؛ در اعمال ۴: ۳۱ بار دیگر پر از روح شدند. روح‌القدس همچنین برای خدماتی خاص، به شیوه‌هایی خاص بر اشخاص قرار می‌گیرد (اعمال ۱۳: ۲-۴؛ اول تیموتائوس ۴: ۱۴). پولس رسول به ما می‌گوید که روح را اطفا مکنید (اول تسالونیکیان ۵: ۱۹). به تیموتائوس نیز فرموده که عطایی را که توسط نهادن دستهایش به او داده شده، برافروزد (دوم تیموتائوس ۱: ۶). پس مشاهده می‌کنیم که ما می‌توانیم به روح‌القدس یا اجازه دهیم که در ما بیشتر عمل کند یا مانع کار او در خودمان گردیم. ما می‌توانیم هم از روح پر شویم و هم روح را اطفا کنیم. 
این «پر شدن از روح‌القدس» به چه معنی است؟ کدام اعمال روح‌القدس در زندگی همه مسیحیان به یک شکل دیده نمی‌شود؟ این اعمال را به دو گروه می‌توان تقسیم کرد: یکی عطایای خاص روح‌القدس است که نمونه‌هایی از آن در اول قرنتیان ۱۲: ۸-۱۰ دیده می‌شود؛ دیگری، ثمرات روح‌القدس می‌باشد که در غلاطیان ۵: ۲۲-۲۳ ذکر شده اند. برای بررسی بیشتر عطایا و قدرت روح‌القدس، به مقالۀ عمومی «تعمید روح‌القدس» مراجعه کنید. در سطور زیر، ثمرات روح یا «تقدیس» مورد بررسی قرار گرفته است. 
تقدیس 
تقدیس چیست؟ به طور خلاصه، یعنی شبیه شدن به مسیح. نتیجۀ تقدیس، به ظهور رسیدن محبت و دیگر ثمرات روح است (اول قرنتیان ۱۳: ۱-۱۳؛ غلاطیان ۵: ۲۲-۲۳). تقدیس از یک سو به معنی جدا شدن از گناه و جهان است، و از سوی دیگر، جدا شدن برای خدا، به گونه‌ای که تمامی تواناییها و قابلیت‌های ما وقف خدا گردد. 
خدا به طوری به ما می‌نگرد که گویی کاملا مقدس هستیم (عبرانیان ۱۰: ۱۰). اما ما در زندگی خود، مشاهده می‌کنیم که کاملا مقدس نیستیم. چگونه می‌توان این تناقض را توضیح داد؟ در کتاب مقدس دو معنی برای تقدس ذکر شده است. در معنی نخست، خدا به عنوان داور، ما را مقدس یا بی عیب به شمار می‌آورد. در واقع، عیسی مسیح تقدس ما است (اول قرنتیان ۱: ۳۰)، و ما «مقدسین» خوانده شده ایم (افسسیان ۱: ۱؛ فیلپیان ۱: ۱). 
اما معنی دوم تقدس در کتاب مقدس، آن میزان واقعی از تقدس است که در زندگی و تجربۀ ما به چشم می‌خورد. آیا هنگامی که به زندگی خود می‌نگریم، تقدس کامل را مشاهده می‌کنیم؟ نه، ما چنین چیزی را مشاهده نمی‌کنیم. شخص ایماندار هنگامی که از نجات بهره مند می‌گردد، عادل به حساب می‌آید، اما هنوز مرتکب گناهانی می‌شود و نیاز دارد تا مقدس گردد. کار دائمی روح‌القدس همانا تقدس کردن ما است تا در زندگی روزمره خود حقیقتا مقدس شویم (دوم تسالونیکیان ۲: ۱۳؛ اول پطرس ۱: ۲). خدا ما را فرا می‌خواند تا زندگی مقدسی داشته باشیم (افسسیان ۱: ۴؛ اول تسالونیکیان ۴: ۳-۷؛ اول پطرس ۱: ۱۵-۱۶)؛ خداوند عیسی نیز به ما حکم کرده است که مقدس یا کامل باشیم (متی ۵: ۴۸). اما در عمل، این روح‌القدس است که ما را تقدیس کرده، مقدس می‌سازد. 
تقدس در بطن نجات ما نهفته است (دوم تسالونیکیان ۲: ۱۳). بدون تقدس ما نمی‌توانیم خدا را ببینیم (عبرانیان ۱۲: ۱۴). تقدس خصوصیتی نیست که برای نجات یافتن باید دارا باشیم، بلکه خصوصیتی است که به دنبال نجات پدید می‌آید (رومیان ۶: ۲۲). ما تنها توسط تلاشهای خویش نمی‌توانیم مقدس شویم و روح‌القدس باید در این زمینه به ما کمک کند. توسط روح‌القدس است که ما گناهان طبیعت گناه آلود خود را نابود می‌سازیم (رومیان ۸: ۱۳). پولس مسیحیان غلاطیه را سرزنش کرد زیرا ایشان زندگی مسیحی خود را با پذیرفتن نجات بعنوان عطای مجانی خدا آغاز کرده بودند، اما بعد از مدتی، برای کامل یا مقدس شدن بار دیگر به تلاشهای انسانی متوسل شده بودند (به غلاطیان ۳: ۳ و مقالۀ عمومی: «طریق نجات» مراجعه کنید). 
تنها توسط روح‌القدس است که می‌توانیم مقدس شویم. اما این سخن بدین معنی نیست که ما در این فرایند سهمی نداریم. سهم ما این است که تادیب خدا را بپذیریم (عبرانیان ۱۲: ۹-۱۱)؛ بدنهای خود را در تقدس تربیت کنیم (اول قرنتیان ۹: ۲۴-۲۷؛ اول تیموتائوس ۴: ۷)؛ هر گناهی را از جسم و روحمان دور سازیم (دوم قرنتیان ۷: ۱؛ عبرانیان ۱۲: ۱-۲)؛ کتاب مقدس را مطالعه کنیم (دوم تیموتائوس ۳: ۱۶)؛ آیات آن را حفظ نماییم (مزمور ۱۱۹: ۱۱، دوم پطرس ۱: ۴) و آنگاه به کلام خدا اجازه دهیم که رفتارمان را تغییر دهد. ما می‌توانیم از رهبرانی که خدا برای ما تعیین کرده کمک بگیریم (افسسیان ۴: ۱۱-۱۳). علاوه بر همه اینها، باید در دعا، از خدا طلب کمک نماییم (کولسیان ۱: ۹-۱۰؛ تسالونیکیان ۳: ۱۲-۱۳؛ ۵: ۲۳)، چرا که در غیر این صورت شکست خواهیم خورد. 
دسته‌ای از مسیحیان اعتقاد دارند که تقدیس، مرحلۀ خاص و مجزایی است. آنان بر این عقیده اند که پس از دعای بسیار و طلبیدن روی خدا، می‌توانیم تقدس را طی تجربه‌ای خاص دریافت کنیم و می‌توانیم با اطمینان بدانیم که آن را یافته ایم. آنان این تجربه تقدیس را «عمل ثانوی فیض» می‌نامند (عمل نخست فیض منجر به نجات ما می‌شود). این گروه از مسیحیان تعلیم می‌دهند که نجات نخستین ما باعث می‌شود تا ما تولد تازه بیابیم و از دنیا جدا شویم (اول یوحنا ۵: ۴) و روح‌القدس در ما ساکن گردد (رومیان ۸: ۹). در این مرحله ما در مسیح اطفال هستیم (اول قرنتیان ۳: ۱). اما «عمل ثانوی فیض» که گاهی «برکت ثانوی» نیز خوانده می‌شود، منجر به تقدیس ما و جدا شدن ما از خویشتن (غلاطیان ۲: ۲۰) و پر شدن از روح‌القدس می‌شود (افسسیان ۵: ۱۸). پس از آن ما کامل می‌شویم (افسسیان ۴: ۱۳) و محبت خدا در ما کامل می‌گردد (اول یوحنا ۴: ۱۲، ۱۷). بسیاری از این مسیحیان معتقدند که ما می‌توانیم کاملا مقدس باشیم به گونه‌ای که چه آگاهانه و چه نا آگاهانه، دیگر مرتکب گناه نخواهیم شد (اول یوحنا ۳: ۹). آنان بر این عقیده اند که بخش پایانی باب هفتم از رساله رومیان، تصویری از مسیحی نابالغ و ناکامل ترسیم می‌کند؛ در حالی که باب هشتم رومیان، تصویری از یک مسیحی بالغ و کامل به دست می‌دهد که از تجربه «برکت ثانوی» بهره مند شده است. آنان بر پری روح‌القدس در اعمال ۲: ۴ و ۹: ۱۷ به عنوان نمونه‌های از این تجربۀ تقدس اشاره می‌کنند (به مقالۀ عمومی: «تعمید روح‌القدس» مراجعه کنید). 
ما اکثر مسیحیان اعتقاد دارند که تقدیس فرایندی است تدریجی که مستلزم گذشت زمان می‌باشد و حتی تا هنگام مرگمان نیز ادامه دارد. ایشان به وجود تجربه‌ای مجزا برای تقدیس باور ندارند. آنان به آیاتی اشاره می‌کنند که می‌گویند ما در حال مقدس شدن می‌باشیم (غلاطیان ۳: ۳؛ عبرانیان ۱۰: ۱۴، ۱۲: ۱۰-۱۱)؛ یا آیاتی که می‌گویند ما هنوز در حال رسیدن به هدفیم و پیوسته باید علیه گناه مبارزه نماییم (عبرانیان ۱۲: ۱-۴). بسیاری از آیات عهد جدید حاکی از آنند که یک مسیحی باید بدن خود را «ریاضت» دهد، خود را به عنوان «قربانی» زنده تقدیم خدا کند، در مسابقه «بدود» یا «بجنگد». وجود آیاتی از این دست، نشانگر این است که ما هنوز کاملا مقدس نشده ایم. خود پولس رسول می‌فرماید که هنوز کامل نشده است، اما برای کاملیت همچنان تلاش می‌کند (فیلپیان ۳: ۱۲-۱۴)، گر چه او خود را جزو اشخاص کامل می‌داند (فیلپیان ۳: ۱۵). برخی به اول یوحنا ۱: ۸ اشاره می‌کنند که می‌فرماید اگر ادعا کنیم که بی گناه هستیم، گفتار ما بر صداقت استوار نیست. هر قدر در مسیح «کامل تر» و «بالغتر» می‌شویم، بیشتر به نقض و گناهکار بودن خود پی می‌بریم. پولس رسول در پایان زندگی خود را بزرگترین گناهکاران می‌داند (اول تیموتائوس ۱: ۱۵). مسیحیانی که این دیدگاه دوم را می‌پذیرند، معمولا معتقندند که بخش پایانی باب هفتم رومیان، به پیکار هر روزۀ یک مسیحی اشاره دارد. آنان بر این عقیده اند که یک مسیحی می‌تواند به تدریج از حیات پیروزمندانه‌ای که در باب هشتم رومیان ذکر شده، بهره مند شود و به شکل فراینده‌ای آن را تجربه کند، اما در این جهان، جنگ او علیه طبیعت گناه آلود قدیمی، هرگز به طور کامل پایان نخواهد پذیرفت. 
هر مسیحی تجربه‌ای متفاوت دارد. بسیاری از مسیحیان می‌گویند که «برکت ثانوی» یا پری مخصوص روح‌القدس را دریافت کرده اند. بعضی از مسیحیان دوره‌های ناگهانی تقدیس فزاینده را علاوه بر تجربۀ تدریجی تقدیس تجربه کرده اند. خدا در زندگی اشخاص مختلف به طرق گوناگون عمل می‌کند. ما نباید بر اساس تجر به‌های خاص خودمان، برای عملکرد روح‌القدس محدودیت قائل شویم. 
ما در مورد تجربۀ تقدیس هر باوری هم داشته باشیم، مسئولیت مان مشخص است: «به ما حکم شده است که مقدس باشیم. پولس رسول می‌نویسد: ... در هر سیرت مقدس باشید (اول پطرس ۱: ۱۵). در پی سلامتی با همه بکوشید و تقدسی که به غیر از آن هیچ کس خداوند را نخواهد دید (عبرانیان ۱۲: ۱۴).

محبت پيشنياز شناخت خداوند


در اول یوحنا 4: 7 یکی از چندین آیاتی است که درباره محبت سخن می گوید. در آنجا می خوانیم:
اول یوحنا 4: 7-8
" اي حبيبان، يكديگر را محبّت بنماييم زيرا كه محبّت از خداست و هر كه محبّت مي نمايد از خدا مولود شده است و خدا را مي شناسد، و كسي كه محبّت نمي نمايد، خدا را نمي شناسد زيرا خدا محبّت است."
همانطور که این آیات می گویند: "کسی که محبت نمی نماید خدا را نمی شناسد." بسیاری معتقدند تنها ملزمه شناخته خدا این است که کتاب مقدس را خوب بدانند. به درستی که خدا کلامش را به ما داد تا او را بشناسیم زیرا در کلامش است که او خود را مکشوف می سازد. با این حال، همانطور که واضح است، شناخت خدا تنها با دانش عقلانی میسر نیست. محبت نیز لازم است. حتی اگر کسی دانش کامل عقلانی کلام خدا را داشته باشد اما دانش وی با محبت همراه نشود، خدا را نخواهد شناخت. همانطور که در اول قرنتیان 13: 1-3 می خوانیم:
اول قرنتیان 13: 1-3
" اگر به زبانهاي مردم و فرشتگان سخن گويم و محبّت نداشته باشم، مثل نحاس صدا دهنده و سنج فغان كننده شده ام. و اگر نبوّت داشته باشم و جميع اسرار و همه علم را بدانم و ايمان كامل داشته باشم بحدّي كه كوهها را نقل كنم و محبّت نداشته باشم، هيچ هستم. و اگر جميع اموال خود را صدقه دهم و بدن خود را بسپارم تا سوخته شود و محبّت نداشته باشم، هيچ سود نمي برم."
آیات بالا نمی گویند که نبوت، ایمان کامل، تکلم به زبان ها و غیره، چیزهای بدی هستند و یا تکلم به زبان ها و یا دیگر نشانه های روح (اول قرنتیان 12: 8-10 را مشاهده کنید) دیگر اکنون وجود ندارند و نباید کرده شوند. چیزی که آیات بالا می گویند این است که اگر تمام این چیزها را بدون محبت انجام دهم، هیچ هستم و سودی نمی برم. حتی اگر کل کتاب مقدس را هم بدانم و سؤالی نداشته باشم، حتی اگر غول دانش کتاب مقدس باشم، اگر محبت نداشته باشم، هیچ هستم. حتی اگر تمام عمر و ثروتم را برای خدا صرف کنم و محبت نداشته باشم، هیچ هستم. حتی اگر بدنم را بسپارم که سوزانده شود و محبت نداشته باشم، هیچ هستم. زیرا اگر محبت نکنم هنوز از خدایی که خود محبت است بی خبرم. افرادی که کمتر می دانند و محبت بیشتری دارند، بیشتر از من هم خدا را می شناسند. همانطور که در اول قرنتیان 8: 1-3 می خوانیم:
اول قرنتیان 8: 1-3 
" امّا درباره قرباني هاي بتها: مي دانيم كه همه علم داريم علم باعث تكبّر است، لكن محبّت بنا مي كند. اگر كسي گمان بَرَد كه چيزي مي داند، هنوز هيچ نمي داند، بطوري كه بايد دانست. امّا اگر كسي خدا را محبّت نمايد، نزد او معروف مي باشد."
علم و دانش بد نیست. اما وقتی علم با محبت همراه نباشد، آنوقت است که به دانش خدایی ختم نخواهد شد و در عوض باعث تکبر و غرور خواهد شد. به علاوه، همین آیه به همراه اول یوحنا 4: 20-21 روشن می سازد که بحث از آن سوی دیگر هم هست، یعنی اگر یکدیگر را محبت نکنیم، نه تنها خدا را نمی شناسیم، بلکه او هم ما را نخواهد شناخت.
اول قرنتیان 8: 3
" امّا اگر كسي خدا را محبّت نمايد، نزد او معروف مي باشد."
اول یوحنا 4: 20-21
" اگر كسي گويد كه خدا را محبّت مي نمايم و از برادر خود نفرت كند، دروغگوست، زيرا كسي كه برادري را كه ديده است محبّت ننمايد، چگونه ممكن است خدايي را كه نديده است محبّت نمايد؟ و اين حكم را از وي يافته ايم كه هر كه خدا را محبّت مي نمايد، برادر خود را نيز محبّت بنمايد. "
نمی توانیم بگوییم خدا را محبت می کنیم اگر یکدیگر را محبت ننماییم. به بیان دیگر، محبت به یکدیگر پیش شرط محبت به خداست و حال آنکه محبت به خدا پیشنیاز شناخته شدن توسط اوست و از آنجایی که تا یکدیگر را محبت ننماییم نمی توانیم خدا را محبت کنیم، به راحتی می توان نتیجه گرفت که محبت به یکدیگر پیش نیاز شناخته شدن توسط خداست. بنابراین، برای اینکه هم خدا را بشناسیم و هم او ما را بشناسد، چه چیز لازم است؟ پاسخ این است که یکدیگر را محبت كنيد.

مسئوليتهاي ما در قبال خداوند

مطمئناً خدا مهمترین نقش را در نجات دارد. اما ما هم مسئولیتی داریم و خدا در این رابطه نقشی نیز به ما داده است. دوم قرنتیان 5: 18-21 بسیار واضح نقش ما را در مصالحه با خدا بیان می کند. در آنجا می خوانیم:دوم قرنتیان 5: 18-21 " و همه چيز از خدا كه ما را بواسطه عيسي مسيح با خود مصالحه داده و خدمت مصالحه را به ما سپرده است. يعني اينكه خدا در مسيح بود و جهان را با خود مصالحه مي داد و خطاياي ايشان را بديشان محسوب نداشت و كلام مصالحه را به ما سپرد. پس براي مسيح ايلچي هستيم كه گويا خدا به زبان ما وعظ مي كند. پس بخاطر مسيح استدعا مي كنيم كه با خدا مصالحه كنيد. زيرا او را كه گناه نشناخت، در راه ما گناه ساخت تا ما در وي عدالتِ خدا شويم. "خدا با دادن پسرش جهان را با خود مصالحه داد. به بیان اکنون راه به سوی خدا باز است. در همان مثال زندان که بیان شد مثل این که همه در های زندان باز است ! اما زندانیان نابینا هستند. آنها در های باز را نمی بینند. آنها توسط خدای این دوران یعنی شیطان، کور شده اند و بنابراین نجاتی که برایشان مهیا شده را نمی بینند. پس کسی باید به آنها بگوید: درب بسوی خدا باز است ! خواهشاً با وی مصالحه کنید. چرا که او، "کسی را که گناه نمی شناخت در راه ما گناه ساخت تا ما در او عدالت خدا بشویم !" گفتن این چیز ها به مردم مأموریت مصالحه دوباره است. این مأموریت بر عهده کیست؟ پاسخ ساده است. بر عهده ما. این مسئولیت بر عهده ماست که به مردم اطلاع دهیم. این ماییم که سفیران مسیحیم. اگر شما چیزی از کشوری خارجی بخواهید باید به سفارت، نماینده ویا سفیر آن کشور بگویید. ما برای خدا سفیرانیم. خدا در های زندان را باز کرد. او در های به روی خود را باز کرد. او جهان را با دادن پسرش با خود مصالحه داد. حال ما که زمانی زندانی و نابینا بودیم، باید به کسانی که هنوز در زندانند و نابینایند بگوییم: "نزد خدا بیایید. درب ها باز است!"مسئولیت هایمان را در اول قرنتیان 3: 5-6 واضحتر می یابیم. در آنجا می خوانیم:" پس كيست پولس و كيست اپلس؟ جز خادماني كه بواسطه ايشان ايمان آورديد و به اندازه اي كه خداوند به هر كس داد. من كاشتم و اپلس آبياري كرد لكن خدا نموّ مي بخشيد. "نتیجه را ببینید. خدا مهمترین نقش را ایفا می کند. یعنی نقش رشد و نمو. اما کسی باید دانه را بپاشد و کسی هم باید آبیاری کند. کسی که باید این کار ها را بکند خدا نیست. بلکه ماییم. در آیاتی که خواندیم، این مأمورین یعنی ما هستیم که مأموریتی مصالحه را بر عهده داریم نه روحانیون. متن آیات نمی گوید: خدا کاشت، خدا آبیاری کرد و خدا رشد داد. انسان هایی در این امور دخالت داشتند که خدا مأموریت هایی به آنها داده بود. انسان هایی که گفتند: "خدا حاضر است، با او مصالحه کنید." و به محض اینکه آن شخص خدا را طلبید، خدا با وی ملاقات می کند و وی را به خود جذب می نماید. انسان هایی هم مثل اپلس بوده اند که دانه هایی که در قلب مردم بود را آبیاری کردند. کلام خدا را باز کردند و حقیقتش را با آنها در میان گذاشتند. همچنین به عبارت " به واسطه ایشان" که در آیات مشخص کردم، دقت کنید. (به واسطه ایشان ایمان آوردید") منظور از این سخن که به واسطه ایشان ایمان آوردید، پولس و اپولس است. ایشان نقش هایی که خدا بهشان داده بود را انجام دادند. (نقش های واسطه – مأموریت مصالحه – سفیران مسیح – و نقش کاشت و آبیاری) اما تصور کنید ما بگوییم خدا حاضر است و او خود را ننمایاند. آیا آن شخص با خدا ملاقات خواهد کرد؟ هرچقدر هم که شخص بخواهد، او را نخواهد دید. اما خدا جذب را انجام می دهد و ظاهر می شود و نقشش را انجام می دهد. برای همین است که وقتی یوحنا می گوید هیچ کس نزد پدر نمیاید اگر پدر او را جذب نکند، صحیح می گوید. اگر خدا خود را ننمایاند و رشد ندهد، من و شما می توانیم هرچه می خواهیم بکاریم و آبیاری کنیم، اما هیچ چیز حاصل نمی شود. ولی خدا خود را می نمایاند، جذب می کند و رشد می دهد. سوال اینجاست که آیا ما نقشمان را ایفا می کنیم؟ مأموریت مصالحه که بر عهده ماست را انجام می دهیم؟ کاشت و آبیاری می کنیم؟ آیا این آیه که می گوید "در تمام عالم برويد و جميع خلايق را به انجيل موعظه كنيد. " را انجام می دهیم؟
اینها کار های خدا نیست، بلکه نقش هایی است که به ما محول شده است.

۱۳۹۶ بهمن ۳, سه‌شنبه

بخشش در دعاي رباني



بخشیدن برای ایمان دار مسیحی یک امر بسیار مهم و اجباری است.
باید بدانیم بخشش از معدود کارهای ایمان داران است که باید انجام بشود.
از طرفی بخشش از سخت ترین کارهایی است که ایمانداران باید انجام بدهد.
 یک :انسان زمانی می تواند ببخشد که کار خداوند را درک کرده باشه و معنی جان عزیز عیسی را که داده شد برای ما درک کرده باشه و عمق محبت خدا را درک کرده باشه.
اگر از لحاظ بعد آسمانی بدانیم خدا برای ما چه کرده هر روزه به رقص در می آئیم
دو : گفتن اینکه ببخش راحت است اما در واقعیت بسیار سخت است 
 بخشش باید از بالا داده بشه زیرا روحی از بالا نیاز دارد و کار ساده ای نیست. بخشش یک تصمیم است که به قدرت خدا از بالا انجام می شود و انجام آن برای ما بسیار سخت است . حتی این عمل اینقدر سخت است که باید هر روز انجام این عمل و قدرت انجام آن را از خدا بخواهیم و در هر روز مشغول بخشش بدی های دنیا و مسئولین این بدی ها باشیم.
 نکته : ما وقتی می بخشیم فراموش نمی کنیم و تا آخر عمر آن کار بد را فراموش نخواهیم کرد. ولی بخشش تلخی این کار را از بین می برد.
سه: بخشش در صورتی اتفاق می افتد که به فکر ملکوت عیسی و پادشاهی او باشید.
 نکته: عیسی به پطرس در مورد بخشش هفتاد بار هفت بار را بیان می کند. منظور مضربی از هفت است و به علت اهمیت این موضوع از این اعداد استفاده می کند و می گوید اگر نتوانی ببخشی در جایی افکنده می شود که محل دندان روی دندان سائیدن است.
فلیپیان ۳ ایه ۱۳۳:من نمی‌گویم كه قبلاً این را به دست آورده‌ام و یا به كمال رسیده‌ام، بلكه آن را دنبال می‌کنم تا به چنگ آورم، همان‌طور كه مسیح نیز مرا به‌خاطر آن به چنگ آورده است.
پس هم ببخشیم و هم اینکه طبق کلام نباید کهنگی  دیروز را به زندگی خودمان وارد کنیم یعنی بخشیم و فراموش کنیم. ممکن است بپرسید چگونه این کار سخت را انجام بدهیم؟ با قرار دادن ملکوت خدا به عنوان راه و هدفمان زیرا زمانیکه خدا اولویت شما باشد هیچ چیزی دست و پای شما را در رسیدن به خدا نمی بندد.
 وقتی هدف ما و تمام حواس ما رسیدن به ملکوت است به جفای اطرافیان و اعمال زشت دیگران نسبت به خودمان نخواهد بود. درست مثل دونده ای که هنگام مسابقه به هیچ عنوان به اطراف نگاه نمی کنند زیرا همین نگاه ممکن است او را از راه اصلی و مسابقه باز دارد.
 نکته: اگر کسی را بخشیدیم فراموش نکنیم که وضعیت به این سادگی به حال اول باز نمی گردد پس بعد بخشش با حکمت و با زیرکی با طرفتون برخورد کنید مگر اطمینان حاصل کنید که صد در صد آن شخص متحول مثبت شده.
 چون برنابا و پولس که در کلام می خوانیم که با هم مشکل پیدا کردند و بعد همدیگر را بخشیدند و هرگز همدیگر را ملاقات نکردند.
نکته :بخشش یعنی واگذار کردن اتهام به خدا و پذیرفتن حاکمیت خدا 
 واگر ما در این نوع از اختلاف افتادیم نباید با ایماندار دیگر بجنگیم چون نه تنها خودمان آسیب میبینیم بلکه نمی توانیم الگوی مناسبی برای دیگران باشیم
اما ایماندار می تواند واگذار کند به خداوند تا خدا برای او بجنگد زیرا خدا این کا را به خوبی بلد است.
نکته: بخشش اول به غیر ایمان دار می رسد. یعنی غیر ایمان دار را که خطا کرده زودتر ببخشید.
نکته:  بخشش به معنی خار و زبون شدن نیست یعنی در صورت بخشش خطاکاری که خطای خود را تکرار می کند لازم نیست زیاده روی کنیم و می توان مثلا این شخص را به قانون واگذار کرد. و با این بخشش فقط تلخی را از خود دور کنید.
 نکته: اگر خود ما خطایی نسبت به کسی انجام بدهیم و او با سماجت ما را نبخشد چه کنیم؟ بر اساس کلام خدا روش این است 
متی ۵ آیه ۲۳ تا ۲۴ 
 پس اگر هدیهٔ خود را به قربانگاه ببری و در آنجا به‌خاطر بیاوری كه برادرت از تو شكایتی دارد، هدیهٔ خود را جلوی قربانگاه بگذار و اول برو با برادر خود آشتی كن و آنگاه برگرد و هدیهٔ خویش را تقدیم كن.
اول حتی اگر هدیه برا قربانگاه خدا برده ای بگذار بر زمین یعنی هیچ کاری نکن و بعد طلب بخشش گن
یعنی به او  بگو که ترا ببخشد و بعد سعی کن تا جبران خسارت کنی و بعد دعا کن برای انجام این بخشش و در صورتیکه جواب مثبت نداد دستت را بشوی و بقیه قضایا را به خداوند بسپار.
 نکته: اگر خطایی نسبت به کسی انجام دادیم و دیگر برای تقاضای بخشش او در دسترس ما نباشد مثلا مرده است چه کنیم.
یعقوب 5 ایه 16 :نزد یكدیگر به گناهان خود اعتراف نمایی
و برای یكدیگر دعا كنید تا شفا یابید. دعای صمیمانهٔ شخص عادل و نیک بسیار مؤثّر است.
پس نزد شخص امین اعتراف کنیم به این گناه و خطا و بعد از خدا بخواهیم که ما را ببخشد. 
و باز در این باره در کلام ؛ رومیان ۱۲ ایه ۱۸ و ۱۹  داریم :حتّی‌الامكان تا آنجا كه مربوط به شماست با همهٔ مردم در صلح و صفا زندگی كنید. ای دوستان عزیز، به هیچ وجه انتقام خود را نگیرید، بلكه آن را به مكافات الهی واگذار كنید، زیرا در کتاب‌مقدس خداوند می گوید: «من مجازات می‌کنم و من جزا خواهم داد. اگر امکان دارد
 یعنی اگر امکان دارد در حد توان و قوت خودمون سعی کنیم با دیگران در صلح و صفا زندگی کنیم و بعد هم در همین ایه میگوید که انتقام را نیز به خدا واگذار کنیم و در اصل همه چیز را به خدا واگذار کنیم.
 نکته:یک اصل مهم در اجابت دعا بخشش است.

فرازهايي از دعاي رباني

 ما می دانیم که دنیایی که در آن به سر می بریم در شریر خوابیده مثلا ما می دانیم که در هر کجا پا می گذاریم شریر را می بینیم تلوزیون را نگاه میکنیم وسوسه و شریر را می بینیم پا به خیابان می گذاریم همه راه ها را به سوی شریر می بینیم و به خوبی پیداست که این دنیا در شریر خوابیده است.
اگر چشمی بینا داشتیم می دیدیم که شریر چگونه در بالای سر ما در حال حرکت است .
 کار شریر وسوسه است پس می توان گفت که این آزمایش همان وسوسه شریر و عامل های تاریکی است و مهم است که بدانیم خدا کسی را وسوسه نمی کند.
یعقوب باب 1 آیه 11 در نتیجه، شهوت آبستن می‌شود و گناه را تولید می‌کند و وقتی گناه کاملاً رشد كرد، باعث مرگ می‌شود.
پس علاوه بر وسوسه ها می بینیم که خواسته های خود ما و خواسته های نفس ما هم از عوامل آزمایش ما می باشد
پس ما هر روز صبح قدرت خون عیسی مسیح را بر زندگی خودمان اعلام کنیم
 هوای نفس که آبستن شود یعنی نفس چیزی را می خواد و تو به این خواسته تن در بدی در تو رشد نفس و شریر را شاهد خواهی بود به گفته کلام آبستن وسوسه خواهی شد و این کار ثمره اش این است که این نفس گناه می زاید پس باید به خودمان سختی بدهیم و هر چیزی که دلمون خواست تن ندهیم و سعی کنیم که به شباهت مسیح بشویم.
 به گفته کلام باید کاری کنیم که نور ما بر مردم بتابد و جهان کار ما را می بیند و مردم کار ما را می بینند و عمل ماست که نور ما را به دیگران نشان می دهد.
پس نفس را کنترل کنیم و با سختی دادن به خود راه عیسی مسیح را دنبال کنیم.
نیچه می گوید: من نجات مسیح را باور می کنم به شرطی که مسیحیان مثل یک نجات یافته رفتار کنند.
پس هر روز اعلام کنیم خدا من مثل یک قلم در دستان تو باشم و تو بگو چگونه باشم.
شریر و شیطان که عامل وسوسه است با استفاده از امیال طبیعی و غرایز  ما به ما وارد می شود و باید بدانیم که نفس ما خیلی بلاهای بدتری از شریر به سر ما می آورد.
 و باید بدانیم که شیطان به دنبال ایمانداری است که به دنبال نفس خود (افکار و احساسات و اراده ما) هستند و پولس به همین دلیل به ایمانداران نفسانی هشدار می دهد.
 و ما میبینیم که شیطان با غرایز معمول ما مثل میل جنسی می تواند ما را در وسوسه بیاندازد. و ما را به دنبال خود بکشد.
اول پطرس آیه 6 و 77 : این امر باید شما را خوشحال كند، اگرچه برای زمان كوتاهی، شاید لازم باشد كه گرفتار درد آزمایشهای سخت شوید. چنانکه طلای فانی در آتش آزمایش می‌شود، ایمان شما نیز باید در زحمات امتحان گردد، (اگرچه ایمان از طلا خیلی گرانبهاتر است.) تا در آن روزی كه عیسی مسیح ظهور می‌کند، ایمان خالص شما موجب ستایش و جلال و افتخار شما بشود.
ما باید بدانیم که به عنوان یک مسیحی هر روز که بیدار می شیم در وسوسه و آزمایش توسط شریر و شیطان هستیم و گاها مثلا به محض بیدار شدن متوجه می شویم که حال خوبی نداریم و ... و خدا گاهی این اجازه را به شریر می دهد که ما را در این آزمایش قرار دهد و این برای محک زدن ما می باشد و باید بدانیم که هر سختی و مشکلی که برای ما پیش آمد و زمانی که در شرایط بدی قرار گرفتیم همه این ها کار شریر نیست و خدا در بعضی جاها این اجازه را به شریر می دهد تا ما در این شرایط قرار بگیریم تاپخته و کارآمد بشویم.
مهم است که هر روز خودمان را به زیر خون مسیح ببریم و به حال بد خودمون اجازه ندهیم.
 نکته:وسوسه به خودی خود گناه نیست ولی به مجردی که ما اجازه بدهیم این وسوسه به عمل بیانجامد گناه کرد هایم. برای همین است که عیسی می گوید به محض اینکه با نگاه بد به یک زن نگاه کردی درست مثل این است که عمل گناه آلودی را انجام داده ای.
 پس ما هر روز در وسوسه قرار می گیریم و این ما هستیم که نباید اجازه بدهیم اسیر این وسوسه بشیم و نباید اجازه بدهیم این وسوسه بر ما مسلط بشود.
چگونه این کار را انجام بدهیم؟ همیشه در دعا باشیم  یا کسانی که زیاد تنها بمانند بیشتر در وسوسه می افتند و یا بیکاری از عوامل دیگر در گناه افتادن است
هر چه خدا افزوده بشه گناه دورتر میشه.
 عامل ثروت و قدرت به خودی خود هیچکدام بد نیستند اما از عواملی هستند که شیطان برای ورود به ما و تسلط بر ما و تسخیر ما از آنها استفاده می کند.
پس ما باید دعا کنیم که خدا ما را در وسوسه نیاور و ما را آزمایش نکن.
چگونه ما از این وسوسه ها و آزمایش ها سربلند بیرون بیاوریم.
یعقوب باب 1 ایه 13 تا 166كسی‌كه گرفتار وسوسه می‌شود، نباید بگوید: «خداوند مرا به وسوسه انداخته است.» چون خداوند از بدی مبرّاست و كسی را به وسوسه نمی‌اندازد. انسان وقتی دچار وسوسه می‌شود كه مجذوب و فریفتهٔ شهوات خود باشد. در نتیجه، شهوت آبستن می‌شود و گناه را تولید می‌کند و وقتی گناه کاملاً رشد كرد، باعث مرگ می‌شود.
چگونه از این آزمایش و از این وسوسه ها رهایی بیابیم.
1 همیشه در دعا باشیم
2 همیشه کلام را بخوانیم
3 کمک گرفتن از روح القدس
عیسی در باغ جتسیمانی  به شاگردان می گوید بیدار باشید تا در وسوسه نیفتید و وقتی دید شاگردان خواب هستند خودش به دعا ادامه داد نتیجه اش این شد که فردا با سربلندی از آن آزمایش عظیم پیروز بیرون آمد اما شاگردان که خوابیدند فردا فرار کردند و انکار کردند و...
 وقتی کلام را می خوانیم و ان را بلد هستیم درست موقعی که در آزمایش و وسوسه می افتیم با یاداوری کلام بر شریر پیروز می شویم درست مثل خود عیسی که در چهل روز بعد تعمیدش که در ازمایش افتاد با آگاهی کامل کلام بر شریر پیروز شد
 از طرفی وقتی کلام خدا را می دانی نقشه های خدا و خواسته های خدا را می دانی و به شریر اجازه نمی دهی که خواسته ها و نقشه های غلط در ذهن و اندیشه ات بارور شوند.
عبرانیان 4 آیه 122زیرا كلام خدا، زنده و فعّال و از هر شمشیر دو دَم تیزتر است و تا اعماق روح و نفس و مفاصل و مغز استخوان نفوذ می‌کند و نیّات و اغراض دل انسان را آشكار می‌سازد.
اگر کلام را بدانیم و آن را بشناسیم می توان مثل یک سلاح از آن استفاده کرد. هستند کسانی که در جنگ اسلحه دارند ولی طریقه استفاده از آن را بلد نیستند و در جنگ بازنده می شوند.
کمک گرفتن از روح القدس:
اول قرنتیان 10 آیه 133وسوسه‌هایی است كه برای تمام مردم پیش می‌آید، امّا خدا به وعده‌های خود وفا می‌کند و نمی‌گذارد شما بیش از توانایی خود وسوسه شوید. خدا همراه با هر وسوسه‌ای راهی هم برای فرار از آن فراهم می‌کند تا بتوانید در مقابل آن پایداری كنید.
پس ما هیچگاه بیش از توانمان در آزمایش قرار نمی گیریم و نکته مهم دیگر اینکه از بالا به ما کمک می رسد.
 ما در زندگی شاگردان می بینیم که خودشان به تنهایی مرتب در انکار و سقوط و بازگشت به ماهیگیری و .... هستند و مرتب از بالا یعنی از سوی عیسی تقویت می شدند و در آخر هم خدا به آنان گفت بروید در بالاخانه و در دعا منتظر بمانید و میبینیم که با نزول روح القدس چون عیسی توانمند شدند و تبدیل شدند به رسولان و در سرتاسر عالم با یک سخنرانی هزاران نفر را پیرو کردند و ... و این فقط قوت روح القدس است که چنین کرد.
اعمال رسولان باب 1 آیه 88 امّا وقتی روح‌القدس بر شما نازل شود قدرت خواهید یافت و در اورشلیم و تمام یهودیه و سامره و تا دورافتاده‌ترین نقاط عالم شاهدان من خواهید بود.»
 پس ما فقط باید از روح القدس بخواهیم و با کمک او می توانیم در مقابل وسوسه ها بایستیم و هر روز خود را زیر قدرت روح ببریم
نکته: تا قدرت خدا از بالا به کمک ما نیاید ما به تنهایی قادر به انجام هیچ کاری نیستیم.
 یادمان باشد ما در جنگ روحانی هستیم که در آن به افکار و اندیشه ها و ایمان و به نفس ما مرتب حمله می شود و ما به تنهایی نمی توانیم در این جنگ برنده باشیم. گوسفندی که نزدیک شبان باشد گرگ نمی تواند به او آسیب برساند.
 و در آخر دعای ربانی هم میبینیم که این دعا با پرستش تمام می شود و اعلام حاکمیت کلی خدا در همه دعاها به ما نشان داده می شود.
پس ما در دعاها تمام قوت ها و حاکمیت و قدرت و جلال را به خدا بدهیم تا او در ما عمل کند.
 در این دعا ما به حضور خدا مثل یک پدر وارد میشویم. نه مثل یک گدا با ذلت و خاری و در همه دعاها اولویت همه چیز خدا باشد (متی 6 ایه 33)

۱۳۹۶ بهمن ۲, دوشنبه

استراحت در خداوند

  • گفت‌: «روی‌ من‌ خواهد آمد و تو را آرامی‌ خواهم‌ بخشید.» سفر خروج 33: 14
  • و چون ایشان به كنار شهر رسیدند، سموئیل به شاؤل گفت: «خادم را بگو كه پیش ما برود.» (و او پیش رفت.) «و اما تو الا´ن بایست تا كلام خدا را به تو بشنوانم.» اول سموئيل 9: 27
  • و به‌ یهودا گفت‌: «این‌ شهرها را بنا نماییم‌ و دیوارها و برجها با دروازه‌ها و پشت‌بندها به‌ اطراف‌ آنها بسازیم‌. دوم تواريخ 14: 7
  • خشم گیرید و گناه مورزید. در دلها بر بسترهای خود تفّکر کنید و خاموش باشید. سلاه. مزامير 4: 4
  • ا برای خداوند منتظر باش و قویّ شو و دلت را تقویّت خواهد داد. بلی منتظر خداوند باش.مزامير 27: 14
  • نزد خداوند ساکت شو و منتظر او باش و از شخص فرخنده طریق و مرد حیلهگر خود را مشوش مساز. مزامير 37: 7
  • برای سالار مغنیان. مزمور داود انتظار بسیار برای خداوند کشیده‌ام، و به من مایل شده، فریاد مرا شنید. مزامير 40: 1
  • بازایستید و بدانید که من خدا هستم؛ در میان امّت‌ها، متعال و در جهان، متعال خواهم شد.مزامير 46: 10
  • نصیب خود را به خداوند بسپار و تو را رزق خواهد داد. او تا به ابد نخواهد گذاشت که مردِ عادل جنبش خورد. مزامير 55: 22
  • ای قوم همه وقت بر او توکّل کنید و دلهای خود را به حضور وی بریزید. زیرا خدا ملجای ماست، سِلاه. مزامير 62: 8
  • دل‌ ثابت‌ را در سلامتی‌ كامل‌ نگاه‌ خواهی‌ داشت‌، زیرا كه‌ بر تو توكّل‌ دارد. اشعيا 26: 3
  • زیرا خداوند یهوه‌ قدّوس‌ اسرائیل‌ چنین‌ می‌گوید: «به‌ انابت‌ و آرامی‌ نجات‌ می‌یافتید و قوّت‌ شما از راحت‌ و اعتماد می‌بود؛ امّا نخواستید. اشعيا 30: 15
  • و عمل‌ عدالت‌ سلامتی‌ و نتیجه‌ عدالت‌ آرامی‌ و اطمینان‌ خواهد بود تا ابدالا´باد. اشعيا 32: 17
  • امّا آنانی‌ كه‌ منتظر خداوند می‌باشند قوّت‌ تازه‌ خواهند یافت‌ و مثل‌ عقاب‌ پرواز خواهند كرد. خواهند دوید و خسته‌ نخواهند شد. خواهند خرامید و درمانده‌ نخواهند گردید. اشعيا 40: 31
  • مبارك‌ باد كسی‌ كه‌ بر خداوند توكّل‌ دارد و خداوند اعتماد او باشد. ارمييا 17: 7
  • زیرا خداوند می‌گوید: فكرهایی‌ را كه‌ برای‌ شما دارم‌ می‌دانم‌ كه‌ فكرهای‌ سلامتی‌ می‌باشد و نه‌ بدی‌ تا شما را در آخرت‌ امید بخشم‌. ارمييا 29: 11
  • خداوند به‌ جهت‌ كسانی‌ كه‌ بر او توكّل‌دارند و برای‌ آنانی‌ كه‌ او را می‌طلبند نیكو است‌. خوب‌ است‌ كه‌ انسان‌ امیدوار باشد و با سكوت‌ انتظار نجات‌ خداوند را بكشد. مراثيارمييا 3: 25, 26
  • بیایید نزد من ای تمام زحمتکشان و گرانباران و من شما را آرامی خواهم بخشید. یوغ مرا بر خود گیرید و از من تعلیم یابید زیرا که حلیم و افتادهدل می‌باشم و در نفوس خود آرامی خواهید یافت؛ زیرا یوغ من خفیف است و بار من سبک.متى 11: 28, 29, 30
  • و سلامتی خدا که فوق از تمامی عقل است، دلها و ذهنهای شما را در مسیح عیسی نگاه خواهد داشت. فيليبي 4: 7
  • و از این جهت این زحمات را می‌کشم بلکه عار ندارم، چون می‌دانم به که ایمان آوردم و مرا یقین است که او قادر است که امانت مرا تا به آن روز حفظ کند. دوم تيموتيوس 1: 12
  • و تمام اندیشهٔ خود را به وی وا گذارید، زیرا که او برای شما فکر می‌کند. اول پترس 5: 7