عیسی مسیح به ما آموخت که خدا محبت است. عیسی شریعت عهد عتیق را باطل نکرد، بلکه در مقایسه با آنچه شریعت مطرح ساخته بود، تعالیم عیسی بسیارعمیق تر و روحانی تر بود. شریعت(عهد عتیق) به رفتارهای ظاهری افراد، وعیسی، به نیتهای قلبی انسان توجه داشت. عیسی بر قسمتهای مختلف شریعت تاکید کرد و با اضافه کردن "محبت" به دینداری، معیارهای مشکل تری را بدست داد. بعنوان مثال:
- شریعت قتل را محکوم ساخت؛ اما عیسی خشم و نفرت در قلب انسان را نیز محکوم کرد ( انجیل متی، فصل پنج، جمله بیست و یک و بیست و دو).
- شریعت زنا را محکوم میساخت؛ اما عیسی شهوت در قلب انسان را نیز محکوم کرد (جمله بیست و هفت و بیست و هشت).
- شریعت حکم میکرد که محبت خود را از همسایه خود دریغ نداریم؛ اما حکم عیسی این بود که دشمنان خود را نیز محبت نماییم (انجیل متی، فصل پنج، جمله چهل و سه تا چهل و هفت).
- شریعت انتقام بی رحمانه و بی حد و مرز را محکوم میساخت؛ اما عیسی پیروان خود را از هرگونه انتقام بر حذر داشت. او فرمود:
"اما من می گویم كه اگر كسی به تو زور گوید، با او مقاومت نكن ؛ حتی اگر به گونه راست تو سیلی زند، گونه دیگرت را نیز پیش ببر تا به آن نیز سیلی بزند. اگر كسی تو را به دادگاه بكشاند تا پیراهنت را بگیرد، عبای خود را نیز به او ببخش" (انجیل متی، فصل پنج، چمله سی و نه و چهل).
و در جای دیگر فرمود: "هر که از تو چیزی بخواهد، از او دریغ مدار، و اگر اموالت را گرفتند، در فکر پس گرفتن نباش" (انجیل لوقا، فصل شش، چمله سی). همچنین افزود" با مردم آنگونه رفتار کن که انتظار داری با تو رفتار کنند". (انجیل لوقا، فصل شش، چمله سی و یک).
در مورد مقاومت کردن در برابر بدی و شرارت همواره سوالات زیادی مطرح میشود. آیا هرگز نباید در مقابل بدی مقاومت نماییم؟ آیا هرگز نباید در مقابل اشخاصی که اعمال نادرست انجام میدهند، به زور متوسل شویم؟
پولس رسول و پطرس میگویند که خدا مقامات حکومتی را مقرر داشته تا بدکاران را مجازات کنند. اما آیا به جوامع انسانی و حکومت ها نیز حکم شده است که هرگز به خشونت متوسل نشوند و به هیچ بدکاری صدمه نرسانند؟ اگر چنین باشد، پس آیا یک مسیحی میتواند پلیس باشد و برای مبارزه با تبهکاران از باتون واسلحه استفاده کند؟ آیا یک مسیحی میتواند در محاکم قضایی، قاضی باشد و احکامی در مورد مجازات خاطیان و حتا اعدام آنها صادر کند؟ آیا یک مسیحی میتواند جزو نیروهای مسلح کشورش باشد؟
دیدگاه نخست: هیچگاه نباید در مقابل بدی مقاومت کرد
بسیاری از مسیحیان بر این عقیده اند که یک ایماندار در هیچ شرایطی نباید در مقابل اشخاصی که مرتکب اعمال شرارت آمیز میشوند، از زور استفاده کند. عیسی از ما خواسته تا او را پیروی کنیم. او با زندگی خود نشان داد که چگونه میتوان خدمتگزاری فروتن بود. پولس رسول میفرماید که نباید انتقام بگیریم، بلکه باید بدی را با نیکویی مغلوب سازیم. این مسیحیان میگویند که راه و روش مسیح که همانا محبت به خدا و انسان باشد، اجرای تمامی احکام شریعت را در بر میگیرد. عیسی شریعت عهد عتیق را به "شریعت محبت" تبدیل نمود و احکام عهد عتیق دیگر برای مسیحیان لازم الاجرا نیست.
بنابراین، این دسته از مسیحیان معتقدند که پیروان مسیح نمیتوانند در ارتش خدمت کنند و در جنگ ها انسان ها را نابود سازند. آنان تاکید میکنند که منشا جنگ گناه است. بسیاری از مسیحیان براساس این دیدگاه، معتقدند که مجازات مرگ نیز امری نادرست است. این مسیحیان علاوه بر آیاتی که در مورد مقاومت نکردن در مقابل شرارت وجود دارد؛ به این ماجرا نیز استناد میکنند که عیسی حکم سنگسار شدن زن زناکار را به مورد اجرا نگذاشت. این مسیحیان خاطر نشان میسازند که ما شهروندان آسمانیم و نه زمین و آمده ایم تا در صلح و صفا زندگی کنیم. اگر چه این گروه مسیحیان عضو مراجع قضایی و اجرایی نیستند، اما مطیع آن هستند. آنها مالیات میپردازند و برای مقامات کشور خود دعا میکنند.
دیدگاه دوم: فقط آنانی که جزو مقامات اجرایی هستند، باید در برابر بدی و شرارت بایستند
این عده از مسیحیان میگویند که عیسی این تعالیم را خطاب به اشخاص منفرد، و به مردمی که مسلح نبودند، فرمود و مخاطبین عیسی در آن روزگار، کلام او را در مورد ارتش و نیروهای انتظامی مربوط نمیدانستند. بر اساس این دیدگاه، مقامات و مسئولان کشوری باید در مقابل بدی و شرارت بایستند و اگر عملکرد صاحب منصبان نادرست باشد، مسیحیان باید در مقابل ایشان نیز بایستند. در عهد جدید، سه نمونه در مورد ایستادگی در برابر مقامات و صاحب منصبان وجود دارد. مورد نخست به عیسی مربوط میشود؛ زمانی که صحن خانه ی خدا را پاکسازی کرد و میزهای صرافان را واژگون نمود، خشم خود را نسبت به آنان نشان داد و عملن اقدامی قاطعی انجام داد، و بدین صورت در مقابل بدی و شرارت ایستادگی نمود. در مورد دوم نیز عیسی به عمل نگهبانان که بر خلاف عرف دادرسی، به صورت او سیلی زدند، اعتراض کرد. مورد سوم به پولس مربوط میشود. او نیز در مقابل عمل ناحقی که در مورد او اعمال میشد، به دادگاهی عالی تر متوسل گردید. این مسیحیان با اشاره به این نمونه ها، معتقدند که ما نیز باید به همین طریق در برابر شرارت ایستادگی کنیم.
در مورد داشتن مقام حکومتی، این مسیحیان به سخن پولس در مورد اطاعت از حکومت و قوانین آن و پرداخت مالیات اشاره میکنند. این دسته از مسیحیان معتقدند که بهتر است ایمانداران به نیروهای انتظامی بپیوندند و مناصب حکومتی را بر عهده گیرند تا نیروهای انتظامی و مقامات حکومتی را تشویق کنند که روش عدالت الهی را پیروی کنند و در صورت لزوم، از خود رحمت و بخشش نشان دهند. اگر چه آنان نباید بجنگند و انتقام گیرند و از منافع خود دفاع کنند، اما به عنوان نیروهای انتظامی و مقامات حکومتی، باید در مجازات خطاکاران بکوشند و از حقوق و منافع ملت دفاع کنند.
دیدگاه سوم: اشخاص منفرد نیز میتوانند در برابر شرارت ایستادگی کنند
گروهی سوم از مسیحیان بر این عقیده اند که هر مسیحی میتواند در برابر شرارت ایستادگی کند، و در صورت نیاز، در مقابل آن به خشونت نیز متوسل شود. این مسیحیان معتقدند هنگامی که عیسی در مورد عدم ایستادگی در برابر خشونت تعلیم میداد، منظورش این نبود که این تعالیم باید در همه وضعیت ها به کار گرفته شوند. اینان میگویند که شنوندگان عیسی خودشان میتوانستند تشخیص دهند که تعالیم مسیح به کدام استثناهای بدیهی و آشکار مربوط نمیشد، و نیازی نبود که عیسی آنها را گوشزد کند. برای مثال، اگر شخصی مست سعی کند فردی بی گناه را بکشد، آن شخص بی گناه باید به هر طریق ممکن در برابر او مقاومت کند. همچنین میگویند که در مورد تربیت کودکان نیز باید بسیار مراقب بود تا آنها بی بند و بار، بار نیایند. این مسیحیان، تمامی دلایل دیدگاه دوم را در مورد عضویت در نیروهای انتظامی، ارتش و حکومت را میپذیرند و معتقدند عضویت در این مشاغل نه تنها اشکالی ندارد، بلکه حتا میتواند اراده خدا نیز باشد.
نظر ما در مورد تعالیم عیسی هر چه باشد، همه مسیحیان در این مورد اتفاق نظر دارند که تا آنجا که میتوانیم، باید با همه مردم در صلح و آرامش زندگی کنیم. همه ما به آینده مینگریم، یعنی به زمانی که ملکوت خداوند بر زمین مستقر خواهد شد و ملت ها شمشیرهای خود را برای گاوآهن و نیزههای خویش را برای ارهها خواهند شکست و ملتی بر ملتی شمشیر نخواهد کشید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر