۱۳۹۶ دی ۱۰, یکشنبه

سال نو ميلادي (Gott nytt år)

Lets welcome the year which is fresh and new,Lets cherish each moment it beholds, Lets celebrate this blissful New year. happy new year.✝️🙏🏻amen
 بیا به سالی که جدید و تازست خوشامد بگیم، بیا تک تک لحظه هاشو گرامی بداریم، بیا این سال نوی پربرکت رو جشن بگیریم.سال نو مبارك

۱۳۹۶ دی ۹, شنبه

همه با هم در دعا باشيم

دعا براي سرزمينم ايران

در حالیکه آخرین روز های سال 2017  را  به پایان میرسانیم شاهـد اعتراضات  مردم سراسر کشورمان به شرایط  نامساعد گرانی و غـیره هستیم .

دعـا میکنم  تا  شاهـد صلح  و امنیت  و رفاه  اجتماعی و رعایت حقوق  فردی یکایک آنها باشـیم .  میطلبم در این  روزها  با دستهای  زور  آورت خداوندا  در کنار  مردم  ایران بایستی و چـتر حفاظتت را بر روی  سرشان قرار دهی تا  دیگر هیچ  پدر و مادری  داغـدار نشوند .

همچنين  با التماس دعا  میکنم برای مسئولین کشوردر هر جایگاهی که  هستند  تا  آن  حکمت الهی  و درایت سیاسی و دلسوزی  لازم  مانند سلیمان پادشاه  را به آنها عطا کنی که در مدت  چهل سال حکومتـش حتی یکنفر  گرسنه و محتاج  و درمانده  نبود  و همه افراد  در رفــاه  و سلامتی  و اقتدار میزیستند  و صلح و آرامش  کامل در تمام  مدت  حکومتش بر کشور حاکم  بود.  همه  اینها  را  بنام پادشاه صلح عیسی مسیح  میطلبم آمین .

دعا براي ايران

لطفا اين روزها  براى ايران و مردم مان در دعا باشيد 
امين ✝️🙏🏻

✝ﺍﻫﻤﻴﺖ ﻃﺮﻳﻖ ﻣﺤﺒﺖ✝

✝ﺍﻫﻤﻴﺖ ﻃﺮﻳﻖ ﻣﺤﺒﺖ✝
🎄🎄🎄
ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻧﻬﺎﯼ ﺁﺩﻣﯿﺎﻥ ﻭ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﺳﺨﻦ ﮔﻮﯾﻢ، ﻭﻟﯽ ﻣﺤﺒﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ، ﺯﻧﮕﯽ ﭘﺮﺻﺪﺍ ﻭ ﺳﻨﺠﯽ ﭘﺮﻫﯿﺎﻫﻮ ﺑﯿﺶ ﻧﯿﺴﺘﻢ . ﺍﮔﺮ ﻗﺪﺭﺕ ﻧﺒﻮّﺕ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﺟﻤﻠﮥ ﺍَﺳﺮﺍﺭ ﻭ ﻣﻌﺎﺭﻑ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﮐﻨﻢ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﭼﻨﺎﻥ ﺍﯾﻤﺎﻧﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﮐﻮﻫﻬﺎ ﺭﺍ ﺟﺎﺑﻪﺟﺎ ﮐﻨﻢ، ﺍﻣّﺎ ﻣﺤﺒﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ، ﻫﯿﭽﻢ . ﺍﮔﺮ ﻫﻤﮥ ﺩﺍﺭﺍﯾﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺻﺪﻗﻪ ﺩﻫﻢ ﻭ ﺗﻦ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﻪ ﺷﻌﻠﻪﻫﺎﯼ ﺁﺗﺶ ﺑﺴﭙﺎﺭﻡ، ﺍﻣّﺎ ﻣﺤﺒﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ، ﻫﯿﭻ ﺳﻮﺩ ﻧﻤﯽﺑﺮﻡ . ﻣﺤﺒﺖ ﺑﺮﺩﺑﺎﺭ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ؛ ﻣﺤﺒﺖ ﺣﺴﺪ ﻧﻤﯽﺑﺮﺩ؛ ﻣﺤﺒﺖ ﻓﺨﺮ ﻧﻤﯽﻓﺮﻭﺷﺪ ﻭ ﮐﺒﺮ ﻭ ﻏﺮﻭﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ . ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻧﺎﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﻧﻔﻊ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺟﻮﯾﺪ؛ ﺑﻪ ﺁﺳﺎﻧﯽ ﺧﺸﻤﮕﯿﻦ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﮐﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻧﻤﯽﮔﯿﺮﺩ؛ ﻣﺤﺒﺖ ﺍﺯ ﺑﺪﯼ ﻣﺴﺮﻭﺭ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ، ﺍﻣّﺎ ﺑﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺷﺎﺩﯼ ﻣﯽﮐﻨﺪ . ﻣﺤﺒﺖ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﻣﺪﺍﺭﺍ ﻣﯽﮐﻨﺪ، ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺣﺎﻝ ﭘﺎﯾﺪﺍﺭﯼ ﻣﯽﮐﻨﺪ . ﻣﺤﺒﺖ ﻫﺮﮔﺰ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻧﻤﯽﭘﺬﯾﺮﺩ . ﺍﻣّﺎ ﻧﺒﻮّﺗﻬﺎ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺯﺑﺎﻧﻬﺎ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﭘﺬﯾﺮﻓﺖ ﻭ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺯﺍﯾﻞ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ . ﺯﯾﺮﺍ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﻣﺎ ﺟﺰﺋﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﺒﻮّﺗﻤﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﺟﺰﺋﯽ؛ ﺍﻣّﺎ ﭼﻮﻥ ﮐﺎﻣﻞ ﺁﯾﺪ، ﺟﺰﺋﯽ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﻓﺖ . ﺁﻧﮕﺎﻩ ﮐﻪ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺑﯿﺶ ﻧﺒﻮﺩﻡ، ﭼﻮﻥ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺳﺨﻦ ﻣﯽﮔﻔﺘﻢ ﻭ ﭼﻮﻥ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﻣﯽﺍﻧﺪﯾﺸﯿﺪﻡ ﻭ ﻧﯿﺰ ﭼﻮﻥ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺍﺳﺘﺪﻻﻝ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ . ﺍﻣّﺎ ﭼﻮﻥ ﻣﺮﺩ ﺷﺪﻡ، ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﯼ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﮔﻔﺘﻢ . ﺁﻧﭽﻪ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ، ﭼﻮﻥ ﺗﺼﻮﯾﺮﯼ ﻣﺤﻮ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺁﯾﻨﻪ؛ ﺍﻣّﺎ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﺭﻭﺑﻪﺭﻭ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺩﯾﺪ . ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻣﻦ ﺟﺰﺋﯽ ﺍﺳﺖ؛ ﺍﻣّﺎ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻓﺮﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮐﻤﺎﻝ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺷﻨﺎﺧﺖ، ﭼﻨﺎﻧﮑﻪ ﺑﻪ ﮐﻤﺎﻝ ﻧﯿﺰ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩﺍﻡ ”.
۱ﻗﺮﻧﺘﯿﺎﻥ 21-1:13.

۱۳۹۶ دی ۸, جمعه

آياتي از انجيل

✨✨✨✨✨
در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود. و کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد، پُر از فیض و راستی؛ و جلال او را دیدیم، جلالی شایستهٔ پسر یگانهٔ پدر.
[يوحنا١] ✨✨✨✨✨

۱۳۹۶ دی ۷, پنجشنبه

در دوران حكومت دجال (ضد مسيح) مردم چگونه پيام انجيل را ميشنوند؟

در دوران حکومت دجال (ضد مسیح)، مردم چگونه پیام انجیل را می شنوند؟




نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
یوحنا در رویا مشاهده کرد که در دوران حکومت دجال، فرشته ای در حین پرواز در آسمان پرواز، پیام انجیل را اعلان می کرد (مکاشفه فصل 14 آیات 6- 7). یوحنا می نویسد که فرشته "پیغام شاد انجیل جاودانی" را با تمام مردم جهان در میان گذاشت.
در دوران خفقان و دیکتاتوری دجال، بسیاری از مردم به علت ترس از دستگیری، شکنجه و اعدام یا از دست دادن مزایای اجتماعی نظیر، شغل، تجارت، اجاره آپارتمان یا خرید خانه... ناگزیرند تا به به پرستش دجال بپردازند.
در این دوران سخت، کلیسا و مبشران مسیحی فعالیت نمی کنند، زیرا ایمانداران مسیحی قبل از آغاز حکومت دجال، به آسمان نزد مسیح ربوده شده اند. بنابراین، فرشته ای در آسمان ظاهر می شود و با پرواز به نقاط مختلف جهان، پیام شاد و نجاتبخش انجیل را بشارت می دهد. دجال چنان شرایط دشوار و غیرقابل تحملی را در جهان فراهم می آورد که به تدریج انسان ها درمی یابند که زندگی پوچ و خالی از امید است. درحالی که پیام فرشته "شاد و سرشار از امید" می باشد.
اطاعت و پیروی از خداوند بر ترس از دجال ارجحیت دارد:"زیرا خداترسی (اطاعت و پیروی) اساس حکمت است و شناخت خدای مقدس انسان را دانا می کند" (امثال سلیمان فصل 9 آیه 10). خدا عالم هستی را آفرید و او دجال، نبی کاذب و شیطان (تثلیث نامقدس) را داوری و مجازات خواهد کرد. کتاب مقدس تعلیم می دهد که مسیح تا ابد سلطنت خواهد کرد (مکاشفه فصل 11 آیه 15).
به اعتقاد کارشناسان کتاب مقدس، این آخرین هشدار و فرصتی است که به بشر داده می شود. آخرین دعوت از انسان ها برای بازگشت به خدا، درواقع تحقق سخنان مسیح است:"پیام انجیل اول باید به تمام قوم ها برسد، و بعد زمان به آخر خواهد رسید" (مرقس فصل 13 آیه 10). مسیح جانش را فدا کرد تا مردم از هر نژاد، زبان، قوم و قبیله از قلمرو گناه نجات یابند (مکاشفه فصل 5 آیه 9).
بدون تردید، بسیاری با شنیدن پیام فرشته به طور مخفیانه ایمان خواهند آورد، اما دجال آنان را شناسایی کرده و به قتل خواهد رساند (مکاشفه فصل 14 آیه 13). مسیح فرمود:"نترسید از کسانی که می توانند فقط بدن شما را بکشند، ولی نمی توانند به روح تان صدمه بزنند. از خدا بترسید که قادر است هم بدن و هم روح شما را در جهنم هلاک سازد" (متی فصل 10 آیه 28).
انسان ها و ارواح شریر تنها می توانند جسم را نابود سازند. فقط خداوند می تواند روح را نابود می کند. تنها خدا می تواند حیات ابدی ببخشد. لزومی ندارد که ایمانداران مسیحی ارز انسان یا از هر نوع شکنجه ای بهراسند، زیرا هیچ چیز نمی تواند آنان را از خدا جدا سازد ( رومیان فصل 8 آیات 35 و 38- 39).
مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" (مهران پورپشنگ) در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

پیام راستین کریسمس


پیام کریسمس این است که خدا با رنج انسان همدرد شد. ما خدایی نداریم که آن بالا نشسته باشد و دردها و رنجها و مصائب و ستمهای بشر را نظاره کند. خدا در شخص پسر یگانه‌اش، عیسی مسیح، وارد تاریخ بشر شد و مورد ستم همان انسانی قرار گرفت که خودْ آفریده بود. این پسر یگانه، وقتی انسان شد، در میان قوم خاص و برگزیدۀ خدا چشم به جهان گشود، یعنی قوم یهود. یوحنا می‌فرماید: "او در جهان بود، و جهان به‌واسطۀ او پدید آمد؛ امّا جهان او را نشناخت. او به مُلک خویش آمد، ولی قومِ خودش او را نپذیرفتند." (انجیل یوحنا ۱: ‏۱۰ و ‏۱۱).

بسیاری سؤال می‌کنند که اگر خدا عادل و مهربان است، چرا اجازه می‌دهد این همه ظلم و بی‌عدالتی و مصائب وجود داشته باشد. اما گویا این سؤال درست نباشد، زیرا در مسیحیت، این خدا در شخص پسر یگانه‌اش، عیسی مسیح، انسان شد و همه نوع رنج بشری را تحمل کرد. او مورد ستم و بی‌عدالتی قرار گرفت، آن هم از سوی قومی که منتظرش بودند. ما خدایی نداریم که نسبت به رنجهای ما بی‌تفاوت باشد. ما خدایی نداریم که نسبت به بی‌عدالتی‌ها بی‌تفاوت باشد. پسر یگانۀ خدا که با او همذات است، انسان شد و با ما رنج کشید و اشک ریخت. و در آخر، به‌عنوان یک مجرم، بر صلیب میخکوب شد و مورد تمسخر همان کسانی قرار گرفت که می‌بایست او را به‌عنوان پادشاه و نجات‌دهندۀ خود می‌پذیرفتند. در مسیحیت، خدا در رنجهای بشر شریک می‌شود. هر بار که اشکی از چشمان کودکانی که از گرسنگی در آستانۀ مرگ هستند، جاری می‌شود، خدا نیز با ایشان همدردی می‌کند.
این است پیام راستین کریسمس! خدا در رنج ما شریک است. خدا همراه ما رنج می‌کشد.

🕊خداوند وعده داده که من در مسیح آزادم🕊

✝🎄✝🎄✝🎄
"در هنگام پریشانی نزد خداوند دعا کردم. او دعایم را مستجاب کرد و مرا رهایی بخشید."
🕊یوحنا 8: 36
"پس اگر پسر، شما را آزاد سازد واقعاً آزاد خواهید بود."

🕊رومیان 6: 6 تا 8
"این را می‌دانیم كه آن آدمی كه در پیش بودیم با مسیح بر روی صلیب او كشته شد ‌تا نفس گناهكار نابود گردد و دیگر بردگان گناه نباشیم، زیرا کسی‌که مرد از گناه آزاد شده است. اگر ما با مسیح مردیم، ایمان داریم كه همچنین با او زیست خواهیم کرد،"

🕊دوم قرنتیان 3: 17
"و در اینجا مقصود از كلمهٔ «خداوند»، روح‌القدس است و هرجا روح خداوند باشد، در آنجا آزادی هست."

🕊غلاطیان 5: 1
"آری ما آزادیم، زیرا مسیح ما را آزاد کرد. پس در این آزادی استوار باشید و نگذارید كه بار دیگر یوغ بندگی به گردن شما گذاشته شود."

🕊غلاطیان 5: 13
"ای برادران من، شما به آزادی خوانده شده‌اید ولی نگذارید كه این آزادی به بی‌بند و باری برای ارضای امیال جسمانی شما تبدیل گردد، بلكه با محبّت یكدیگر را خدمت كنید."

🕊اول پطرس 2: 16
"مثل افرادی كه کاملاً آزاد هستند زندگی كنید، امّا نگذارید این آزادی شما بهانه‌ای برای رفتار ناشایست باشد، بلکه به عنوان بندگان خدا زندگی کنید."
✝🎄✝🎄✝🎄

۱۳۹۶ دی ۱, جمعه

راه رسیدن به خدا

راههايی هستند که بنظر انسان راست می‌آيند اما عاقبت به مرگ منتهی می‌شوند" (امثال سليمان ١٤: ١٢). عيسی مسيح در انجيل يوحنا ١٤: ٦ می‌فرمايد: "من راه و راستی و حيات هستم، هيچکس جز بوسيله من نزد پدر نمی‌آيد." سه نوع عکس‌العمل در مورد اين ادعای مسيح در مردمی که اقرار می‌کنند به خدا ايمان دارند ديده می‌شود:
اول- مسيحيان اسمی، بطور سطحی اين ادعای مسيح را باور کرده و در نتيجه به کليسا و يا جماعتی ملحق می‌شوند و بدون توجه به اين حقيقت انجيل که: وقتی يک نفر از آن مسيح می‌گردد، تبديل به شخص جديدی می‌شود و زندگی کاملاً تازه‌ای را آغاز می‌کند، خود را مسيحی دانسته و زندگی دنيوی خود را ادامه داده و با زندگی و رفتار غيرمسيحی خود، موجب بدنامی مسيحيان واقعی می‌شوند.
دوم- مسيحيان حقيقی، نه تنها اين ادعای مسيح را قبول دارند، بلکه با هدايت روح خدا مسيح زنده را پيروی نموده و بوسيله اعتماد به مسيح و اطاعت از او، روز به روز در روحانيت رشد کرده بيشتر و بيشتر شبيه مسيح می‌شوند تا روزی برسد که براساس انجيل: "او را چنانکه هست ببينند."
سوم- مذهبيون، يعنی آنانيکه فکر می‌کنند بوسيله انجام مراسم و تشريفات مذهبی و کارهای نيک می‌توانند به خدا برسند، اين ادعای مسيح را رد کرده و می‌پرسند: چطور ممکن است که مسيح تنها راه رسيدن به خدا باشد؟ برای پاسخ به اين سؤال مهم و حياتی، بايد به کتاب مقدس که کلام خدا است مراجعه نمائيم. در اين کتاب دلايل زيادی برای اثبات اين ادعای مسيح يافت می‌شود که در اين مقاله به ارائه سه دليل عمده اکتفاء می‌نمائيم:
١- تنها عيسی مسيح است که از روح خدا، بوسيله مريم باکره به دنيا آمد (متی ١: ١٨)، به اين جهت انجيل او را فروغ جلال خدا و پسر يگانه خدا می‌خواند. بنابراين تنها عيسی مسيح است که می‌تواند خدا را همانگونه که هست به ما بشناساند و چقدر مهم و ضروری است که برای رسيدن به خدا، ابتدا او را بشناسيم و با محبت بيدريغ الهی که در عيسی مسيح بر دنيا مکشوف گرديد آشنا شويم. لازم به توضيح است که لقب پسر خدا، هرگز به معنای جسمانی نيامده زيرا "خدا روح است"، بلکه اين لقب عيسی مسيح، جنبه روحانی دارد و نشان دهنده شباهت او در ذات و ماهيت با خدا می‌باشد. اين شباهت به حدی است که انجيل، عيسی را کلمه خدا و کلام حيات، معرفی می‌کند که جسم گرديد و در ميان ما زندگی کرد. خدای ناديدنی اراده فرمود که کلمه خود را جسم بخشد تا ما خدا را بشنويم و ببينيم و لمس کنيم. رسولان مسيح در انجيل اين حقيقت را فاش می‌سازند و چنين شهادت می‌دهند: "ما در باره کلام حيات به شما می‌نويسيم- کلامی که از ازل بود و ما آنرا شنيده و با چشمان خود ديده‌ايم- آری، ما آنرا ديده‌ايم و دستهايمان آن را لمس کرده است. آن حيات ظاهر شد و ما آن را ديديم . . ." (رساله اول يوحنا ١: ١ و ٢).
٢- تنها عيسی مسيح است که کاملاً بی‌گناه بود (دوم قرنتيان ٥: ٢١)، بنابراين تنها او می‌تواند راه رسيدن انسان گناهکار، به خدای پاک و مقدس باشد. سئوال می‌شود: چرا انسان، گناهکار و مسيح، بی‌گناه است؟ پاسخ اينستکه: هر کسی که از پدر و مادر جسمانی بدنيا می‌آيد ذاتی گناه‌آلود دارد که از آدم و حوا به ارث برده است. علاوه بر اين، خودش هم در فکر و سخن و عمل گناه می‌کند. ولی مسيح چون از خدا، بدون پدر جسمانی بدنيا آمد، ذات گناه‌آلود نداشت و هرگز هم گناهی از او سر نزد. سئوال ديگر اينست که: چگونه مسيح بی‌گناه، ما را به خدا می‌رساند؟ در پاسخ بايستی بگوئيم: خدا مزد گناه را موت يا مرگ روحانی تعيين فرموده است که معنايش جدائی از خدا می‌باشد. بنابراين همه انسانها محکوم به مرگ روحانی هستند. ولی خدای نيکو و مهربان، که وضعيت انسان را می‌دانست، دلش بحال انسان که او را از لحاظ روحانی به شباهت خود آفريد، بسوخت و عيسی مسيح، تنها بی‌گناهی را که می‌توانست بجای انسانهای گناهکار، مزد گناه را با مرگ خود بر صليب بپردازد به جهان فرستاد تا انسان بتواند با ايمان با اين راه رسيدن به خدا، از مرگ روحانی نجات يابد و به زندگی جاودانی قدم گذارد و البته چون تنها عيسی مسيح است که الوهيت و ذات الهی دارد، تنها او می‌توانست بجای همه انسانها جان فدا سازد.
٣- تنها عيسی مسيح است که زنده و با خدا بر تخت نشسته است (مکاشفه ٣: ٢١)، بنابر اين تنها او می‌تواند شفيع و واسطه در ميان خدا و انسان باشد. در انجيل می‌خوانيم که عيسی مسيح سه روز پس از مرگ، از مردگان برخاست و بعد از ٤٠ روز که خود را بر شاگردانش ظاهر می‌کرد به آسمان بالا برده شد، پس تنها اوست که می‌تواند ما را به خدا برساند. چرا؟ چون برای اينکه انسان مقبول درگاه خدا شود، لازم است که نجات دهنده و شفيعی زنده در حضور خدا در آسمان داشته باشد. و خدا را شکر که برطبق انجيل شريف: "او (عيسی مسيح) قادر است همه کسانی را که بوسيله او به حضور خدا می‌آيند کاملاً و برای هميشه نجات بخشد، زيرا او تا به ابد زنده است و برای آنان شفاعت می‌کند" (عبرانيان ٧: ٢٥).
اکنون بايد پرسيد که: چگونه انسان با اين روح و جسم ناپاکی که دارد می‌تواند به خدايی که کاملاً پاک و مقدس است برسد؟ مگر چنين نيست که تاريکی گناه نمی‌تواند در مقابل روشنايی پاکی بايستد و سياه و سفيد هرگز بهم نمی‌رسند. برای پاسخ به اين سؤال مهم، باز بايد به کتاب مقدس مراجعه کنيم و توجه داشته باشيم که چون عيسی مسيح، مظهر و آشکار کننده خدا، وسيله آمرزش و برطرف شدن گناه انسان را با خون ريخته شده و مرگ خود بر صليب فراهم نموده است و پس از مرگ از مردگان قيام نموده و زنده است، خدا به همه کسانی که به او ايمان می‌آورند نجات از اسارت و نتايج شوم گناه را می‌بخشد و به آنان تولد روحانی عطا می‌نمايد. در اول پطرس ١: ٣ می‌خوانيم: "خدا . . . به وسيله رستاخيز عيسی مسيح از مردگان تولد تازه و اميد زنده به ما بخشيده است،" اين حقيقتی است که نمی‌شود انکار کرد زيرا وقتی که از گناه توبه می‌نمائيم و از راه ايمان، مسيح را بعنوان منجی و خداوند خود دريافت می‌کنيم و به درون قلب و زندگی خود خوش‌آمد می‌گوئيم، خدا ما را روحاً از نو می‌آفريند تا بتوانيم با خدای پاک و قدوس مشارکت روحانی داشته باشيم. .
خواننده گرامی: تمام پيامبران آمدند و بشر را از عواقب وخيم گناه که خود انسان مسئول آن می‌باشد آگاه ساختند، ولی برای علاج آن اقدامی نکردند و وفات يافتند. تنها عيسی مسيح است که آمد و نه تنها انسان را از عواقب وخيم گناه آگاه ساخت بلکه جان خود را نيز در راه نجات انسانها از اين عواقب که در نهايت هلاکت ابدی است، فدا ساخت و پس از مرگ، جسماً و روحاً زنده شد و به پيروان خود اطمينان بخشيد که: تا پايان عالم همراه آنان خواهد بود، و ابديت را نيز با او سپری خواهند ساخت.
اين است خبر خوش نجات و راه رسيدن به خدا: عيسی مسيح از روح خدا، بوسيله مريم باکره بدنيا آمد و بخاطر آمرزش گناهان انسان بر روی صليب جان سپرد و در روز سوم از مردگان برخاست و به آسمان صعود نمود تا به آنانی که به او ايمان می‌آورند زندگی جديد و جاويد عطا فرمايد. آيا از اين راه، راهی بهتر و مطمئن‌تر برای رسيدن به خدا وجود دارد؟ خدا را شکر که اين راه، از خدا شروع شده و به خدا نيز ختم می‌گردد و خوبست که شما حق جوی عزيز و گرامی نيز بوسيله ايمان و اعتماد قلبی به عيسی مسيح خداوند و واقعيت مرگ و قيام او از مردگان، نجات و حيات جاويد بيابيد.
خلاصه:
عيسی مسيح تنها راه رسيدن به خدا می‌باشد، زيرا:
١- تنها او در ذات و ماهيت همانند خدا است، بنابراين او می‌تواند خدا را به ما بشناساند.
٢- تنها او کاملاً پاک و بی‌گناه است، بنابراين او می‌توانست بجای همگی ما مزد گناه ما را
بپردازد و مانع اصلی را برای رسيدن ما به خدا برطرف سازد.
٣- تنها او زنده و با خدا بر تخت نشسته است، بنابراين او می‌تواند در حضور خدا برای ما
شفاعت و وساطت نمايد.

راه زیستن در بهشت

خدا، ما را برای زیستن در بهشت آفرید.
شیطان، ما را اسیر گناه ساخت و در دام ناباوری انداخت.
مسیح، به شکل انسان در میان ما ظاهر شد و از راه مرگِ نیابتی (مرگ به جای ما) بر صلیب، ما را از اسارتِ گناه و شیطان آزاد کرد و از بالای صلیب،31394977 mما را مطمئن ساخت که برای زیستن در بهشت آفریده شده‌ایم. عیسی مسيح، به آن جنایتکاری که با فروتنی به او روی آورد، فرمود: "خاطرجمع باش، امروز با من در فردوس خواهی بود" (لوقا ۲۳:۴۳).
و کلام خدا می‌فرمايد: "آنکه گوش دارد بشنود" (مکاشفه ۲:۱۱).
در زندگی درازمدتی که خدا به من عطا فرموده، آنچه بیش از هر چیز دیگر مرا به تعجّب واداشته و می‌دارد، درک نکردنِ مفهوم ایمان به مسیح و بی‌توجّهی به سخنان او از سوی عده‌ای از مسيحيان می‌باشد! خدا نکند که این اشخاص، فقط در ذهن خود به مسیح ایمان آورده، اما در مهمان‌سرایِ دلِ خود جایی برای او نداشته باشند.
متأسفانه در این دوره و زمانه، بسیاری را می‌بینیم که بدون دریافت طبیعتی تازه که خدا در باطنِ ایماندارانِ به مسيح می‌آفریند، یعنی در افکار، امیال و ارادۀ ایشان، با خاطری آسوده منتظر زیستن در بهشت هستند! تعجب‌آور آنکه، چگونه کسی می‌تواند تنها با ایمانِ احساساتی خود بپندارد که نجات یافته است و این حقیقتِ اساسیِ کلام خدا را نادیده بگیرد که مسیح می‌فرماید: "آمین، آمین، به تو می‌گویم، تا کسی از نو زاده نشود، نمی‌تواند پادشاهی خدا را ببیند." (انجیل یوحنا ۳:۳). غافل از اینکه خدا از فیض، رحمت و محبتِ بی‌پایانِ خود، یگانه راهِ زیستن در بهشت را قبل از بنیادِ عالم، در عیسی مسیح فراهم کرده و آن را تنها در کلامش، یعنی کتاب‌مقدس، و به‌وسیلۀ روحش، یعنی روح‌القدس، بر بشر مکشوف فرموده است. هم‌اوست که ایمانِ به آنچه مکشوف فرموده را نیز در ما به‌وجود می‌آورد (رساله به افسسیان ۲:‏۸).
امید است که با مطالعۀ دقیقِ آیاتِ کلام خدا در این مقاله، این یگانه راه زیستن در بهشت را دریابیم و به‌همراه عیسی مسیح که فرمود، "من راه و راستی و حیات هستم؛" (انجیل یوحنا ۱۴:۶)، در راهی که او به‌وسیلۀ رفتار، گفتار و تعلیمات خود نشان داده، قدم بگذاریم و دیگران را نیز در این شادی عظیم سهیم بگردانیم.
وقتی که در اثر نجوایِ روحِ خدا به گناهکار بودن خود پی می‌بریم (انجیل یوحنا ۱۶:‏۸)، و به‌واسطۀ همان روح، عیسی را خداوند (رسالۀ اول قرنتیان ۱۲:‏۳)، و نجات‌دهنده‌ از گناهانمان و مولایِ زندگی‌مان اعلام می‌داریم، او به‌وسیلۀ روحش در ما ساکن می‌شود. عیسی مسیح در این باره می‌فرماید: "آن که مرا دوست می‌دارد، کلام مرا نگاه خواهد داشت، و پدرم او را دوست خواهد داشت، و ما نزد او خواهیم آمد و با او مسکن خواهیم گزید." (انجیل یوحنا ۱۴:‏۲۳). از لحظه‌ای که این فرمایش مسیح در ما به حقیقت بپیوندد، شروع می‌کنیم به اینکه روحاً به شکلِ مسیح درآییم، همان‌طور که خدا از پیش معیّن فرمود (رساله به رومیان ۸:‏۲۹). این شباهت به‌تدریج رو به فزونی می‌رود تا روزی که به‌هنگام مرگِ جسمانی‌مان، روح و روانِ زندۀ ما از جسم جدا شده، به بهشت راه یابد (رسالۀ دوم به قرنتیان ۵:‏۸).
می‌دانیم که این همه از فیض و رحمت خداوند است: او ما را به‌وسیلۀ روح‌القدس در مسیح تعمید می‌دهد، و تبدیل به شخصِ جدیدی در ملکوت خدا می‌کند (رسالۀ دوم به قرنتیان ۵:‏۱۷). این تبدیلِ زندگی، اساسِ انجیل و همان هدیه، یعنی ردایِ عدالت مسیح است که خدا بر ما می‌پوشاند (کتاب اشعیا ۶۱‏:۱۰) تا همدلِ او (کتاب دوم تواریخ ۱۶:‏۹)، و هم‌فکرِ مسیح شویم (رسالۀ اول به قرنتیان ۲:‏۱۶)، و ایمانِ ما با محبت عمل کند (رساله به غلاطیان ۵:‏۶)، و نجات خود را ترسان و لرزان به عمل آوریم (رساله به فیلیپیان ۲:‏۱۲). این تحوّل یا تولد تازه‌ای که خداوند در درون ما انجام می‌دهد، شیوۀ زندگیِ ما را عوض می‌کند، و باید در آيين تعمیدِ آب به عموم اعلام شود تا مردم با شنیدن دربارۀ آن و دیدن کارهای نیکِ ما، پدر آسمانی را تمجید کنند (متی ۵:‏۱۶ و اول پطرس ۲:‏۱۲).
در توضیح، باید بگوییم که در "آدم"، مرگ بر ما حکمرانی می‌کرد، اما بعد از ایمان آوردن به "مسیح"، در حیات حکم خواهیم راند (ر.ک. رساله به رومیان ۵:‏۱۷). همچنین می‌فرماید: "زیرا ما را از قدرت تاریکی رهانیده و به پادشاهی پسر عزیزش منتقل ساخته است،" (رساله به کولسیان ۱:‏۱۳). این تغییر یا تبدیلِ زندگی، چنانکه گفتیم، اساس انجیل است و باید بیشتر دربارۀ آن توضیح داد. انجیل نتیجۀ این تبدیل را چنین نشان می‌دهد: ما در آدم، در اثرِ به ارث بردنِ گناهِ او، از خدا جدا هستیم و در مرگ روحانی به‌سر می‌بریم و کارهای نفسانی بر ما حکمفرما است، کارهایی نظیر "بی‌عفتی، ناپاکی، و هرزگی؛ بت‌پرستی و جادوگری؛ دشمنی، ستیزه‌جویی، رشک، خشم؛ جاه‌طلبی، نفاق، دسته‌بندی، حسد؛ مستی، عیاشی و مانند اینها." (رساله به غلاطیان ۵:‏۱۹‏ و۲۰).
در مسیح، در اثر فیضِ بیکرانِ او، در رابطه با خدا، این ثمرۀ روح در ما نمایان است: "محبت، شادی، آرامش، صبر، مهربانی، نیکویی، وفاداری، فروتنی و خویشتنداری." (رساله به غلاطیان ۵:‏۲۲). وقتی با ایمان، مسیح را که هدیۀ غیرقابل توصیفِ خدا است (ر.ک. رسالۀ دوم به قرنتیان ۹:‏۱۵)، در قلب خود می‌پذیریم، وارد ملکوت خدا می‌شویم، ملکوتی که "پارسایی، آرامش و شادی در روح‌القدس است." (رساله به رومیان ۱۴:‏۱۷). پارسایی در ترجمۀ فارسیِ قدیم به صورت "عدالت" ترجمه شده و در ترجمۀ انجیل شریف، "نیکیِ مطلق"، و آن فقط و فقط در عیسی مسیح یافت می‌شود. زیرا تنها اوست که "هیچ گناه نکرد، و فریبی بر زبانش یافت نشد." (رسالۀ اول پطرس ۲:‏۲۲).طبق کلام خدا "همه گناه کرده‌اند" (رساله به رومیان ۳:‏۲۳). هرچند تاوان یا مزد گناه به‌وسیلۀ ایمان به مرگِ مسیح بر صلیب، و رستاخیز او از مردگان، بخشیده می‌شود و روحاً تولدی تازه می‌یابیم، اما آثار گناه در بدن ما باقی می‌ماند، تا روزی که این بدن نیز مانند روح‌مان تازه شود، یعنی بدنی مانند بدنِ مسیح پس از زنده شدنش دریافت کنیم (رساله به فیلیپیان۳:‏۲۱). ما هرگز نمی‌توانیم با این بدن در حضور خدای پاک و قدوس بایستیم، مگر اینکه خدا بی‌گناهیِ کاملِ مسیح را به حساب ما بگذارد، که این همان معنایِ روحانیِ پوشیدن ردای پارسایی مسیح می‌باشد! در انجیل در این باره می‌خوانیم: "از اوست که شما در مسیحْ عیسی هستید، در او که از جانب خدا برای ما حکمت شده است، یعنی پارسایی، قدوسیت و بهای رهایی ما." (رسالۀ اول به قرنتیان ۱:‏۳۰).
متاسفانه، در زندگیِ بسياری از کسانی که خود را مسیحی می‌دانند، چنین دگرگونی‌ای دیده نمی‌شود! علت آن شاید این باشد که آنها ایمان خود را بر احساساتِ خود، و یا بر آنچه از انسان شنیده‌اند، بنا نهاده‌اند، نه بر آنچه کلام خدا می‌فرماید که در اتحاد با مسیح زندگی کنیم (رساله به کولسیان ۲:۶)، و آنچنان که او رفتار می‌کرد، رفتار کنیم (رسالۀ اول یوحنا ۲:‏۶). در این صورت است که حضور مسیح را دائم با چشمِ ایمان در کنار خوداحساس خواهیم نمود (مزمور ۱۶:‏۸)! دعا کنیم این فیض در ما ادامه یابد و دائماً در زندگی ما محسوس شود! ولی باید دانست که فیض خدا به دلهای بسته داخل نمی‌شود! توبه در اثرِ "اندوهی که برای خدا است"، دل را به‌سوی فیضِ خدا می‌گشاید (رسالۀ دوم به قرنتیان ۷: ۹ و۱۰). خدا از فیض بیکران خود، غمی برای گناهانمان به ما می‌دهد، تا با توبه کردن از آنها، وجودمان تغییر یابد، یعنی افکار، امیال و ارادۀ ما.
بارها شنیده‌ایم که بعضی می‌گویند: "مسیح یا روح‌القدس در من است"، ولی بعدها معلوم شده که چندان اطلاعی از کتاب‌مقدس ندارند. اگر کسی نخواهد کلام خدا را بشنود، بفهمد، در دلِ خود جای دهد و به اجرا درآورد، نباید چنین ادعایی بکند. زیرا مسیح به‌وسیلۀ کلامش در ما می‌ماند، و موجب پاکی و رشد روحانیِما می‌شود (انجیل یوحنا ۱۵:۳؛ افسسیان ۵:‏۲۶؛ عبرانیان ۵:‏۱۲). روح‌القدس به‌وسیلۀ کلامِ "زنده و با نفوذ" خدا (عبرانیان ۴:‏۱۲) که در خزانۀ دلِ ما جای دارد، به ما تولدی تازه می‌بخشد! پُر شدن از روح‌القدس نیز به معنایِ پُر شدن از قدرت او و کنترل شدن به‌وسیلۀ اوست. زیرا او شخص سوم از تثلیثِ اقدس است، نه فقط یک قدرت! او جلال مسیح را در ما نمایان می‌سازد. مسیح در این باره می‌فرماید: "او (روح‌القدس ) مرا جلال خواهد داد، زیرا آنچه را از آنِ من است گرفته، به شما اعلام خواهد کرد." (انجیل یوحنا ۱۶:‏۱۴).
عیسی مسیح از آسمان به زمین آمد تا کسانی را که می‌خواهند به او ایمان آورند و مطابق ارادۀ او زندگی کنند، از گناه پاک کند، روحاً از نو بیافریند، با خدا آشتی دهد و به نزد خود به آسمان ببرد. او که ارادۀ پدر خود را به انجام رسانده بود، در آخرین لحظات زندگیِ زمینیِ خود، بر صلیب چنین دعا کرد:"ای پدر، روح خود را به دستان تو می‌سپارم." (انجیل لوقا ۲۳:‏۴۶).
ما بارها این آخرین دعای مسیح را در انجیل خوانده‌ایم، و خود نیز بارها در بیماری و یا در مواقعی که خطر مرگ در پیش بوده، این دعا را با اطمینان کامل کرده‌ایم. زیرا بنیاد زندگی روحانیِ ما بر مفهوم این آیه استوار است که در آن، مسیح می‌فرماید: "نه هر که مرا سرورم، سرورم خطاب کند به پادشاهی آسمان راه یابد، بلکه تنها آن که ارادۀ پدر مرا که در آسمان است، به‌جا آوَرَد." (انجیل متی ۷:‏۲۱). ارادۀ خدا نیز تنها در کتاب‌مقدس، به‌وسیلۀ الهامِ روح‌القدس مکشوف شده است. حتماً شرایط مستجاب شدن این دعا و نیز این هشدار انجیل را به دیگران بشارت داده‌ایم که می‌فرماید:"هان، اکنون زمان لطف خداست؛ هان، امروز (منظور هر روز است) روز نجات است." (رسالۀ دوم به قرنتیان ۶:۲).
پس تا وقت باقی است، به مسیح پناه ببریم و از او بخواهیم که به مافیض عطا فرماید تا گناه را، در هر شکل که باشد، با قدرتِ روح‌القدس، از خود دور سازیم. پولس رسول می‌فرماید:"خدا ما را نه برای غضب، بلکه برای کسب نجات به‌واسطۀ خداوندمان عیسی مسیح تعیین کرده است، که به‌خاطر ما مرد، تا چه بیدار باشیم و چه خفته، با او زندگی کنیم." (رسالۀ اول به تسالونیکیان ۵:‏۹-‏۱۰).
خواهران و برادران عزیز در مسیح، باور کنید که آنچه از نظرتان گذشت، یگانه راهی است که با پیمودنِ آن به‌همراهیِ مسیح، به بهشت راه می‌یابیم. هیچ راهِ دیگری به جز این راه وجود ندارد (انجیل یوحنا ۱۴:‏۶). چه زیباست این گفتۀ حکیمانۀ یکی از دانشمندان عالیقدر عالمِ مسیحیت که ترجمۀ آن چنین است: "هدفْ بر دنیایِ آینده دار که این دنیا را هم به دست خواهی آورد؛ هدف بر این دنیای خاکی دارکه هر دو دنیا را از دست خواهی داد."
در خاتمه، باید اضافه کنیم که خدا ما را برای زیستن در بهشت آفریده است ولی اين دنیا تحت سلطۀ "شيطان يا خدای این جهان"(سیستم تاريک دنیوی) است (رسالۀ اول یوحنا ۵:‏‌‏۱۹؛ رسالۀ دوم به قرنتیان ۴:۴). خدا اجازه می‌دهد که ما در کورۀ آزمایش و زحمات، آنچنان تصفیه شویم که وقتی او بر ما می‌نگرد، صورت مسیح را در ما ببیند (رساله به غلاطیان۱۹:۴). برای تصفیۀ کامل طلا، آن را در کوره می‌گذارند و حرارت را بالا می‌برند تا وقتی که صورت خود را در طلای ذوب‌شده همچون در آئینه ببینند! در انجیل در این باره می‌خوانیم: "این افتخار نصیب شما شده که نه تنها به مسیح ایمان آورید، بلکه در راه او رنج هم ببرید." (رساله به فیلیپیان ۱:‏۲۹).
اگر "اقرار نموده‌ايم که عيسی، پسر خداست و از محبت خدا نسبت به خود آگاهيم و به آن اطمينان داريم و با محبت‌ زندگی می‌کنيم، در خدا ساکن هستيم و خدا در ما. به اين وسيله محبت در ما به کمال رسيده است تا در روز داوری اعتماد داشته باشيم، زيرا زندگی ما مانند زندگی مسيح در اين جهان است." (رسالۀ اول یوحنا ۴:‏۱۵-‏۱۷). پس، در روز داوری شرمنده نخواهیم شد، بلکه با اطمینان و شادی در حضور او خواهیم ایستاد. و این همان خبرِ مهمِ انجیل است که "خدا محبت است"! با دیدنِ اوجِ این محبت در صلیبِ مسیح، ما نه تنها مطمئن می‌شویم، بلکه به زانو درآمده، او را که "تا به ابد زنده است" برای این محبتِ عظیم او نسبت به ما، حمد و ثنا و شکر و سپاس می‌خوانیم!
در انجیل می‌خوانیم: "پس، بسیار مراقب باشید که چگونه رفتار می‌کنید، رفتاری نه چون نادانان بلکه چون دانایان. فرصتها را غنیمت شمارید، زیرا روزهای بدی است. پس نادان نباشید، بلکه دریابید که خواست خداوند چیست." (رساله به افسسیان ۵‏:۱۵-‏۱۷). ممکن است کسی بگوید: "انجام این همه از عهدۀ ما خارج است". اما خاطرجمع باشیم که اگر این همه را هدف زندگیِ خود قرار دهیم، و از امر خداوند اطاعت کنیم (رسالۀ دوم پطرس ۳:‏۱۸)، حتماً در اثر فیضِ مسیح موفقیّت از آنِ ما خواهد بود.
در این مطالعۀ کلام، چه بهتر که هر یک از آیات را در کتاب‌مقدس بخوانیم تا روح‌القدس مفهوم آن را بر ما روشن سازد. آنگاه، آن را در خزانۀ دل خود مخفی می‌سازیم و با مفهومی که در مقاله آمده است، مقایسه نموده، به یاری خدا که همه باید از او تعلیم یابیم (ر.ک. انجیل یوحنا ۶:‏۴۵)، حقیقت را دقیقاً درک خواهیم کرد. زیرا اگر درک نکنیم، مسیح می‌فرماید: "آن شـَرور می‌آید و آنچه را در دل او کاشته شده، می‌رباید." (انجیل متی ۱۳:‏۱۹).

مسیحی شدن و یافتن نجات و حیات جاودانی

مسيحی شدن، انجام يک سری مراسم خاص مذهبی و يا پيوستن به يک دين جديد نمی‌باشد.
رفتـن به کليسا و انجام يک سری مراسم و تشريفات خاص مذهبی، بخودی خود، باعث مسيحی شدن کسی نمی‌شود. مسيحی شدن، به معنای برقرار گشتن يک رابطه و مشارکت حقيقی و خالص و شخصی، با خدا می‌باشد که خالق کل کائنات و ما انسانها است.
برطبق کلام خدا درانجيل شريف، رساله به روميان، فصل سوم، آيه ٢٣ "همه گناه کرده‌اند و از جلال خدا محرومند،". آدم و حوا، اجداد انسان، متأسفانه از خدا نافرمانی کرده و مرتکب گناه شدند و بهمين علت، گناه وارد نسل بشر شد وهمه را آلوده ساخت. اين موضوع را می‌توانيم در همه انسان‌ها مشاهده کنيم چون ما ذات و طبيعتی گناه‌آلود داريم و در افکار و سخنان و اعمال خود گناه می‌کنيم. کلام خدا، در رساله به روميان، فصل ششم، آيه ٢٣ می‌فرمايد: "زيرا مزدی که گناه می‌دهد موت است، . . ." و موت يعنی جدايی از خدا. چون خدا قدوس و پاک است و نمی‌تواند گناه را تحمل کند، با وجود عشق و محبتی که او نسبت به انسان دارد، رابطه و مشارکت و دوستی با انسان را رد می‌کند. انسان گناهکار، با وجود گناهان خود، نمی‌تواند به حضور خدای قدوس و پاک راه يافته و با او رابطه و مشارکت داشته باشد. ضمناً، انسان گناهکار با اعمالش که از ذات و دل آلوده به گناه او بيرون می‌آيد، نمی‌تواند خدا را خشنود بسازد مگر اينکه گناهانش آمرزيده شده و دل و وجودش از گناه پاک گردد.
خدا همچنين عادل است و گناه را بدون مجازات نمی‌گذارد. گناهکار به خاطر گناه، هرچه که باشد، خواه آنچه که اراده و خواست خدا بوده وانجام نداده و يا آنچه خواست خدا نبوده و انجام داده، در داوری به حق خدا محکوم و مجازات خواهد شد. بله، گناه، رابطه ما را با خدا از بين برده و مثل دره‌ای که در ميان دو کوه قرار دارد، جدايی در بين خدا و انسان بوجود آورده است. انسان گناهکار و محکوم به هلاکت، برای برقرار شدن رابطه‌اش با خدا، احتياج به نجات دهنده دارد يعنی شخصی که انسان را از گناه و نتايج شوم آن نجات داده و مثل پلی او را به خدا متصل کند.
در مورد نجات دهنده، خوب است بدانيم که اولاً، او بايستی کاملاً بی‌گناه و پاک باشد يعنی هم در ذات و هم در فکر و کلام و عمل، بدون گناه باشد. پس، نجات دهنده انسان، نمی‌تواند از نسل بشری باشد که آلوده به گناه است. بايد توجه داشت که نطفه عيسی مسيح، نجات دهنده بشريت، از انسان گناهکار در رحم مريم باکره قرار نگرفت بلکه براساس کتابمقدس: "مريم، مادر عيسی، از روح القدس حامله شد" (متی ١: ١٨ و ٢٠). عيسی مسيح، نجات دهنده بشر، نه فقط ذات و طبيعتی مقدس و بدون گناه داشت، بلکه هيچگاه در زندگی خود مرتکب گناهی نشد. در انجيل عيسی مسيح، در باره اين نجات دهنده بی‌همتا می‌خوانيم: "او هيچ گناه نکرد، و فريبی بر زبانش يافت نشد" (اول پطرس ٢: ٢٢). "ما به چنين کاهن اعظمی نياز داشتيم، کاهنی قدوس، بی‌عيب، پاک، جدا از گناهکاران، و فراتر از آسمانها" (عبرانيان ٧: ٢٦). دوماً، نجات دهنده انسان، بايد بتواند جريمه گناه ما را با خون و مرگ خود بپردازد، يعنی او بجای ما انسان‌ها مجازات گناهان ما را قبول کرده و بعوض ما بميرد. براساس کتاب مقدس، " زيرا جان هر موجودی در خون اوست و من خون را به شما داده‌ام تا برای کفاره جانهای خود، آن را بر روی قربانگاه بپاشيد. خون است که برای جان کفاره می‌کند" (لاويان ١٧: ١١). " . . . خود مسيح يک بار برای هميشه به خاطر گناه بشر مرد، يعنی يک شخص بی‌گناه در راه گناهکاران مرد تا ما را به حضور خدا بياورد . . ." (اول پطرس ٣: ١٨). " خون مسيح چقدر بيشتر انسان را پاک می‌گرداند، او خود را به عنوان قربانی کامل و بدون نقص به وسيله روح جاودانی به خدا تقديم کرد. خون او وجدان ما را از اعمال بيهوده پاک خواهد کرد تا ما بتوانيم خدای زنده را عبادت و خدمت کنيم" (عبرانيان ٩: ١٤).
خبر خوشی که برای شما داريم اين است که، در حدود دو هزار سال پيش، خدا بخاطر عشق و محبت خود، قدم آشتی با انسان گناهکار را برداشت يعنی حاضر شد مظهر و يا از لحاظ روحانی، پسر خود عيسی مسيح را به جهان بفرستد تا مثل يک قربانی کامل و بی‌عيب، بخاطر ما و برای پرداخت جريمه گناهان ما، بر روی صليب بميرد. انجيل شريف، يوحنا، فصل سوم، آيه ١٦ می‌فرمايد: "زيرا خدا جهانيان را آنقدر محبت نمود که پسر يگانه خود را داد تا هرکه به او ايمان بياورد هلاک نگردد بلکه صاحب حيات جاودان شود". همچنين کلام خدا در روميان، فصل سوم، آيات ٢٤ تا ٢٦ می‌فرمايد: "اما با فيض خدا همه بوساطت عيسی مسيح که آنان را آزاد می‌سازد، بطور رايگان، نيک محسوب می‌شوند. زيرا خدا مسيح را بعنوان وسيله‌ای برای آمرزش گناهان که با ايمان بخون او بدست می‌آيد در مقابل چشم همه قرار داده و با اين کار، خدا عدالت خود را ثابت نمود زيرا درگذشته بسبب بردباری خود گناهان آدميان را ناديده گرفت تا در اين زمان، عدالت خدا کاملاً بثبوت برسد، يعنی ثابت شود که خدا عادل است و کسی را که به عيسی ايمان می‌آورد نيک می‌شمارد."
حق‌جوی عزيز، عيسی مسيح خداوند که بعد از مرگ بر روی صليب و تدفين، دوباره زنده شد و اکنون زنده است، بر در قلب شما ايستاده در را می‌کوبد و مايل است وارد قلب و زندگی شما بشود. او می‌خواهد تمام گناهان شما را ببخشد و رابطه و مشارکت واقعی و بسيار نزديک، بين شما و خدای قدوس برقرار سازد و به شما حياتی جديد و ابدی در خدا ببخشد. اگر آنچه را که ذکر شد، قبول داشته باشيد، کافی است که از گناه توبه کرده و به عيسی مسيح خداوند ايمان آوريد. کلام خدا در انجيل شريف می‌فرمايد: "زيرا اگر با لبان خود اعتراف کنی که عيسی، خداوند است و در قلب خود ايمان آوری که خدا او را پس از مرگ زنده ساخت نجات خواهی يافت. زيرا انسان با قلب ايمان می‌آورد و نيک محسوب می‌گردد و با لبهای خود به ايمانش اعتراف می‌کند و نجات می‌يابد" (روميان ١٠: ٩ و ١٠). "من پشت در ايستاده در را می‌کوبم اگر کسی صدای مرا بشنود و در را باز کند وارد می‌شوم و با او شام خواهم خورد و او نيز با من" (از سخنان عيسی مسيح در انجيل شريف، مکاشفه ٣: ٢٠).
می‌توانيد با يک دعای ساده و صميمی که از روی ايمان باشد، اينطور با خدا صحبت کنيد: ای خدای پاک و مقدس، من می‌دانم که بر طبق کلام تو، کتاب مقدس، گناهکار و از جلال تو محروم هستم. من قبول دارم که عيسی مسيح خداوند، بخاطر گناهان من، به صليب کشيده شد و جانش را برای پرداخت جريمه گناهان من داد. قبول دارم که او سه روز بعد از مرگ دوباره زنده شد و زنده است. پدر آسمانی، از تو خواهش می‌کنم گناهان مرا بيامرز و پاک کن و به من حياتی جديد و ابدی در خودت ببخش. به اسم عيسی مسيح دعا می‌کنم، آمين.
به محض اينکه به مسيح رو آوريد و از راه ايمان با او متحد شويد، براساس کلام خدا در انجيل شريف، چند چيز درقلب و زندگيتان صورت می‌گيرد:
اولاً، تمام گناهان شما آمرزيده و برطرف می شود، روح خدا در قلب شما ساکن می گردد و شما تولد تازه و حياتی جديد در مسيح می‌يابيد (براساس کولسيان ٢: ١٣، روميان ٨: ٩، تيطس ٣: ٥).
دوماً، فرزند خدا گشته و از تمام مزايای فرزند خواندگی برخوردار خواهيد شد (براساس روميان ٨: ١٦ و ١٧، افسسيان ١: ٣).
سوماًً، از سلطه و اسارت گناه و نفس گناه آلود و شيطان آزاد می‌شويد (براساس روميان ٦: ٦ و ٧، افسسيان ٢: ١ و ٢، کولسيان ١: ١٣، يوحنا ٨: ٣١ و ٣٢).
چهارماً، از موت و هلاکت و جدايی ابدی از خدا رهائی يافته و صاحب حيات جاودان می‌شويد (براساس يوحنا ١٠: ٢٨، روميان ٦: ٢٣، اول يوحنا ٥: ١٣).
در خاتمه، براساس انجيل شريف، در اتحاد با عيسی مسيح، می‌توانيد بوسيله ايمان و صبر، وعده‌های عالی و نيکوی خدا را که در کلام او ذکر شده، از آن خود سازيد (عبرانيان ٦: ١٢). آمين.

۱۳۹۶ آذر ۲۹, چهارشنبه

داستان واقعی از تولد عیسی مسیح

http://www.apg29.nu/bild/jesus-i-krubbam-1323115040.jpg

خوانده شده در اینجا در مورد داستان واقعی از تولد عیسی مسیح!


پیام فرشته به مریم

در ماه ششم جبرائیل فرشته از جانب خدا به باکره در شهر ناصره جلیل فرستاده شد. او به مردی به نام یوسف نامزد شده بود، خاندان داود بود، و نام این دختر مریم بود. فرشته در آمد و به او گفت، "شاد باش، شما را عفو کرد. خداوند با توست." اما او تا حد زیادی در سخنان خود مشکل بود و تعجب آنچه این تبریک می تواند به معنای. و فرشته به او گفت: "نترس، به نفع مریم شما پیدا کرده اند با خدا بنگر، شما باید تصور و تحمل یک فرزند، و نباید نام او را عیسی مسیح او بزرگ خواهد بود و به نام پسر از بالاترین و خداوند. خدا او را از تاج و تخت پدرش داود را او را بیش از خاندان یعقوب را برای همیشه سلطنت رسید. پادشاهی خود را هرگز به پایان خواهد " مریم به فرشته گفت: «چگونه باید این باید انجام شود؟ هیچ مردی به من دست نزده." فرشته جواب داد: "روح القدس بر تو خواهد آمد، و بالا ترین را به شما. بنابراین متولد خواهد شد مقدس نامیده می شود، پسر خدا است. و ببین، نسبت الیزابت خود را به در سن او نیز یک پسر دارد. شوهر او را تحت الشعاع قرار گفت: در ماه ششم بی ثمر است، او در حال حاضر برای با خدا هیچ چیز غیر ممکن است. " مریم گفت: «بنگر، کنیز خداوند. ممکن است آن را به من با توجه به کلمه خود را انجام داده است." و فرشته او را ترک کرد.

مریم و الیزابت

در آن زمان، مریم با عجله به یک شهر در کشور تپه یهودا و وارد خانه زکریا و الیزابت. وقتی الیزابت سلام مریم را شنید، نوزاد همگانی روندی در رحم او، و او را با روح القدس پر شد و با صدای بلند فریاد زد: "خوشا به حال شما در میان زنان، و مبارک است ثمره رحم تو اما چرا این اتفاق می افتد به من، که مادر خداوندم به من می آیند؟ همینکه صدای تبریک خود را گوش من رسید، شخص ساده و معصوم در من با شادی پرید و برکت او که ایمان، برای وجود خداوند گفته است شما باید به حقیقت می پیوندند ".



 

تولد عیسی مسیح

با تولد عیسی مسیح آن را انجام داد چنین است: مادرش مریم به یوسف espoused بود، اما قبل از آنها گرد هم آمدند، معلوم شد که او باردار توسط روح القدس بود. یوسف، شوهر او، خوب و عادل بود. او بی احترامی بر او کشیدن نیست، و بنابراین تصمیم گرفت به طور مخفیانه او را طلاق دهد. اما زمانی که او از این فکر، ناگهان، در خواب ظاهر شد یک فرشته خداوند وجود دارد را به او و گفت: «ای یوسف پسر داود، انجام نمی شود ترس به مریم به عنوان همسر خود را، برای کودک در او است که از طریق روح القدس. او یک پسر را تحمل، و نباید پاسخ نام خود عیسی مسیح، برای او باید مردم خود را از گناهانشان نجات دهد. " این همه، انجام شد که ممکن است انجام آن خداوند از طریق پیامبر گفته بود: بنگر، باکره باید تصور و تحمل یک پسر، و آنها باید نام خود امانوئل، که در حال تعبیر است، خدا با ما تماس بگیرید. یوسف وقتی از خواب بیدار از خواب بود به عنوان فرشته خداوند امر فرموده بود، و همسرش به خود گرفت. اما او مطمئن شوید که تا او به هنگام تولد به یک پسر داده بود. و او نام خود را به نام عیسی مسیح.
و آن را در روز اتفاق افتاده سزار آگوستوس با صدور حکمی که تمام جهان باید مشمول مالیات. این نخستین سرشماری بود، و آن را نگه داشته بود که Kvirinius حاکم سوریه بود. همه داد سپس دور به ثبت نام، هر کدام به شهرستان خود. بنابراین یوسف نیز از شهر ناصره جلیل به یهودیه رفت، به شهرستان از دیوید که بیت لحم نام، چرا که او از خاندان داود و خانواده بود. او به آنجا رفت به با مری ثبت نام همسر حمایت خود، با کودک است. هنگامی که آنها وجود دارد، زمان بود که او را می تولد را. و او را بیرون آورده پسر نخستزاده او، و او پیچیده شده و او را در یک آخور گذاشته، زیرا فضایی در مسافرخانه وجود دارد.



چوپان

در همان منطقه، ساکن برخی چوپان، که دراز وجود دارد و گله خود را، شب را تماشا کردند. سپس فرشته خداوند قبل از آنها و جلال خداوند در اطرافشان درخشید، و آنها وحشت زده شدند. اما فرشته گفت: "نترس: برای، ناگهان، من شما را خبر خوب از شادی بزرگ برای همه مردم از آنجا که امروز به یک نجات دهنده شده است به شما در شهر داود به دنیا آمد، و او مسیح خداوند است و این نشانه است: شما باید شخص ساده و معصوم پیدا پیچیده در قنداق و در آخور خوابیده. " و ناگهان با آن فرشته فوج بزرگی از سپاه آسمانی ستایش خدا وجود دارد:
"جلال بر خدا در بالاترین
و در صلح و آرامش زمین،
به انسان لذت خود را. "
هنگامی که فرشتگان به آسمان رفته بود، چوپانان به یکدیگر گفتند: "اکنون بیایید به بیت لحم بروید و این چیزی است که اتفاق افتاده است که خداوند به ما در مورد گفت ببینید." آنها دور با عجله و مریم و یوسف و شخص ساده و معصوم دروغ گفتن در آخور. و زمانی که آنها آن را دیده بود، به آنها گفته آنچه را به آنها گفته شده بود در مورد این کودک است. همه کسانی که آن را شنیده در چه چوپان به آنها گفت تعجب است. اما مریم تمام این چیزها را نگه داشته و آنها را در قلب او بمب. و چوپان بازگشت، ستایش و تمجید از خدا برای همه آنها شنیده و دیده بودند، فقط به عنوان آنها گفته شده بود.





 

حکیمان

وقتی عیسی در زمان هیرودیس پادشاه در بیت لحم یهودیه به دنیا آمد، ناگهان، از شرق به اورشلیم آمد وجود دارد که مردان عاقل و پرسید: "کجا متولد شده است پادشاه یهود؟ ما شاهد ستاره او را در شرق، و آمده تا او را عبادت." وقتی هیرودیس پادشاه این را شنید، بسیار مضطرب شد و تمام مردم اورشلیم با او. و او جمع تمام کاهنان و علمای دین ارشد مردم و از آنها خواست که در آن مسیح باید به دنیا آمد. آنها پاسخ داد: "در بیت لحم یهودیه، برای نتیجه آن است که توسط حضرت نوشته شده است: شما بیت لحم، سرزمین یهودا، هستند حداقل در میان شاهزادگان یهودا نیست، برای از تو خواهد آمد فرماندار، که قوم من اسرائیل حکومت"
سپس هیرودیس مخفیانه به مردان عاقل و از آنها خواست زمانی که ستاره ظاهر شده بود. سپس او آنها را به بیت لحم فرستاده و گفت: "برو و جستجو را به دقت برای کودک، و هنگامی که شما او را پیدا کرده اند، به من اطلاع بده به طوری که من بیش از حد ممکن است بیایند و او را پرستش." آنها به پادشاه گوش و رفت. و در حقیقت، ستاره که آنها تا به حال دیده بود قبل از آنها رفت تا آن را بیش از مکانی که در آن کودک بود متوقف شد. وقتی ستاره، آنها از شادی بزرگ دیدم. و آنها را به خانه رفت و کودک با ماری را دیدم مادر خود را. سپس آنها به زمین افتاد و به پرستش آن، و آنها گنجینه های خود را در زمان و هدیه به نوزاد داد: طلا، کندر و مر. و سپس آنها را در خواب هشدار داده شده بود به بازگشت به هیرودیس، آنها یک مسیر خانه های مختلف به کشور خود گرفت.




پرواز به مصر

زمانی که مردان عاقل رفته بود، ناگهان، در خواب به یوسف ظاهر شد یک فرشته خداوند وجود دارد و گفت: «برخیز و فرزند جوان و مادر خود و به مصر فرار و اقامت وجود دارد تا زمانی که من تو را به واژه: هیرودیس خواهد شد به جستجو برای کودک آن را بکشند. " جوزف پس از آن افزایش یافت و شب را با فرزند خود و مادر خود را گرفت و به مصر رفت. او در آنجا ماند تا زمان مرگ هیرودیس، که آن را ممکن است انجام آن خداوند از طریق پیامبر گفته بود: از مصر من پسرم نامیده می شود.


نوزادان هیرودیس

وقتی هیرودیس دیدم که او توسط مردان عاقل گمراه شده بود، خشمگین بود، و او تمام پسران در بیت لحم و در سراسر مناطق اطراف آن که دو سال و زیر بود، کشت با توجه به زمان که او به دقت نشان می دهد گرفته شده مردان است. پس از آن انجام شد که که از طریق ارمیای نبی صحبت شد: صدایی در رامه شنیده شد، ندبه و زاری با صدای بلند: راشل سوگواری کودکان او، و او نه آرامش خواهد بود، چرا که آنها دیگر وجود داشته است.


بازگشت به اسرائیل

وقتی هیرودیس مرده بود، ناگهان، در خواب در مصر ظاهر شد فرشته خداوند به یوسف وجود دارد. فرشته گفت: "بلند شو و فرزند جوان و مادرش و رفتن به سرزمین اسرائیل، برای کسانی که می خواستم به زندگی کودک مرده اند." او سپس برخاست و طفل و مادر خود را گرفت و به سرزمین اسرائیل. اما زمانی که او شنیده ام که Archelaus پادشاه یهودیه پس از پدر خود هیرودیس بود، او جرات نمی وجود دارد. و سپس او را در یک رویا بود این هشدار داده شده بود، او را به منطقه جلیل را پس گرفتند. که ممکن است انجام آن توسط پیامبران که عیسی می شود به نام ناصری سخن گفته بود: او در شهرستان به نام ناصره ساکن شد.


عیسی ختنه

هنگامی که هشت روز، انجام شد و کودک باید ختنه، نام خود را عیسی، نام فرشته به او داده بود قبل از او در زندگی مادرش تصور می شد نامیده می شد.


عیسی در معبد ارائه

هنگامی که زمان تصفیه خود را در طول بود، آن را در قانون موسی تجویز شد، آنها او را به ارمغان آورد تا به اورشلیم به او ارائه به خداوند، به عنوان آن در قانون خداوند امر فرموده بود، "هر پسر نخستزاده که رحم باز می شود باید به عنوان مقدس را به شمارش خداوند. " آنها حتی قربانی یک جفت قمری یا دو جوجه کبوتر، با توجه به قانون از پروردگار.
در آن زمان بود در اورشلیم مردی به نام شمعون وجود دارد. او عادل و مؤمن بود، انتظار برای تسلی اسرائیل، و روح القدس بر او بود. و از روح القدس، او وحی که او باید مرگ را نمی بینم قبل از او مسیح خداوند را دیده بود دریافت کرده بود. به رهبری روح او را به معبد آمد، و هنگامی که پدر و مادر در فرزند عیسی را به برای او انجام آن را به عنوان سفارشی تحت قانون داشت، او را در آغوش گرفت و ستایش خدا، گفت:
"پروردگار، در حال حاضر اجازه دهید بنده خود را به پایان روز خود را در صلح،
به شما به عنوان وعده داده اند.
برای چشمان من را دیده اند، نجات خود را،
که شما قبل از مواجهه با همه مردم آماده،
نور وحی را به امتها
و برای شکوه و عظمت خود را به مردم اسرائیل است. "
پدر و مادر خود تعجب آنچه در مورد او گفته شد. و شمعون ایشان را برکت و به مریم گفت: مادرش: «اینک این کودک برای پاییز تنظیم و برخاستن بسیاری در اسرائیل و برای نشانه که در تناقض خواهد شد آره، همچنین از طریق روح خود را باید یک شمشیر بنابراین باید آن را نشان داد. چه بسیاری از مردم را در قلب خود فکر می کنم. "
همچنین یک نبوت، آنا، دختر Phanuel، از قبیله اشر وجود دارد. او به سن آمده بود. به مدت هفت سال او با شوهر از زمان او باکره بود زندگی کرده بود، و او بیوه در حدود هشتاد و چهار سال بود. او هرگز این معبد باقی نمانده، اما خدا با روزه و نماز شب و روز خدمت کرده است. فقط در آن لحظه او آمد و خدا را ستایش و از او به تمام کسانی که در انتظار نجات اورشلیم سخن گفت.
از آنجا که آنها تمام است که در شریعت خداوند نوشته شده بود را برآورده کرده بود، آنها به زادگاه خود را از ناصره جلیل بازگشت. و اما طفل بزرگ و با قدرت و حکمت پر شد و به لطف خدا بر او بود.

عیسی مسیح اولین و آخرین.

18-25 و لوقا 1:: 26-45، 2: 1-40 متن از انجیل متی 1 گرفته شده است.

ایمان به مسیح

اینکه می‌‌گویم عین حقیقت است: هر که به من ایمان بیاورد، می‌‌تواند همان کار‌هایی‌ را بکند که من کرده‌ام و حتی بزرگتر از اینها نیز بکند، چون من نزد پدرم باز می‌‌گردم. شما می‌‌توانید به نام من، هر چیزی از خدا درخواست کنید و من آن را به شما خواهم داد. چون من که فرزند خدا هستم هر چه برای شما انجام دهم، باعث بزرگی‌ و جلال خدا خواهم شد. بلی، به نام من هر چه لازم دارید بخواهید تا به شما عطا کنم. ( یوحنا ۱۴ : ۱۲ - ۱۴ )

۱۳۹۶ آذر ۲۸, سه‌شنبه

نان_روزانه

🕊سپاسگزاری از خداوند
🕊بیائید شکر گزار باشیم
شکرگزاری یکی از احکام مستقیم کتاب مقدس است. عدم شکرگزاری نشانه نا اطاعتی است. ( اول تسالونیکیان ۵ را مطالعه کنید. ) شکرگزاری مهمترین صفت اخلاقی یک فرد مسیحی است که به اراده مربوط است و نه احساسات. برای این که ما شکرگزار باشیم لزوما نباید حس شکرگزاری داشته باشیم. مانند افرادی که به کودکان خود آموزش داده اند که بگویند.” متشکرم” به عنوان مثال در انگلستان از بچه ها این انتظار می رود که حتی پیش از آنکه چیزی را دریافت کنند تشکر کنند. این به معنای رفتار درست است. خداوند نیز غالباً با ما چنین برخورد می کند و از ما انتظار دارد که حتی پیش از آنکه چیزی را دریافت کنیم به او بگوئیم متشکرم. اگر صبر کنیم تا اول آن را دریافت کنیم و بعد شکرگزاری کنیم آنرا بدست نمی آوریم
” صلح مسیح بر دلهایتان حکم فرما باشد زیرا فرا خوانده شده اید تا چون اعضای یک بدن در صلح و صفا به سر برید و شکرگزار باشید .کلام مسیح به دولتمندی در شما ساکن شود و با مزامیر سرود ها و نغمه هایی که از روح است با کمال حکمت یکدیگر را پند و تعلیم دهید و با شکرگزاری و از صمیم دل برای خدا بسرائید و هر آنچه کنید در گفتار و چه درکردار همه را به نام خداوند عیسی انجام دهید و به واسطه او خدای پدر را شکر گزارید. ” ( کولسیان ۳ :۱۵ – ۱۷
این متن از ما دو چیز می خواهد. انجام هر چیز در نام عیسی و شکرگزاری در زمان انجام کارها. خواه این کار پاک کردن دستشویی باشد، خواه راندن ماشین یا نوشتن یک نامه. به کار گیری این اصول به ما دیدگاهی صحیح از درست و غلط ارائه می دهد. اگر کاری وجود دارد که ما صادقانه نمی توانیم آنرا در نام عیسی انجام دهیم و شکرگزار باشیم بهتر است آنرا انجام ندهیم. این فرمول لیست بلندی از کارهایی که باید انجام دهیم و کارهایی که نباید انجام دهیم را از زندگیمان حذف می کند. این اصلی ساده برای هدایت شما در سخنان و اعمالتان است

خداوندا تو را به خاطر تمام آنچه برای مان انجام داده ای شکر می کنم. اعلام می کنم که من هر کاری را در نام عیسی خداوند انجام می دهم و در حالی که آن کار را انجام می دهم خدای پدر را شکر می گویم. زیرا من باید شکرگزار باشم. آمین🙏

#نان_روزانه
#درک_پرینس✝✝✝

✝چگونه وقت پيدا كنيم ؟✝

اگر عيسى مسيح حاضر است وارد زندگى هاى ما شود و خود را از لابلاى صفحات كلامش بر ما مكشوف كند، آيا بی انصافی نيست كه بگوييم براى او وقت نداريم ؟
ممكن است از اينكه مى بينيد بايد خيلى بيشتر از اينها به مطالعه كتاب مقدس وقت دهيد قدرى احساس خطر مى كنيد.شايد پيش خود مى گوييد كه برايتان مقدور نيست آن همه وقت صرف مطالعه كتاب مقدس كنيد. پس بايد با عرض معذرت بگويم كه در اشتباهيد.وقتى كه به مطالعه و بررسى كتاب مقدس اختصاص داده مى شود بى نهايت ارزشمند و گرانبهاست.بايد براى او وقت پيدا كنيم. اما كسى كه مشغوليت هاى مختلف دارد و بى نهايت سرش شلوغ است  چگونه مى تواند وقت پيدا كند؟مى خواهم پيشنهاد كنم همين امروز روزهاى زندگى تان را در حضور خدا مرور كنيد و ببينيد كدام كارهاست كه ارزش ندارد برايشان وقت صرف كنيد.به شما اطمينان مى دهم كه اگر صادقانه در دعا از او راهنمايى بخواهيد،كمك تان خواهد كرد اولويت هاى زندگى خود را به درستى دريابيد، و به شما نشان خواهد داد كه در چه مواردى مى توانيد در وقت خود صرفه جويى كرده، بتوانيد وقت كافى براى ارتباط با خدا اختصاص دهيد.به ياد داشته باشيم كه به عنوان افرادى مسيحى بايد بابت چگونگى استفاده از وقت مان به خدا حساب پس دهيم. بنابراين آن را هدر ندهيد. روزهايتان را به درستى برنامه ريزى كنيد، و آن وقت خواهيد ديد كه چگونه وقت پيدا خواهيد كرد.
(اى پدر، مى دانم كه هنر وقت پيدا كردن از خود من شروع مى شود. كمكم كن اولويت هايم را درست بدانم تا وقت من در وهله اول مال تو باشد. به نام مسيح، آمين.
✝🎄✝🎄✝🎄

۱۳۹۶ آذر ۲۷, دوشنبه

پیام کریسمس


 
 
 
 ما خدایی داریم که در رنج بشر شریک شد! خدای ما، خدایی نیست که آن بالا نشسته باشد و فقط نظاره‌گر مصائب بشری و رنجهای او باشد. او از طریق پسرش، عیسی مسیح، وارد جهان گردید و همچون انسان زیست، همچون انسان رنج برد، و همراه ما اشک ریخت. این است پیام کریسمس. این است پیامی که عید میلاد مسیح دارد.
مردم، در اکثر نقاط جهان، کریسمس را جشن می‌گیرند، بی‌آنکه بدانند در چنین روزی چه اتفاقی افتاد. اما مسیحیانِ معتقد می‌دانند که این روز را به مناسبت میلاد مسیح جشن می‌گیرند. این روز یادآورِ گام نهادن پسر خدا در جهان خاکی است. یادآور این است که "خدا جهان را آنقدر محبت کرد که پسر یگانۀ خود را داد تا هر که به او ایمان آوَرَد هلاک نگردد، بلکه حیات جاویدان یابد." (انجیل یوحنا ۳:‏۱۶). بله، خدا جهان را دوست می‌دارد. هر یک از ما برای او بسیار عزیز هستیم. این محبت آنقدر زیاد بود که او آخرین کاری را که می‌توانست بکند، انجام داد. او خودْ نمی‌توانست قدم به این جهان مادی بگذارد، زیرا خدا غیرمادی است و هیچ‌کس قادر نیست او را ببیند. اما او "جگرگوشۀ" خود را به این جهان فرستاد، ارزشمندترین کسی را که داشت. او "پسر یگانۀ" خود را به جهان فرستاد.
نویسندۀ رساله به عبرانیان، به خوانندگان یهودی‌تبار خود چنین می‌نویسد: "در گذشته، خدا بارها و از راههای گوناگون به‌واسطۀ پیامبران با پدران ما سخن گفت، اما در این زمانهای آخر، به‌واسطۀ پسر خود با ما سخن گفته است، پسری که او را وارث همه چیز مقرر داشت و به‌واسطۀ او جهان را آفرید." (رساله به عبرانیان ۱:‏۱-‏۲). همان‌طور که این نویسنده تحت الهام روح‌القدس فرموده، خدا به این اکتفا نکرد که برای هدایت بشر، پیامبرانی بفرستد. او خودش قدم به پیش گذاشت و در شخص پسرش، عیسی مسیح، به این جهان آمد و در رنج و مصیبت بشر شریک شد. ما خدایی نداریم که در رنج آفریدگان خود شریک نشود. خدای ما با ما اشک ریخت.
همان نویسنده، سخن خود را دربارۀ پسر خدا ادامه داده، می‌فرماید: "او فروغِ جلالِ خدا و مظهر کامل ذات اوست،" (آیۀ ۳). بله، عیسی مسیح، پیش از این که وارد این جهان شود، نزد خدا وجود داشت و به فرمودۀ این آیه، "فروغ جلال خدا" بود، درخشش جلال خدا. او همچنین "مظهر کامل ذاتِ" خدا بود. هرچه خدا بود، او نیز همان بود. به همین جهت است که می‌دانیم خدای ما در رنجهای ما شریک شده است.
نویسنده، در دنبالۀ همین آیۀ سه می‌فرماید: "او پس از پاک کردن گناهان، به‌دست راست مقام کبریا در عرش برین بنشست." عیسی مسیح، این فروغ جلال خدا و مظهر کامل ذات او، آمده بود تا نه فقط نشان دهد که خدا نیز با انسان اشک می‌ریزد، بلکه آمده بود تا چاره‌ای برای گناهان بشر فراهم سازد. او وسیله‌ای مهیا کرد تا گناهان ما را پاک سازد. اما چگونه؟
پولس رسول این نکته را شرح داده، می‌فرماید: "او که همذات با خدا بود، از برابری با خدا به نفع خود بهره نجست، بلکه خود را خالی کرد و ذات غلام پذیرفته، به شباهت آدمیان درآمد. و چون در سیمای بشری یافت شد خود را خوار ساخت و تا به مرگ، حتی مرگ بر صلیب مطیع گردید." (رساله به فیلیپیان ۲:‏۶-‏۸). 
پولس نیز با نویسندۀ رساله به عبرانیان همصدا شده، می‌فرماید که مسیح با خدا همذات بود. او از ازل با خدا بود. اما او از این "برابری" به نفع خود بهره نجست، یعنی آن را غنیمتی نشمرد که بخواهد آن را به هر قیمتی برای خود نگاه دارد، بلکه می‌فرماید که "خود را خالی کرد". وقتی مسیح جلال الهی خود را در آسمان ترک می‌گفت تا در چنین روزهایی به این جهان بیاید، خود را از جلال و شکوه الهی خود "خالی کرد"، یعنی آنها را کنار گذاشت. او "ذات غلام پذیرفت"، یعنی به صورت یک طفل به دنیا آمد، طفلی که برای همۀ نیازهای خود "وابسته" به والدین خویش بود. او "به شباهت آدمیان درآمد".
اما رسالت مسیح به همین‌جا خاتمه نیافت. می‌فرماید: "چون در سیمای بشری یافت شد خود را خوار ساخت." عیسی مسیح در جلال و شکوه آسمانی‌اش وارد این دنیای خاکی نشد، بلکه به صورت نوزادی وابسته، نه در کاخ پادشاهان، جایی که پرستاران، او را شستشو دهند و از مادرش پرستاری کنند، بلکه گهواره‌اش آخور گوسفندان بود. حتی در مسافر‌خانه نیز برایش جایی نبود. مریم و نامزد او یوسف، از ناصره، در ناحیۀ جلیل، به بیت‌لحم در ناحیۀ یهودیه آمده بودند تا در سرشماری رومی‌ها ثبت‌نام شوند. ایشان در واقع، در بیت‌لحم غریب بودند. عیسی مسیح نه تنها گهواره‌اش یک آخور بود، بلکه در غربت نیز وارد این جهان شد. او "خود را خوار ساخت".
اما باز این انتهای ماجرا نیست. سرزمین فلسطین، زادگاه مسیح، در آن روزگار در اشغال رومی‌ها بود. ایشان با پنجه‌ای آهنین بر یهودیان حکمرانی می‌کردند. مسیح، پسر خدا، در یک سرزمین اشغال‌شده چشم به جهان گشود، در میان قومی تحت ستم! اینها چقدر با صحنه‌های شاد و پُرزینت که در این ایام کریسمس در کوچه و بازار می‌بینیم تفاوت دارد! وقتی مسیح قدم به این جهان می‌گذاشت، از این زینت‌آلات و زرق و برق‌ها خبری نبود! او "خود را خوار ساخت".



مریم، مادر عیسی، و یوسف، افراد فقیری بودند. آنها وقتی چند هفته پس از ولادت عیسی، برای اجرای آیینهای طهارت به معبد بزرگِ شهر اورشلیم رفتند، می‌بایست به خدا قربانی تقدیم کنند. طبق دستور شریعت موسی، ایشان می‌بایست برهای یک‌ساله به‌عنوان قربانی تقدیم می‌کردند. اما در شریعت آمده بود که اگر زن و شوهری فقیر باشند، می‌توانند به‌جای بره، دو قمری یا دو جوجه کبوتر تقدیم کنند (کتاب لاویان ۱۲:‏۸). عیسی نه تنها در کاخ پادشاهان و بزرگان به دنیا نیامد، و نه تنها گهواره‌اش آخور گوسفندان بود، بلکه خانواده‌ای فقیر نیز داشت. او مانند بسیاری از ما، در فقر و نداری بزرگ شد. او زندگی سختی را پشت سر گذاشت. خدای ما خدایی است دردآشنا. او در رنجهای ما شریک شده است

برکت خدا


همه ما می‌دانیم که خدا به‌نوعی ما را برکت می‌دهد. همگی ما از نعمتِ حیات برخورداریم و می‌توانیم

آزادانه تنفس کنیم. همه ما از آفتاب و بارانی که خدا بر جمیع آدمیان می‌فرستد بهره می‌بریم. در عین حال

همه ما خواهان چیزی بیش از این برکات هستیم. می‌خواهیم خدا در تک تک مسائل زندگی‌مان ما را برکت دهد. اغلب اوقات وقتی مردم برای اولین بار پیغام نجات را می‌شنوند، کسی که این پیغام را با آنها در میان می‌گذارد به آنان می‌گوید که اگر قلب خود را به خداوند بسپارند، خدا برکات خود را بر آنها جاری خواهد کرد. واقعیت این است که خدا هر قدر هم که ما را برکت دهد، باز اغلب نومید می‌شویم و احساس می‌کنیم که . ما را برکت نمی‌دهد او آیا برکت خدا یعنی پول؟ قدرت؟ نفوذ؟ تحصیلات عالی؟ سعادت؟ خیلی اوقات وقتی از خود می‌پرسیم “چرا خدا آن طور که انتظار داشته‌ایم ما را برکت نداده است ؟”، در واقع منظورمان این است: “چرا زندگی بر وفق مراد ما نیست؟”

در متی ۶‏:‏۳۱‏-‏‏‏‏‏‏‏۳۳ چنین می‌خوانیم: «پس نگران نباشید و نگویید چه بخوریم یا چه بنوشیم و یا چه بپوشیم. زیرا اقوام دور از خدا در پیِ همه این گونه چیزهایند، اما پدر آسمانی شما می‌داند که بدین همه نیاز دارید. بلکه نخست در پیِ پادشاهی خدا و انجام ارادۀ او باشید، آنگاه همه اینها نیز به شما عطا خواهد شد.»

 خدایی که تمام نیازها و احتیاجات ما را می‌داند، به ما می‌گوید لازم نیست نگران احتیاجات‌مان باشیم. وظیفۀ اصلی ما این است که در وهلۀ نخست پادشاهی آسمان را طالب باشیم و آن وقت او نیز نیازهای ما را برآورده خواهد ‌ساخت درست است که برکت خدا نتیجۀ تلاش و کوشش ما نیست، اما در عین حال نباید از فقدان برکت خدا در زندگی خود تعجب‌ کنیم اگر این برکات را تنها برای مقاصد شخصیِ خود می‌خواهیم. یعقوب در رساله خود به‌ روشنی توضیح می‌دهد که چرا بسیاری از ما از برکات خدا در زندگی خود محرومیم:

 «آنگاه نیز که درخواست می‌کنید، نمی‌یابید، زیرا با نیّت بد درخواست می‌کنید تا صرفِ هوسرانی‌های خود کنید.» (یعقوب ۴‏:‏۳).

 بسیاری از اوقات با نقشه‌ها و برنامه‌های خودمان نزد خدا می‌رویم و از او می‌خواهیم ما را برکت دهد، و وقتی در این نقشه‌ها برکتی نمی‌بینیم گله می‌کنیم که: «خدایا، چرا مرا برکت نمی‌دهی؟» برنامه خدا در درجۀ اول این نیست که ما را برکت دهد تا زندگی خوب و راحتی داشته باشیم! برنامه او در واقع این است که ما بمیریم! خدا می‌خواهد شما نسبت به افکار، نقشه‌ها و برنامه‌ریزی‌‌های خودتان بمیرید! او می‌خواهد نسبت به گناهان‌تان، خودخواهی‌های‌تان و اتکا به نفس‌تان بمیرید! وقتی نسبت به این چیزها مردیم و آماده بودیم به‌طور کامل برای او زندگی کنیم، آن وقت خدا نیز ما را برکت خواهد داد که همانا آرامش درونی و اطمینان از برآورده شدنِ احتیاجات‌مان است -‏‏‏‏‏‏ برکتی که البته ممکن است با رنج و زحمت نیز همراه باشد. برکت خدا شباهت زیادی به بیمه عمر دارد. شرکت بیمه هیچ پولی به شما نمی‌دهد مگر اینکه اول بمیرید! بنابراین اگر خواهان برکت هستید، باید آماده مردن نیز باشید!بنابراین این بار که از خود پرسیدید چرا خدا مرا برکت نمی‌دهد، لختی بیاندیشید و ببینید آیا ماهیت برکت خدا را به‌درستی درک کرده‌اید؟؟ آری، وقتی از خدا برکت می‌خواهید، آن را به شیوۀ شاگردان مسیح بطلبید: برکت خدا با آنان بود و آنان همچنان که برای استقرار پادشاهی خدا تلاش و کوشش می‌کردند و رنج و زحمت می‌دیدند، تمامی احتیاجات‌شان نیز برآورده می‌شد


۱۳۹۶ آذر ۲۶, یکشنبه

الوهیت عیسی مسیح


اولین کسانی که به عیسی ایمان آوردند یهودیان بودند که به یکتاپرستی و وحدانیت خدا اعتقاد کامل داشتند.
سی. اس. لوئیس، نویسندۀ برجستۀ مسیحی، در کتاب خود به نام "مسیحیت مطلق" می نویسد: "تلاش من آن است که به مردم یاد دهم از بکارگیری الفاظ و عبارات احمقانه در مورد عیسی مسیح اجتناب کنند. هرگز نباید بگوئیم "من حاضرم عیسی مسیح را به عنوان یک معلم اخلاق برجسته بپذیرم ولی ادعایش را مبنی بر اینکه او خداست ردّ می کنم." اگر عیسی مسیح چیزی بیش از یک انسان صِرف نبود؛ و در عین حال، چنین تعلیم والائی از زبانش جاری شد، از نقطه نظر اخلاقی لیاقت نمی داشت حتی یک معلم خوب خوانده شود. تحت این شرایط او یا می بایستی یک دیوانۀ جنونی باشد و یا شیطان مُجسّم. شما باید تصمیم خود را بگیرید. این انسان حقیقی یا باید پسر خدا باشد (چنانکه هست) و یا اینکه آدمی دیوانه (و شاید بدتر). شما می توانید به پیغام او بی توجه باشید، بر صورت او آب دهان انداخته، او را بخاطر پلید بودنش به قتل رسانید. و یا اینکه به پایهای او افتاده، اقرار کنید که او خدا و خداوند شماست. پس بیائید این ادعای احمقانه را که مسیح فقط یک انسان ساده بوده است کنار بگذاریم و درک کنیم که تعلیم کتابمقدس در مورد شخصیت و ماهیت عیسی مسیح این است که او خداست و نه چیزی کمتر."
بنابراین، عیسی مسیح چه ادعائی در مورد خود داشت؟ تعلیم کتابمقدس در بارۀ شخصیت او چیست؟ ابتدا بهتر است به کلمات خود عیسی مسیح در انجیل یوحنا 30:10 توجه کنیم: "من و پدر یک هستیم." در اولین نگاه بنظر نمی رسد که در این آیه عیسی مسیح ادعا کرده باشد که او خداست. ولی عکس العمل یهودیان نسبت به کلام او ثابت می کند که او چنین ادعائی نموده بود. "یهودیان در جواب گفتند، "بسبب عمل نیک تو را سنگسار نمی کنیم بلکه بسبب کفر زیرا تو انسان هستی و خود را خدا می خوانی." (یوحنا 33:10) یهودیان به خوبی فهمیده بودند که وقتی عیسی مسیح مدعی شد که او و پدر یک هستند، او در واقع ادعای الوهیت می کرد. جالب است که در آیات بعدی هیچگاه عیسی مسیح به آنان نگفت "من خدا نیستم!" پس برداشت یهودیان اشتباه نبوده است. با گفتن "من و پدر یک هستیم" عیسی مسیح ادعا کرد که خداست. این ادعا در یوحنا 58:8 نیز دیده می شود: "عیسی بدیشان گفت: "آمین آمین بشما می گویم که پیش از آنکه ابراهیم پیدا شود من هستم." و یهودیان مجدداً قصد سنگسار کردن او کردند. (یوحنا 59:8) "من هستم،" عبارتی که عیسی مسیح در مورد خود بکار گرفت، یکی از نام های خدا در عهد عتیق است (خروج 14:3). تنها دلیل یهودیان برای سنگسار کردن عیسی این بود که آنان او را بخاطر ادعای الوهیت کافر می شمردند.
یوحنا 1:1 می گوید: "... و کلمه خدا بود..." و در یوحنا 14:1 می خوانیم: "و کلمه جسم گردید...." این آیات به وضوح تعلیم می دهند که عیسی خدا در جسم است. توما، یکی از شاگردان مسیح، اینچنین اعتراف کرد: "... ای خداوند من، و ای خدای من" (یوحنا 28:20). و مجدداً عیسی را می بینیم که سعی نکرد کلام او را اصلاح کند. پولس رسول در رسالۀ خود به تیطس 13:2 عیسی مسیح را اینچنین معرفی می کند: "... خدا و نجات دهندۀ خود، عیسی مسیح...." پطرس رسول نیز همین حقیقت را اقرار می کند: "... خدای ما و عسی مسیح نجات دهنده ..." (دوم پطرس 1:1) خدای پدر نیز بر الوهیت کامل عیسی مسیح شهادت می دهد: "... ای خدا تخت تو تا ابدالآباد و عصای ملکوت تو عصای راستی است." پیشگوئی های عهد عتیق بر خدا بودن عیسی مسیح شهادت می دهند: "زیرا که برای ما ولدی زائیده و پسری به ما بخشیده شد، و سلطنت بر دوش او خواهد بود و اسم او عجیب، مُشیر، خدای قدیر، و پدر سرمدی و سرور سلامتی خوانده خواهد شد."
بر طبق بحث منطقی سی. اس. لوئیس ما نمی توانیم به عیسی مسیح فقط به عنوان یک معلم خوب ایمان داشته باشیم. عیسی مسیح بطور واضح و غیر قابل انکار ادعا کرد که خداست. اگر او خدا نباشد، پس یک دروغگوست؛ و واضح است که یک انسان دروغگو نمی تواند یک نبی، یک معلم خوب، و یا شخصی با خصائل خداگونه باشد. به منظور رد نمودن الوهیت عیسی مسیح، بسیاری ازدانشمندان معاصرتلاش کرده اند ثابت کنند که ادعاهای ثبت شدۀ عیسی مسیح در اناجیل کلام واقعی او نمی باشند. آیا استحقاق آن را داریم که مطالب مرقوم در کتابمقدس را زیر سؤال نهیم؟! آیا می توانیم قسمتی از کلام را بپذیریم و قسمتی دیگر را نقض کنیم؟! حاشا. و چگونه ممکن است یک محقق 2000 سال پس از مسیح بدنیا آید و مدعی باشد کلام و ماهیت عیسی مسیح را بهتر و عمیق تر از کسانی می شناسد که با او زیستند، او را خدمت نمودند، و تحت تعلیم او قرار گرفتند؟!! (یوحنا 26:14)


چرا بحث در مورد الوهیت عیسی مسیح اینقدر مهم است؟ چه فرقی میکند که مسیح خدا باشد و یا نباشد؟ مُهم تربن دلیل خدا بودن عیسی این است که اگر او خدا نباشد، مرگ او به عنوان یک انسان مَحض نمی تواند برای پرداخت جریمۀ گناهان همۀ جهان بسنده و کافی باشد (اول یوحنا 2:2). تنها خدا قادر بود اینچنین جریمۀ سنگینی را پرداخت نماید. عیسی مسیح باید خدا باشد تا بتواند دِین سنگین گناه ما را اَدا کند، و در ضمن باید انسان باشد تا بتواند بمیرد. نجات فقط از طریق ایمان به عیسی مسیح مُیَسّر است. الوهیت عیسی مسیح دلیلی است بر اینکه چرا او تنها طریق نجات است. چون او حقیقتاً خداست ادعا نمود: "من راه و راستی و حیات هستم. هیچکس جز بوسیلۀ من نزدپدر نمی آید." (یوحنا 6:14)

حقانیت و اصالت پیغام انجیل


شرح زندگی باشکوه شاگردان مسیح در رساندن پیغام انجیل خود دلیل محکمی بر حقانیت و اصالت پیغام انجیل است, شاگردان پیغام انجیل را تا اقصا نقاط جهان آن روز رساندند. هسته مرکزی پیغامی که آنان حاضر به گذشتن از جان خویش برای آن شدند, چیزی نبود جز اعلان مرگ و قیام و صعود و خداوندی عیسی مسیح زنده.
 
چگونه ممکن است, عده‌ای که بنا بر گزارش اناجیل تا به لحظات مرگ و حتی تا پس از مرگ عیسی درک و شناخت عمیقی نسبت به پیغام عیسی نداشتند و در ترس‌ها و شکها و بی‌ایمانی بسر می‌بردند در فاصلة اندکی پس از مرگ مسیح, چنان متحول شدند که همه چیز خود را در راه اعلان خداوندی و حضور او بدهند. اگر مرگ و قیام عیسی تنها یک خیال‌پردازی بود آیا می‌توانست چنین نتیجة عملی شگفت انگیزی, آنهم به قیمت آوارگی, طردشدن, سنگسار شدن و وارونه مصلوب شدن را ببار بیاورد؟
زیباترین و کاملترین استدلال قیام مسیح را باید در عملکرد و رویکرد خود شاگردان جستجو کرد.
آنان در ابتدا خود در پی استدلال و برهانهای عینی و قابل لمس بودند تا واقعیت قیام مسیح را باور کنند, تا جاییکه مسیح به کرات بر آنان چه بطور خصوصی و چه در جمع و چه در راه (شاگردان عموآس) و بشکلهای گوناگون ظاهر ‌شد, تا آنان را دربارة پذیرش این حقیقت مجاب کند. اما واقعیت زنده بودن مسیح آنقدر حقیقی و عینی بود که درست در نقطة تقاطع شک و یقین که اوج آن را در ملاقات توما با عیسی و نشان دادن سوراخ دستها و پاها و پهلوی مسیح می‌بینیم, بزرگترین اعتراف مسیحی برای اولین بار به بیانی بسیار رادیکال شکل گرفت و این اعتراف خود اولین اعترافنامة کلیسایی و مسیحی باید قلمداد شود:
 
خداوند من و خدای من
 
و از این پس این مسیح است که توما را ( انسان ) را به نقد و چالش می‌کشد و این توما( انسان) است که باید خود, ایمان خود و هویت خود را در برابر این خداوند مصلوب و قیام کرده اثبات‌کند.
« خوشابه حال آنانکه نادیده ایمان می‌آورند.»
 
فئودور داستایوفسکی داستان نویس و روانشناس بزرگ روس در سالهایی که در زندان بسر برد به زندانی فرستاده شده بود که هیچ کتابی به جز انجیل در آنجا وجود نداشت لذا ناچاراً به مطالعة انجیل پرداخت. گفته زیر که یکی از گفتارهای معروف او پس از این دوره است به زیبایی خط فکری حقیقت ایمان مسیحی را بیان می‌کند.
«بی‌شک چیزی زیباتر, عمیق‌تر و همدلانه‌تر از مسیح وجود ندارد و نمی‌تواند وجود داشته باشد و اگر روزی ثابت شود که مسیح وجود نداشته است و اگر کسی آن را به من ثابت کند بازهم من ماندن با مسیح را به ماندن با حقیقت ترجیح خواهم داد.» فئودور داستایوفسکی



باشد که ما نیز چون رسولان آنچنان از هیجان و عشق و باور به این خداوند مصلوب و قیام کرده برانگیخته شویم که جانهای خود را چون قربانی زنده به او تقدیم نماییم و زندگیمان این اعتراف را تکرار کند : خداوند من و خدای من.

۱۳۹۶ آذر ۲۵, شنبه

ایمان مسیحی



در اول قرنتیان 1:15-4 اینچنین می خوانیم: "الآن ای برادران شما را از انجیلی که به شما بشارت دادم اعلام می نمایم که آن را هم پذیرفتید و در آن هم قائم می باشید. و بوسیلۀ آن نیز نجات می یابید به شرطی که آن کلامی را که به شما بشارت دادم محکم نگاه دارید والا عبث ایمان آوردید. زیرا که اول به شما سپردم آنچه نیز یافتم که مسیح بر حسب کتب در راه گناهان ما مُرد."اعتقاد و ایمان مسیحی در این آیات مشخص است. آنچه که مسیحیت را در مقایسه با سایر ادیان منحصر به فرد می کند این است که مسیحیت بیش از آنکه در رابطه با مراسم مذهبی باشد در مورد یک رابطه و مشارکت شخصی است. شخص مسیحی به جای آنکه خود را مجبور به اطاعت ازامر و نهی های مذهبی نماید، این هدف را دنبال می کند که رابطه ای بسیار نزدیک با خدای پدر داشته باشد. ایجاد این رابطه تنها حاصل کار مسیح و عملکرد روح القدس در زندگی مؤمنین است.
مسیحیان بر این عقیده اند که کتابمقدس کلام الهام شدۀ الهی و فاقد هر گونه اشتباه می باشد. به همین دلیل آنها ایمان دارند که تعلیم کتابمقدس در هر زمینه ای صحیح ترین، بانفوذترین، و مقتدرانه ترین نظر است. (دوم تیموتاؤس 16:3؛ دوم پطرس 20:1-21) مسیحیان به یک خدای واحد ایمان دارند که سه شخصیت است: پدر، پسر، و روح اقدس.
مسیحیان ایمان دارند که هدف خاص خدا از آفرینش انسان این بوده است که انسان با خدا رابطه داشته باشد، اما گناه تمام بشریت را از خدا جدا ساخت (رومیان 12:5؛ 23:3). مسیحیت تعلیم می دهد که عیسی مسیح خدای کامل و انسان بی نقصی بود که بر این جهان خاکی قدم نهاد (فیلیپیان 6:2-11) و بر صلیب جان داد. مسیحیان ایمان دارند که عیسی مسیح پس از مرگ مدفون شد، روز سوم از مردگان برخاست، و الآن بدست راست خدای پدر نشسته است تا برای ایمانداران شفاعت کند (عبرانیان 25:7). پیغام مسیحیت اعلام این حقیقت است که مرگ مسیح بر روی صلیب برای پرداخت جریمۀ گناه تمام بشر کافی و بسنده بوده است؛ و این همان عاملی است که رابطۀ گسیختۀ بین خدا و انسان را بازسازی می کند. (عبرانیان 11:9-14؛ 10:10؛ رومیان 23:6؛ 8:5)
انسان برای اینکه نجات پیدا کند و به این رابطۀ احیا شده دست یابد، احتیاج دارد به کاری که عیسی مسیح بر روی صلیب به کمال رسانید ایمان آورد. اگر شخصی ایمان داشته باشد که مسیح به جای او مُرد و با مرگ خویش جریمۀ گناهان او را پرداخت نموده از مردگان قیام کرد، آن شخص نجات یافته است. هیچکس قادر نیست نجات را برای خود تحصیل کند. در واقع هیچکس نمی تواند آنقدر نیکو و بیگناه باشد که قادر باشد خدا را خشنود سازد زیرا همۀ ما گناهکار هستیم. (اشعیا 6:64-7؛ 6:53) علاوه بر این، چون مسیح تمام آنچه برای نجات ما لازم بود به تمام و کمال انجام داد، نمیتوان چیزی بر آن افزود. به همین دلیل هنگامی که بر روی صلیب جان خود را فدا می ساخت فرمود: "تمام شد" (یوحنا 30:19(
به همان گونه که هیچکس قادر نیست بواسطۀ اعمالش خود را نجات دهد، هیچ عملی نیز قادر نیست شخص نجات یافته را از نجاتی که با ایمان دریافت کرده است محروم کند. باید همیشه به یاد داشت که عمل نجات، کار به کمال رسیده ای است که با مرگ مسیح بر روی صلیب فراهم شد. پس، در عمل نجات، فاعل مسیح است. و شخص نجات یافته مفعول است، یعنی دریافت کنندۀ این نجات عظیم است. یوحنا 27:10-29 می گوید: " گوسفندان من آواز مرا می شنوند و من آنها را می شناسم و مرا متابعت می کنند. و من به آنها حیات جاودانی می دهم و تا به ابد هلاک نخواهند شد و هیچکس آنها را از دست من نخواهد گرفت. پدری که به من داد از همه بزرگتر است و کسی نمی تواند از دست پدر من بگیرد."
شاید عده ای به غلط تصور کنند: "یک بار و برای همیشه نجات یافته ام ... حال می توانم هر طوری که بخواهم زندگی کنم ... و هیچ چیز نمی تواند نجات را از من بگیرد." ولی باید به یاد داشت که هنگامی که شخص نجات می یابد از فرمانبرداری از طبیعت کهنه و گناه آلود خویش آزاد میشود. او در واقع شخص آزاد شده ای است که مشتاقانه می خواهد در رابطۀ نزدیک و صمیمی با خدا رشد کند. تا زمانی که ایماندار بر روی زمین زندگی می کند و در بند این نفس گناه آلود است همواره وسوسه می شود تا گناه کند. در رابطۀ بین انسان و خدا، گناه همواره به صورت یک دیوار جدائی عمل می کند. اگر فردی در گناه زندگی کند و به آن ادامه دهد، از رابطه ای که خدا مایل است با او داشته باشد لذت نخواهد برد. تنها طریق پیروزی بر وسوسه و گناه این است که ایمانداران خود را به مطالعه و اطاعت از کتابمقدس بسپارند و هر روزه تحت کنترل روح القدس زیست کنند. زندگی تحت کنترل روح القدس یعنی سرسپردگی و پیروی از رهبری و نفوذ روح القدس در زندگی روزمرۀ خود.
در حالی که بسیاری از مذاهب پیروان خود را به اطاعت از یک سری قوانین ترغیب می کنند، مسیحیت یعنی ایجاد یک رابطۀ شخصی و زنده با خدا. مسیحیت یعنی ایمان به شخص عیسی مسیح که بر روی صلیب مُرد، جریمۀ گناهان را پرداخت نمود، و روز سوم از مُردگان برخاست. با مرگ مسیح بر روی صلیب دِین گناهان شما پرداخت شده است، و حالا شما می توانید با خدا مشارکت داشته باشید. در مسیحیت شما قادر هستید که بر طبیعت گناه آلود خود غلبه کرده، در دوستی و اطاعت از خدا بسر بَرید. این مفهوم واقعی مسیحیت است که کتابمقدس تعلیم می دهد

معنا و چگونگی دعا در مسیحیت



تقریبا صد و چهل و هشت بار از عبارت دعا در مناسبتهای مختلف در کتابمقدس سخن گفته شده است از این تعداد تقریبا شصت و سه بار آن در کتابمقدس عهد جدید است!این خود گویای اهمیت این موضوع در زندگی هر مسیحی است.
خدا با ما توسط کلامش گفتگو میکند و ما با دعا کردن با خدا گفتگو میکنیم. 
 از این راه فریادها و ناله های خود را به آسمان میفرستیم و از همین راه امداد و یاری خداوند  میرسد. از این راه ما نیازها و خواسته های خود را به نزد اسمان میفرستیم و از همین راه برکات سرشار الهی روز و شب بر ما میریزد. 
دعا کردن عبادت و ستایش کردن خداوند است. اما عبادت کردن فقط دعا کردن نیست. 
عیسای مسیح به ما میگوید که دعای ما باید:
1-   باید به دور از ریا و تظاهر باشد.
2-   باید در آزادی و نظم باشد.
3-   باید با آگاهی از توانایی خدا باشد.
4-   باید با دانش از خدایی باشد که نهان و آشکار ما را میداند.
شاید یکی از آموزنده ترین و پرمغزترین تعلیم در خصوص دعا و نحوۀ دعا و اساس و مضمون آن برای 
یک مسیحی همان دعای عیسای خداوند که در بین ما به " دعای ربانی " معروف است باشد؛ که عیسای 
خداوند آن را به شاگردان خویش تعلیم داد. 

او به آنها میفرماید:" پس شما اینطور دعا کنید:
ای پدر ما که در آسمانی، نام تو مقدس باد. ملکوت تو بیاید، ارادۀ تو چنانکه در آسمان است بر زمین نیز کرده شود. نان کفاف ما را امروز به ما بده. و قرضهای ما را ببخش چنانکه ما نیز قرضداران خود را میبخشیم. و ما را در آزمایش میاور بلکه از شریر ما را رهایی ده زیرا ملکوت و قوت و جلال تا ابد از آن تست. آمین."( متی 6: 9- 13 )
در این شیوۀ دعا ما چند نکتۀ اساسی میبینیم. این دعا به ما تعلیم میدهد که دعای من و شما باید همواره با چهار اصل همراه باشد:
1-   همواره با ستایش و پرستش خدا آغاز شود.
2-   همواره با مناجات ادامه پیدا کند.
3-   همواره با درخواست مشخص همراه باشد.
4-   همواره با شکرگزاری و حمد خاتمه پیدا کند.