گناه شکستن ”حد متعارف“ خداوند است؛ گناه قصور از معیارهای اخلاقی خداوند است، معیارهایی که در احکام و شریعت عهد قدیم و در تعلیمات مسیح و رسولان به تصویر کشیده شده است. در نهایت گناه طغیان و تمرد در مقابل خداوند است.
گناه مشکل بنیادین نوع بشر است. گناه والدین اولیه ما آدم و حوا سبب رانده شده ایشان از باغ عدن گردید و بدین وسیله آنها در معرض درد، زوال، و مرگ قرار گرفتند (پیدایش ۳: ۱-۲۴ و تفسیر آن مشاهده شود). و گناه ایشان نژاد بشر را برای همیشه آلوده و مبتلا ساخت (مقالات عمومی: سقوط در گناه، مشاهده شود). گناه نه تنها ما نع نجات ما و زندگی در دنیای بعدی میشود بلکه همچنین مانع بهرهمند شدن ما از برکات خداوند در این دنیا میشود که والاترین آن مشارکت با خود خداوند است. گناه وجدان پاک را از ما میرباید؛ او آزادی و نشاط را از ما سرقت میکند. گناه بیماری و خوره جان است که بدتر از هر سرطانی است.
یک راه علاج برای گناه وجود دارد. خداوند در عهد قدیم با عرضه شریعت به مردان و زنان نشان داد که چطور از گناه اجتناب کنند (فهرست لغات: شریعت، مشاهده شود). خداوند در عهد جدید به ایشان چیزی بسیار بیشتر داد: او به آنها قدرت اجتناب از گناه و قدرت اطاعت از شریعت را عطا کرد.
اما خدا حتی چیزی بسیار بهتر از آنرا نیز انجام داد: او وسیلهای مهیا کرد که به موجب آن، گناهان گذشته و حال مردم مورد بخشش قرار گرفته و محو شود؛ و این وسیله چیزی نبود مگر قربانی شدن عیسی مسیح بر صلیب. عیسی مجازات گناهان انسان را بر بالای صلیب بر خودش گرفت.
علاج گناه این است که به نزد خدا رفته و به هر گناهی اعتراف و آنرا محکوم و از آن روی بر گردانیم؛ آنگاه خداوند امین و عادل است تا گناهان ما را بیامرزد و ما را از هر ناراستی پاک سازد (اول یوحنا ۱: ۹). ما این بخشایش را از طریق ایمان به مسیح دریافت میکنیم.
همه مردم حتی مقدّسترین آنها گاه گاهی مرتکب گناه میشوند. اما برخی از مردم هستند که در انجام گناه پافشاری کرده و از توبه امتناع میکنند. قلب یک چنین مردمی سخت میشود؛ آنها دیگر بسوی خداوند بازگشت نمیکنند؛ آنها دیگر بیش از این به گناهان خویش اهمیتی نمیدهند. این افراد ناتوان از توبه شده و بدینسان خود را از فیض خداوند و هر نوع امید به نجات محروم میسازند. به همین دلیل است که اعتراف به گناهان در اسرع وقت تا این حد اهمیت دارد، زیرا مبادا که قلب ما سخت شده و از بخشایش خداوند به دور بمانیم (عبرانیان ۱۰: ۲۶-۳۰).
گناه مشکل بنیادین نوع بشر است. گناه والدین اولیه ما آدم و حوا سبب رانده شده ایشان از باغ عدن گردید و بدین وسیله آنها در معرض درد، زوال، و مرگ قرار گرفتند (پیدایش ۳: ۱-۲۴ و تفسیر آن مشاهده شود). و گناه ایشان نژاد بشر را برای همیشه آلوده و مبتلا ساخت (مقالات عمومی: سقوط در گناه، مشاهده شود). گناه نه تنها ما نع نجات ما و زندگی در دنیای بعدی میشود بلکه همچنین مانع بهرهمند شدن ما از برکات خداوند در این دنیا میشود که والاترین آن مشارکت با خود خداوند است. گناه وجدان پاک را از ما میرباید؛ او آزادی و نشاط را از ما سرقت میکند. گناه بیماری و خوره جان است که بدتر از هر سرطانی است.
یک راه علاج برای گناه وجود دارد. خداوند در عهد قدیم با عرضه شریعت به مردان و زنان نشان داد که چطور از گناه اجتناب کنند (فهرست لغات: شریعت، مشاهده شود). خداوند در عهد جدید به ایشان چیزی بسیار بیشتر داد: او به آنها قدرت اجتناب از گناه و قدرت اطاعت از شریعت را عطا کرد.
اما خدا حتی چیزی بسیار بهتر از آنرا نیز انجام داد: او وسیلهای مهیا کرد که به موجب آن، گناهان گذشته و حال مردم مورد بخشش قرار گرفته و محو شود؛ و این وسیله چیزی نبود مگر قربانی شدن عیسی مسیح بر صلیب. عیسی مجازات گناهان انسان را بر بالای صلیب بر خودش گرفت.
علاج گناه این است که به نزد خدا رفته و به هر گناهی اعتراف و آنرا محکوم و از آن روی بر گردانیم؛ آنگاه خداوند امین و عادل است تا گناهان ما را بیامرزد و ما را از هر ناراستی پاک سازد (اول یوحنا ۱: ۹). ما این بخشایش را از طریق ایمان به مسیح دریافت میکنیم.
همه مردم حتی مقدّسترین آنها گاه گاهی مرتکب گناه میشوند. اما برخی از مردم هستند که در انجام گناه پافشاری کرده و از توبه امتناع میکنند. قلب یک چنین مردمی سخت میشود؛ آنها دیگر بسوی خداوند بازگشت نمیکنند؛ آنها دیگر بیش از این به گناهان خویش اهمیتی نمیدهند. این افراد ناتوان از توبه شده و بدینسان خود را از فیض خداوند و هر نوع امید به نجات محروم میسازند. به همین دلیل است که اعتراف به گناهان در اسرع وقت تا این حد اهمیت دارد، زیرا مبادا که قلب ما سخت شده و از بخشایش خداوند به دور بمانیم (عبرانیان ۱۰: ۲۶-۳۰).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر