۱۳۹۷ آذر ۲۶, دوشنبه

گناه و توبه





از نظر مسیحیت، گناه حالتی است کلی که بر وجود آدمی شده او را وادار به انجام گناهان بیشتر می کند. گناه تنها ارتکاب یکسری خطاها نیست بلکه در حالت بیگانگی از خدا قرار گرفتن است. گناه اعمالی است که نمی باید انجام دهیم ولی انجام داده ایم و یا باید انجام می دادیم اما نکرده ایم. گناه حالتی است که در آن و با آن زندگی می کنیم. گناه بیماری است که سراسر وجودمان را فراگرفته است چنانکه اشعیاء نبی در فصل اول، جمله شش می فرماید:
"از سرتاپا مجروح و مضروب هستی ؛ جای سالم در بدنت نمانده است. زخمهایت باز مانده و عفونی شده، کسی آنها را بخیه نزده و مرهم نمالیده است."کسی که گناه سراپای وجودش را فرا گرفته است هر عملی انجام دهد، گناه آلود است. بنابراین کلمه ی ثواب را نمی توان بر ضد کلمه ی گناه آورد. در واقع کلمه ی توبه ضد کلمه ی گناه است یعنی برگشتن از آن.


معمولن چنین می پنداریم که مردم دنیا بر دو دسته خوبان و بدان، پاکان و ناپاکان و مقدسین و غیر مقدسین اند. از نظر مسیحیت، خوبان و پاکان و مقدسان هم در واقع بد و ناپاک و غیرمقدسند. درواقع بین خوبان و بدان این دنیا چندان فاصله ای موجود نیست. وقتی شخص جنایت کاری را برا اعدام می بردند، اسقف «براد فورد» به او نگریست و گفت: اگرفیضئ خدا نبود، این من بودم که پای دار می رفتم. به عبارت دیگر، اینکه مقدسان هم جزو جنایتکاران درآیند بسیار زیاد است. " کتاب آسمانی نیز در این باره می فرماید: هیچکس نیکوکار نیست، در تمام عالم، یک بی گناه هم یافت نمی شود"(رومیان، فصل سوم، جمله ده). چه بسا که راهزنی فروتن از نیکوکاری متکبر و ریاکار نزد خدا عزیزتر نباشد. 
بزرگترین و خطرناک ترین گناهان، نفرت، کینه و حسادت های نهفته در عمق وجومان است. معمولن بدترین جنایات به دست اشخاص خوب دنیا انجام شده است. دزدان و راهزنان و جنایتکاران  حرفه ای نبودند که حکم به صلیب عیسی مسیح دادند بلکه پیشوایان دینی و سیاسی یهود و روم بودند.
مسیحیت معتقد است که خدا کیمیایی دارد که آدمی را تبدیل می کند و جوی خون گناه وی را شسته، آنرا مبدل به رود سفید  می نماید. اما اگر قرار است این آمرزش و تبدیل موثر واقع شود باید بهای آنرا کسی بپردازد. به این علت ، طبیب اعظم برای شفای بیمار، خود به بالین او آمد و نه فقط در غم و درد او شریک شد بلکه درد او را هم به جان خریده، او را شفا داد. آمدن عیسی به دنیا یعنی ورود خدا به جهانش. وقتی عیسی انسان های مفلوک و نا امید از همه جا را در آغوش می کشید و شفا می داد، عمل خدا را ظاهر می ساخت. وقتی به زندگی زنی فاسد نور امید می بخشید و وی را مبدل به زنی مقدس و خدمتگزار جامعه می کرد، فعالیت خدا را در روح عاصیان نشان می داد. وقتی در برابر بیوفایی نزدیکان و بوسه ی خیانتکارانه ی ایشان با آرامش می ایستاد، وقتی در برابر اتهامات دروغ و بی اساس پیشوایان قوم سکوت می کرد و بالاخره هنگامی که میخ به دست ها و پاهایش فرو می کردند و او می گفت «خدایا آنها را بیامرز زیرا نمی دانند چه می کنند»، خدا بود که با  عمیق ترین مسائل بشری یعنی شرارت  و درد و رنج دست به گریبان بود و با آن روبرو می شد. در حقیقت خدا  بوسیله ی عیسی به بشر می گوید اگر درد و رنج و شرارت اینست، ومقابله شدن با آن هم چنین است.
خداوند مانند دوستس جلوه می کند که در عین زحمات و دردها و شرارت ها در کنار اوست و آغوش پدرانه ی خود را به روی او بازکرده است. اشعیاء نبی هفتصد سال قبل از مسیح در مورد او گفت:

"...این دردهای ما بود که او به جان گرفته بود، این رنج های ما بود که او بر خود حمل می کرد؛ اما ما گمان کردیم این درد و رنج مجازاتی است که خدا بر او فرستاده است. برای گناهان ما بود که او مجروح شد و برای شرارت ما بود که او را زدند. او تنبیه شد تا ما سلامتی کامل داشته باشیم. از زخمهای او ما شفا یافتیم. ما همچون گوسفندانی که آواره شده باشند، گمراه شده بودیم ؛ راه خدا را ترک کرده به راه های خود رفته بودیم. باوجود این، خداوند تقصیرها و گناهان همه ما را به حساب او گذاشت. با او با بی رحمی رفتار کردند، اما او تحمل کرد و زبان به شکایت نگشود. او را مانند بره به کشتارگاه بردند؛ و او همچون گوسفندی که نزد پشم برنده اش بی زبان است، خاموش ایستاد و سخنی نگفت. به ناحق او را به مرگ محکوم کرده، کشتند و مردم نفهمیدند که او برای گناهان آنها بود که کشته می شد بلی، او بجای مردم مجازات شد. هنگامی که خواستند او را همراه خطاکاران دفن کنند، او را در قبر مردی ثروتمند گذاشتند؛ اما هیچ خطایی از او سر نزده بود و هیچ حرف نادرستی از دهانش بیرون نیامده بود. خداوند می فرماید: «این خواست من بود که او رنج بکشد و بمیرد. او جانش را قربانی کرد تا آمرزش گناهان به ارمغان آورد، بنابراین صاحب فرزندان بی شمار خواهد شد. او زندگی را از سر خواهد گرفت و اراده من بدست او اجرا خواهد شد. هنگامی که ببیند عذابی که کشیده چه ثمری به بار آورده، راضی و خشنود خواهد شد. خدمتگزار عادل من بار گناهان بسیاری ازمردم را به دوش خواهد گرفت و من بخاطر او آنها را خواهم بخشید. به او مقامی بزرگ و قدرتی عظیم خواهم داد، زیرا او خود را فدا کرد، از خطاکاران محسوب شد، بار گناهان بسیاری را بر دوش گرفت و برای خطاکاران شفاعت کرد" ( اشعیاء، فصل پنجاه و سه، جمله چهار تا آخر).
این نوع اکسیر و کیمیایی تبدیل ممکن است از ذهن ما دور و مخالف با مفهومی باشد که عادتن از خدا داریم، اما باید بدانیم که محبت واقعی جز این راهی ندارد و اسرار محبت همیشه بی انتها و اغلب بر خلاف انتظار ماست.
این چنین میناگری ها کارتوست                                             این چنین اکسیرها ز اسرار توست

هیچ نظری موجود نیست: